به همان اندازه که حرف زدن راجع به دموکراسی برای آقای احمدی نژاد تهوع آور است، گفتمان ضد دموکراسی و از موضع “خود حق پنداری” و “خود منجی پنداری” نیز برای آنها که حقوقی برابر برای انسانها قائلند تهوع آور است.
متاسفانه باید صریح ترین سخنان رئیس جمهور را نه در مصاحبه های رسمی، که در سخنرانی های شهرستان های دور و نزدیک شنید. جمع مستقبلین شعارگوی و تریبون یک سویه ای که بر فراز آنها بر پای می کنند آنچنان سیاستمداران تازه کار را از خود بی خود می کند که ناخودآگاه مخفی ترین زوایای افکار خویش را بیرون می ریزند و نصیحت مشاوران و برنامه ریزان را به یک سوی می افکندند.
کار از نکته گیری گذشته است. افکاری که در هیاهوی سفرها و در جمع شهرستانی های محرومی که مشتاقانه چشم انتظارند تا “قدوم مبارک” مقامات دولتی اندک خیر و برکتی برای دیار آنها داشته باشد مطرح می شوند آنچنان شفافیتی دارند که کم نظیر است. دیدگاههای آقای رئیس جمهور بسیار ویژه اند، و یا شاید با صراحت بسیار ویژه ای مطرح می شوند. آن زمان که فیلم اظهارات ایشان در مورد “هاله نور” منتشر شد و یا آن هنگام که میلیونها نفر مستقیم و غیرمستقیم از اظهارات تعجب برانگیز ایشان در مورد دخترکی که در زیرزمین خانه شان اورانیوم غنی می کند آگاهی یافتند، برخی تصور کردند که گوئی لغزشی اتفاق افتاده و اختیار کلام از دست در رفته و خلاصه گافی ناخواسته رخ داده است.
اکنون فرازهای جدیدی از افکار آقای احمدی نژاد و احتمالا برخی حامیان ایشان در سفرهای شهرستانی بر ملا می شود که به شدت در خور تامل است، جائی که می گوید: “ما مشکلات فراوانی به خصوص در حوزه مادی داریم، اما درس خوانده های آمریکا و انگلیس دوای درد ما نیستند…. من رسما از علما و مدارس علمیه دعوت می کنم که در این باره (یعنی درباره مشکلات فراوان در حوزه مادی) تحقیق کنند و دولت از اندیشه ها و الگوهای آنها در این زمینه استفاده می کند…. اکنون دوران تئوری های مادی به پایان رسیده است. و یا اظهارات دیگرشان که: “تئوری های زورگو برای حل مشکلات جهان فقط منطق زور را قبول دارند و امروز به خاطر عملکرد این قدرتهای زورگو در عرصه جهانی اگر در کشوری راجع به دموکراسی حرف بزنیم مردم حالت تهوع می گیرند و این بیانگر این است که تئوری های مادی به بن بست رسیده است.” (مطبوعات مورخ 30/1/86)
حافظه ها به خاطر نمی آورند که در این ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد و دوستانش جز گفتمانی مبهم از عدالت طلبی و سخنانی در افشای غارتگران بیت المال و مبارزه با مفاسد برنامه مشخصی از عملکرد اجرایی که آنها در پیش خواهند گرفت شنیده باشد. هنوز روشن نیست که ما به ازای آن شعارها و ایده آل های مبهم چه بوده است و چه خواهد بود. اما آنچه امروز بسیار روشن تر از گذشته است جغرافیای فکری آقای احمدی نژاد و زوایای ترسیم ناشده افکار ایشان است که به تدریج و شاید در فضاهایی که ایشان را به حالت تهییج در می آورد روشن تر می شود. امروز سخنانی گفته می شود که هرگز در آن ایام به این صراحت گفته نمی شد.
چارچوب فکری آقای احمدی نژاد، آن طور که به وضوح از کلامشان پیداست، بر نفی دستاوردهای علم و تمدن بشری دنیای امروز از هر نسخ آن استوار است. ایشان این ادعا را آنچنان کلی مطرح می کنند که گویی هیچ چیز پذیرفتنی در تمدن موجود بشری قابل تصور نیست. نکته ظریف آن است که ایشان نه بر معنویت دنیای امروز که بر حوزه مادیات دست گذاشته اند و از حوزه های علمیه دوای درد “مشکلات مادی” دولت را می طلبند. این ادعایی است که کمتر روحانی منصف و طلبه دین شناسی هم ممکن است بر زبان آورد. تجربه نشان می دهد که آقای احمدی نژاد و یاران نزدیکشان آنچنان خود را زمینه ساز تحولی بزرگ و عنقریب در تمدن بشری به حساب می آورند و آنچنان با اعتماد به نفس حتی در حوزه های دینی سخن می رانند که گوئی بر بام معارف دینی ایستاده اند و می توانند به حوزه های علمیه نیز خط دهند.
آقای احمدی نژاد مدعی هستند که تئوری های مادی امروز به بن بست رسیده اند. بسیار خوشحال خواهیم شد اگر جناب ایشان بتوانند حتی یک جلسه یک ساعته در تبیین و توضیح یکی از آن تئوری ها در هر زمینه ای که باشد، حتی در مهندسی ساختمان که دکترایش را در دست دارند، بحث علمی کنند و چگونگی به بن بست رسیدن آن را برای مشتاقان دانستن تشریح کنند. شواهد نشان می دهد آقای احمدی نژاد تا پیش از آنکه ردای ریاست جمهوری بر تن کنند و تصور کنند که علاوه بر تسلط بر دستگاههای اجرایی، توان تعیین تکلیف تئوری های مادی را نیز دارند، کمترین نوشته ای، حتی در قالب مقالات ساده و کوتاه در تبیین دیدگاه های خود منتشر نکرده اند. این پدیده در تاریخ بشر کم نظیر است که کسی در عرصه اندیشه هیچ اثر مکتوبی نداشته باشد و به ناگاه با دست یافتن بر قدرت اجرایی و سیاسی شراین تفکرش آنچنان به پویایی افتاده باشند که در کمتر از دو سال پنبه همه تئوریهای مادی موجود در جهان را بزند، جل الخالق.
در گذشته هر بار که آقای احمدی نژاد با “شیرین زبانی های خود” کار دست مملکت دادند، آنها که از پروراندن این استعداد سترگ قند در دلشان آب می شد و به سان آقای الهام حسرت صراحت کلام و جاذبه مردمی گفتار ایشان را می خوردند، گفتمان ایشان را به حساب توان ارتباط گیری ایشان با توده های مردم و شخصیت خلقی و بی پیرایگی می گذاشتند. آن تشویق ها اکنون نتایج دیگری به بار آورده است.
اینک دیگر “ادعای درک خواسته های مردم”، “فهم مشکلات توده های مستضعف” و “احساس رابطه عمیق با محرومان جامعه” نیست که موضوع ابراز برتری قرار گرفته است. این بار آقای احمدی نژاد مدعی به بن بست رسیدن کلیه تئوری های مادی شده اند. این عرصه کسوت دیگری می طلبد. در این وادی نمی توان با ادعای خلقی بودن و بر تن کردن لباس رفتگران یا لباس فوتبالیست ها یا لباسهای محلی راهی بر اثبات مدعا گشود. حتی محبوبیت مردمی و آراء میلیونی هم نمی تواند برای اثبات بطلان تئوری هایی که یک رهبر سیاسی از آن خوشش نمی آید کمکی بکند.
در عرصه ادعای علمی تنها می توان کباده علم را بر دوش کشید.
یا مکن با پیل بانان دوستی یا بنا کن خانه ای در خورد پیل
منبع: وبلاگ سپیداران