من به حسن روحانی رای دادم؛ البته نه به این امید که رای من خوانده و یا به سبد کاندیدای مورد نظر ریخته خواهد شد. به خود گفتم، این بار هم دستی بالای همه دستها، از آستین بیرون می آید و رایم را به سبد کاندیدای مورد نظرش خواهد ریخت و هنوز شمارش آرا شروع نشده، اعلام خواهد کرد که کاندیدای مورد نظرش ۶۳ درصد آرا را کسب کرده است. دست من هم کوتاه خواهد بود از پس گرفتن آن یک رای به تاراج رفته.
اما چگونه می توان پنهان کرد که هر وقت این صندوق را رها کرده و در کناری نشسته و بغضمان را فرو خورده ایم، آن دست بدون هیچ مزاحمی و بدون پرداخت هیچ هزینه ای، سخاوتمندانه رای کاندیدای مردم را به سبد کاندیدای خود ریخته و پیروزی اش را جشن گرفته و ما مغموم شادمانی آنها را نظاره کرده ایم.
مگر نبود تجربه تلخ عدم حضور مردم و کوبیدن عده ای بر طبل تحریم انتخابات، درسال ۸۴ و چه سهل و آسان نمود بیرون آمدن محمود احمدی نژاد از صندوق رای؟
اما تجربه شیرین دوم خرداد سال ۷۶ وحضورعموم مردم در انتخابات سال ۸۸ و نیز تجربه انتخابات امسال و حضور گسترده شهروندان و آفرینش همه این صحنه های شور آفرین، که حکایت از شعور و بلوغ سیاسی مردم اصلاح طلب ایران دارد، به من و بسیاری دیگر ثابت کرد که با وجود آن دستانی که میل به چینش سرخودانه رای ها دارد، حضور مردم، هزینه را برای آن قبیل کارها دشوار و پر هزینه می کند.
آنان که عادت کرده اند رای شهروندان را بغل بغل به خورجین خود بریزند و از آن برای هر تازه از راه رسیده ای قبای ریاست بدوزند باید بدانند که از این پس برای هرچینش سرخودانه، باید بهای سنگینی از اعتبار خود بپردازند و فوج فوج یاران و هم پیمانان را از دست بدهند.که این مردمی که از سر بی پناهی به حداقلهایی به وجد می آیند، از سر شوق رسیدن به آن اندک خواسته های دیرین،هم باتوم می خورند،هم به زندان می افتند، جان میدهند و دردانه هایی چون سهراب و ندا را تقدیم می کننداما از ناهمرهان دیروز به پاس همراهی امروزشان تا حد یک قدیس ستایش می کنند. آنها را تا اوج بالا می برند و نامشان را بر لوح قلبشان می نویسند.
چینش گران رای، خود به خوبی میدانند که حکایت حق خواهی ملت ایران همچنان باقی است. دردانه های ما هنوز در زندان هستند و رهبران جنبش سبز در حبس خانگی و تا چنین است مردم نیز هشیارانه میدانند که چگونه این جاده سنگلاخی را هموار سازند.
از این پس فرا رسیدن هر انتخابات، زمان فریاد مطالبات و گاه پافشاری برآن است. زمانی است که مردم یک صدا بگویند که ما بیشماران خواسته هایمان را رها نکرده ایم، آنانی را که پایبند بر عهد خود با مردم ماندند فراموش نکرده ایم و با شجاعت و جسارت به انتخابهای جدید و به اقتضای زمان فکر می کنیم و دربزنگاههای سرنوشت ساز حی و حاضر ایستاده ایم.