انتخابات و اتمام حجت

نویسنده

هر گاه که به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم، این پرسش که “چه کسی می تواند بهتر سکان دولت را به ‏دست بگیرد؟” به پرسش روز‎ ‎فعالان سیاسی و مردم تبدیل می شود و هر شخص و گروهی، فردی را به زعم خود به‏‎ ‎عنوان بهترین گزینه و در نهایت کاندیدا معرفی می کنند. این پرسش، یک‎ ‎پرسش قدیمی است و شاید قدمت آن به قدمت ِ ‏احساس نیازمندی انسان به تشکیل‎ ‎حکومت باشد. ‏


افلاطون در کتاب هفتم جمهوری، پرسش ِ چه کسانی برای زمامداری‎ ‎مناسبند ؟

را مطرح می سازد و آنگاه یگانه راه ایجاد “مدینه فاضله” را‎ ‎حاکمیت فیلسوفان می داند(1). جواد طباطبایی در مورد ‏افلاطون می‎ ‎گوید: افلاطون بحران در نظام سیاسی آتن را که در نامه ی هفتم به آن اشاره کرده‏‎ ‎است، همچنان که از ‏مباحث رساله های دیگر او نیز می توان دریافت، بحران‎ ‎فلسفی و در بنیاد اندیشه ی فلسفی می دانست… نقادی شیوه ‏های اداره همه‏‎ ‎شهرهای موجود، افلاطون را به موضع بنیادین فلسفه ی سیاسی او سوق داد که تا‏‎ ‎زمانی‎

که فیلسوفی بنیاد گذار شهری نباشد، هیچ درمانی برای دردهای شهر‏‎ ‎کارگرنخواهد افتاد. (2) در این دیدگاه سوال اساسی ‏این است که “چه کسی‎ ‎بایدحکومت کند؟” و البته پاسخ ها متفاوت است. در جهان مدرن اصولا شکل‎ ‎پرسشتغییری ‏بنیادین یافت و از “چه کسی باید حکومت کند؟” به “چگونه باید‎ ‎حکومت کرد؟” تبدیل شد. “ اعتقاد راسخ من این است ‏که افلاطون با طرح مسئله‎ ‎سیاست به صورت اینکه “چه کسی باید حکومت کند؟” یا اراده چه کسی باید از‎ ‎همه برتر ‏باشد؟”و مانند آن، آشفته فکری و خلطی پایدار در فلسفه ی سیاسی‎ ‎به وجود آورد… روشن است که همینکه پرسیده شود ‏‏”چه کسی باید حکومت‎ ‎کند؟‎”‎دشوار می توان از دادن پاسخی از این قبیل خود داری کرد که “بهترین‎ ‎اشخاص‎”‎یا “ ‏فرزانه ترین افراد” یا “نژاد سرور” یا “کارگران صنعتی‎ ‎یامردم”. (3)‏

اما پوپر بر این عقیده است که باید پرسش را به گونه ای دیگر‎ ‎طرح نماییم. “چگونه ممکن است نهادهای سیاسی را به ‏نحوی سازمان دهیم که‎ ‎بتوانیم از اینکه حکمرانان بد یا نا لایق بیش از حد آسیب برسانند، جلو گیری‎ ‎کنیم؟‎”‎‏[4]‏‎

اینک آیت الله منتظری در دیدار با اعضای سازمان مجاهدین انقلاب‎ ‎اسلامی در قم می گوید: “هر کسی به عنوان رئیس ‏جمهور انتخاب شد باید با مقام‎ ‎رهبری اتمام حجت کند که چون مردم به او مسئولیت داده اند باید مطابق آن‎ ‎اختیارهم ‏داشته باشد و بتواند کابینه خود را هماهنگ انتخاب کند تا در‎ ‎اجرای امور موفق باشد، نه اینکه افراد کابینه و یا استان ‏دارها و دیگر امور‎ ‎به او تحمیل شود. ‏‎”‎


تاکید آیت الله منتظری براین امر، تاکیدی سنجیده و بجا‎ ‎است. جایگاه رهبری در جمهوری اسلامی از دل همان پرسش ِ ‏‏”چه کسی باید حکومت‎ ‎کند؟” بیرون آمده است. بسیاری از تئوریسین های جمهوری اسلامی، اصولا رهبر را به‎ ‎صورت منتخب مردم و پاسخ گو بودن نمی پذیرند. “شما پست و مقامی به خبرگان‏‎ ‎نمی دهید. بلکه شخص صالحی را ‏معرفی می کنید و می گویید ما به حرف او‎ ‎اعتماد داریم. خبرگان هم رهبر را نصب نمی کند بلکه می گویند: ما شهادت ‏می‎ ‎دهیم که این فرد از دیگران اصلح است. آن ها به رهبری مقامی نمی دهند، مقام‎ ‎راامام زمان به او داده که فرمود: ‏جعلته حاکما. “ما نمی دانیم چه کسی اولی‎ ‎است. خبرگان تعیین می کند… “(5)‏


آیت الله منتظری از رئیس جمهور منتخب مردم می‎ ‎خواهد تا با مقام رهبری اتمام حجت کند. اینجاست که پرسش ِ “چه ‏کسی را کاندیدای‎ ‎ریاست جمهوری آینده کنیم” شکل دیگری به خود می گیرد. گروهی از اصلاح طلبان چشم‏‎ ‎به راه ‏آمدن ِ سید محمد خاتمی هستند و گروهی دیگر عبدالله نوری را گزینه‎ ‎ی مناسبی می دانند. کروبی نیز قبله ی آمال دسته ‏ای دیگر از اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان گویا همچنان به دنبال پاسخگویی به این سوال هستند که‎ “‎چه کسی برای‎ ‎انتخابات آینده ریاست جمهوری مناسب است. حال آنکه چاره کارپاسخ به این پرسش‎ ‎نیست. در انتخابات ریاست ‏جمهوری، هر کاندیدایی باید قبل از اعلام‎ ‎کاندیداتوری خود رضایت رهبری را جلب نماید و این امر به یک سنت در ‏جمهوری‎ ‎اسلامی تبدیل شده است. “‏

‏ در مجمع شیوخ و سادات مبارز تهران مقرر شد با‎ ‎وجودامتناع خاتمی از نامزدی، ریش سفید مجمع، مهدی کروبی نزد ‏رهبری رود و‏‎ ‎ضمن اعلام مشارکت جناح چپ اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری نام سه‏‎ ‎نامزدنامور را برای گمانه ‏زنی در فهم دیدگاه رهبری بر زبان بیاورد: دو سید‎ ‎و یک شیخ. مهدی کروبی، سید محمد موسوی خوئینی ها و سید ‏محمد خاتمی. اما شیخ بر‎ ‎خلاف عهد خویش عمل کرد و تنها نام سید را آورد:آن هم سید محمد خاتمی واینچنین‎ ‎شد که ‏خاتمی نامزد ریاست جمهوری شد. (6)‏


اینجاست که به ضرورت آن اتمام حجتی که‏‎ ‎آیت الله منتظری از آن سخن می گویدپی می بریم. اینگونه است که باید از ‏پرسش “چه‎ ‎کسی کاندیدای ریاست جمهوری شود؟” دست برداریم و به سراغ “چگونه ” ها برویم تا‎ ‎بار دیگر شکست ‏اصلاح طلبان را نظاره گر نباشیم. شکستی که عبدالله نوری گزینه ی‎ ‎مقبول بخشی دیگر از اصلاح طلبان، از آن سخن ‏می گوید. “اگر بر سر همان برنامه‎ ‎های اعلام شده در دوره اصلاحات ایستادگی می شد شاید در جهت برقراری‎ ‎دموکراسی واقعی توفیقی حاصل می گشت. ‏‎”‎


کلمه ی “شاید” در این سخنان بسیار مهم‎ ‎است. زیرا تا زمانی که آن “اتمام حجت” انجام نپذیرد راه برون رفتی وجود‏‎ ‎ندارد. ‏


نگاهی به تفاوت دفاعیات عبدالله نوری در هنگام استیضاح مجلس‎ ‎شورای اسلامی، به عنوان وزیر کشور و دفاعیات ‏دادگاه روزنامه خرداد به عنوان‎ ‎یک روزنامه نگار شاهدی است بر مدعای این نوشته. عبدالله نوری در قالب وزیر‎ ‎کشور ِ یک دولت اصلاح طلب به گونه ای از خوددر برابر مجلس دفاع کرد و در‏‎ ‎دفاعیات روزنامه خرداد و به عنوان ‏یک روزنامه نگار به شکلی دیگر. عبدالله نوری ِ‏‎ ‎وزارت کشور دغدغه ها و مصلحت های قدرت را در نظر می گیرد و ‏چندان بر “برنامه و‎ ‎اصول و خط قرمز خودپافشاری نمی کند، اما در مقام یک روزنامه نگار بر سر اصولش‎ ‎می ایستد ‏وزندان را به جان می خرد و مقاومت می کند. ‏

همه مدعای این نوشته این‎ ‎است که اصلاح طلبان به این انذار آیت الله منتظری گوش فرا دهند و از‎ ‎کاندیدای خود ‏بخواهند که در صورت انتخاب شدن با مقام رهبری اتمام حجت نمایند‎ ‎وگرنه در خوشبینانه ترین حالت ، ورود اصلاح ‏طلبان به ریاست ساختار قوه مجریه‎ ‎چیزی جز تکرار شکست های گذشته نخواهد بود. ‏


‎ ‎منابع:‏‎ ‎


‎(1) ‎جمهور افلاطون ترجمه: فواد روحانی شرکت انتشارات علمی فرهنگی 1374 ص‏‎ 404

‎(2) ‎زوال اندیشه سیاسی در ایران سید جواد طباطبایی انتشارات‎ ‎کویر ‏‎1375 ‎ص 56 وص 57‏‎

‎(3)‎‏ جامعه باز و دشمنان آن کارل پوپر ترجمه‎: ‎عزت‎ ‎الله فولاد وند انتشارات خوارزمی 1377 ص 303‏‎

‎(4) ‎همان ص 303‏‎

‎(5) ‎آیت‎ ‎الله مصباح یزدی نشریه پرتو یادنامه نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ص‏‎ 25

‎(6) ‎محمد قوچانی مجله شهروند شماره 62 ص 10‏‎