مدیرهای احمق ها، فیلترینگ هوشمند

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

من هیچ تردیدی ندارم که وزارت اطلاعات ایران در نابود کردن احزاب و گروههای مخالف خودش با هوشمندی کامل عمل کرده و همه این احزاب را یا از بین برده یا غیرفعال کرده، همچنین هیچ شکی ندارم که بعد از سال ۱۳۸۸ نیروهای امنیتی چنان هوشمندانه کل مخالفین را کنترل کردند که امکان هیچ واکنش اجتماعی و خیابانی نبود، هیچ شکی هم ندارم که ایران برای کنترل سایبری چنان هوشمندانه عمل می کند که تمام مافیای هکرها و سارقین اطلاعات اینترنتی روسی و چینی که اصل جنس هستند، در مقابل ارتش سایبری ایران عاجزند، و البته هیچ تردیدی ندارم که در هشت سال گذشته دزدی های مالی و ارزی که بیش از ۷۰ میلیارد دلار است، زیر چند لایه بصورت هوشمندانه ای عمل شده که به سادگی قابل بررسی و ارزیابی نیست و به همین دلیل بعد از یک سال و با وجود مدارک کافی هنوز دولت جدید با شگفتی از پیچیدگی و هوشمندی این دزدی ها حرف می زند. یعنی واقعا نباید تردید کرد که دولت های معاصر ایران در کنترل کردن مردم، در سانسور کردن، در دزدی کردن و در سرقت اطلاعات واقعا هوشمندانه رفتار کردند. به همین دلیل است که مقامات مسئول اعلام کردند که تازه و بعد از ده سال فیلترینگ خفن، “فیلترینگ هوشمند از شش ماه دیگر آغاز می شود.” من این هوشمندی را ستایش می کنم، ولی این را نمی فهمم که اگر این آقایان اینقدر هوشمندی دارند، برای چی در اداره اقتصاد کشور از این هوشمندی استفاده نمی کنند؟ برای ایجاد ثروت و رفاه برای مردم چرا هوشمند نیستند؟ برای دادن خدمات به مردم چرا هوشمند نیستند؟ چرا در اداره صدا و سیما ضریب هوشی شان از دمپایی ابری هم کمتر است؟ چرا برای حفظ منافع ملی کشور مثل عقب مانده ها عمل می کنند؟ واقعا مصیبتی داریم. حکومت زندگی ما را داده دست یک مشت ابله سبک مغز کم عقل و همین باعث شده مردم اعتراض کنند، بعد برای کنترل اعتراضات مردم یک گروه باهوش و نابغه را گذاشته که ذهن و روح ملت را فیلتر کنند، نمی شود آن آدمهای باهوش را بگذارید برای اداره کشور، که کسی هم اعتراضی نداشته باشد و اصلا لازم نباشد از آدمهای باهوش برای فیلترینگ استفاده کنید؟ مصیبتی داریم ها!

 

حزب الله نمی آید؟ می آید؟ نمی آید؟

من که فکر می کنم غیرت و ناموس و حفظ بیضه اسلام کلا اهمیت چندانی ندارد. خوش غیرت های خودجوش معمولا و براساس تجربیاتی که داریم غالبا یک مشکل مالی هم دارند. یک دفعه می بینی تا فهرست بدهکاران بانکی اعلام می شود، بلافاصله جلسات تندوتیز دلواپس ها برگزار می گردد، درست بیست ثانیه بعد از اینکه قالیباف قرارداد میلیاردی با سپاه می بندد و تهران را به سپاه کرایه می دهد، شروع می کند به تفکیک جنسیتی و چنان جامعه روی این موضوع حساس می شود که دیگر کسی از قرارد داد بیست هزار میلیاردی سپاه و شهرداری تهران حرفی نمی زند. وقتی هم که دولت روحانی شروع می کند به بررسی هفتاد پرونده تخلف یک دفعه صد موتورسوار تصمیم می گیرند بریزند به خیابان و زن و بچه مردم را مورد هجمه غیرتمندانه خودشان قرار بدهند، بعد که تعداد پرونده ها می شود ۷۰۰ تا، این بار هزار تا موتورسوار خشمگین تصمیم می گیرند به شدت با بی حجاب ها مبارزه کنند. مثل اینکه تعداد موتورسواران خشمگین آمر به معروف و ناهی از منکر رابطه مستقیم با تعداد پرونده ها فساد تندروهای جبهه پایداری و دولت سابق دارد. همین است که مصطفی درایتی مشاور خاتمی گفته: “ورود گشت انصار حزب الله به خیابان سناریوی تکراری است که در دولت اصلاحات هم با شعار برخورد با بد حجابی شروع شد و بعد جلسات و همایش ها را بر هم می زدند.”

بعد هم اضافه کرده که “البته امر به معروف و نهی از منکر به شیوه اینها باعث ضربه زدن به دین و وهن اسلام می شود و باعث ایجاد شبهه در جامعه می شود”. و انگیزه هم این است که “شعار امر به معروف و نهی از منکر که از جانب این تندرو ها صادر می شود فقط سرپوشی است که برای لاپوشانی فساد مالی دولت قبل استفاده می شود” و یعنی این ها چه کسانی هستند؟ می گوید: “این گروه تندرو بعد هشت سال از خانه شان بیرون آمدند تا جو را متشنج کنند تا فساد دولت قبل که واسطه حمایت سر دسته های آنان بود بررسی و مشخص نشود. اگر هدف آنها امر به معروف بود در دولت قبل نباید سکوت می کردند و اینکه در آن زمان سکوت کردند خودش باعث ایجاد شبهه می شود که هدف انها چیزی جز ایجاد فشار سیاسی به دولت نیست.”

به نظر من یکی از مهم ترین مسائلی که بسیاری از مردم نمی بینند، این است که دوران احمدی نژاد از نظر اجتماعی موجب شد بسیاری از نیروهای خودی حکومتی که سالها وضعیت نسبتا خوب مالی داشتند، از گروههای پراکنده به یک طبقه اقتصادی تبدیل شوند که از طریق رانت خواری و کسب ثروت به موقعیت اجتماعی بالایی برسند، همین موجودات درب و داغانی که گرانترین کاخ ها و ماشین ها را دارند و یک لنگ شان شمال تهران است و لنگ دیگرشان در اروپا و کانادا و آمریکا و در حقیقت در این هشت سال، به طبقه اجتماعی تبدیل شدند. این طبقه معمولا بعد از شکل گیری سعی می کند از موقعیت قبلی فاصله بگیرد و از سیاسی بودن که موجب ثروتمند شدنش بوده جدا شود که وضع اقتصادی اش در اثر بحران سیاسی به خطر نیافتد، اما تغییر دولت باعث شده که این افراد احساس خطر کنند. ممکن است تا ده سال قبل مردانی فقیر زنانی بدحجاب مرفه را در خیابان کتک می زدند، ولی حالا برعکس است. پشت هر موتور هوندا یک پورشه و مازاراتی و بنز مدل بالا پنهان است.

 البته فعلا که وزارت کشور اعلام کرده که “مانع فعالیت گشت های موتوری فاقد مجوز می شویم.” و این بسیار درست و مفید است. حتما باید همین کار را بکنند که اگر نکنند داستان بعدی علیه دولت روحانی شروع می شود و حالا حالاها تمام نمی شود.

 

غیرت اسلامی رفت گل بچیند

مثل اینکه آن چه می خواست انجام شد و دیگر غیرت فروکش کرد یا این که مخالفت های گسترده مردم و بسیاری از مسئولان دولت اعتدال باعث شد که قالیباف در سخنرانی اش در مشهد عقب نشینی کند و بگوید: “اغراق کردند، ما با تفکیک جنسیتی مخالفیم.” البته می خواستم ۳۰۰ تا دلیل بیاورم که اصلا اغراقی در کار نبود و حرف مفت است این که شهرداری هم اصلا با تفکیک جنسیتی مخالف نبود و اینکه قالیباف گفته “من گفتم باید حرمت بانوان را نگه داریم و با به کارگیری بانوان به عنوان منشی مخالفم.” ولی فکر می کنم که قصد کسانی که به او حمله کردند این بود که عملش را تغییر بدهد، قطعا مهم نیست طرف نظرش را تغییر بدهد یا نه، اصلا نظر مهم نیست، مهم عملی است که اتفاق می افتد. حالا هم که طرف می گوید ما اصلا طرفدار تفکیک جنسیتی نیستیم. چه بهتر، اشکالی ندارد، ولی دیگر تکرار نشود.

 

اسقف ساوونارولا و مصباح یزدی

نمی دانم اسقف ساوونارولا را می شناسید و نامش را شنیدید یا نه، هم در تاریخ تمدن ویل دورانت درباره اش بسیار مفصل نوشته شده و هم نجف دریابندری طنز شگفت انگیز و خواندنی درباره اش دارد که بیست سال قبل که در گل آقا کار می کردم از او گرفتم و چاپ کردم. جیرولامو ساوونارولا اول شروع کرد به وعظ و خطابه در ایتالیا و بخصوص در فلورانس، بعد وقتی خاندان مدیچی از قدرت ساقط شد و دیو رفت و فرشته آمد و کار به دست امت حزب الله کلیسای آن زمان یعنی اوایل قرن پانزدهم میلادی افتاد، ساوونارولا و جبهه پایداری اش شروع کردند به ترساندن مردم از جهنم و دعوت زورکی آنها به بهشت و مردم فلورانس را بیچاره کردند. بعد هم تمام کافه ها و قمارخانه ها را به نمازخانه و کلیسا تبدیل کردند و تفکیک جنسیتی را از بیخ رعایت کردند.بعد هم پیروانش به همه خانه ها حمله می کردند و آینه، نقاشی، کتاب، لوازم آرایش، مجسمه، کلاههای زنانه،وسایل موسیقی و شطرنج را جمع آوری می کردند و همه را در میدان انقلاب فلورانس سوزاندند و اسمش را هم گذاشتند “آتش بزرگ غرور” او اول کتابهای کفر آمیز را می سوزاند، بعد رسید به کتابهای غیراخلاقی، بعد رسید به همه کتابهای علمی جز کتب دینی، بعد تمام انجیل ها و کتابهای دینی را که مخالف تفسیر ساوونارولا از مسیحیت بود سوزاند. یعنی از صبح تا شب پیروان ساوونارولا کارشان تکفیر کردن و سوزاندن بود. اخر کار هم یک روز ساوونارولا براساس یک روایت که معلوم نیست درست باشد یا غلط به مردم گفت که هر کسی مومن واقعی باشد، وقتی به داخل آتش برود، آن آتش را خداوند سرد می کند، یک دفعه مردم که از دستش ذله شده بودند شعار دادند که “مومن واقعی ما ساوونارولا” ساوونارولا هم توی رودربایستی رفت توی آتش که ثابت کند مومن واقعی است، ولی ظاهرا نظر آتش با او موافق نبود و سوخت و خاکستر شد.

از این داستان نتیجه می گیریم که مصباح یزدی و داعش در گذشته و در مسیحیت هم به اشکال وحشتناک تری وجود داشته، و همین ثابت می کند خریت اختصاص به زمان خاصی ندارد، اما فعلا ایتالیا سرزمین گل و بلبل است، اگر چه شش قرن پیش آدم می سوزاندند،و ایران وضع درب و داغانی دارد، اگر چه هزاران سال تمدن داشته. اگرچه میراث فرهنگی ما مهم است، اما “داشتم داشتم مهم نیست، دارم دارم مهم است.” تاریخ جای خودش، امروز هم جای خودش.

نتیجه دیگری که از این داستان می شود گرفت، چون نتیجه گیری یکی از مهم ترین کارهای احمقانه ای است که بشر می کند، این است که وقتی کسی شروع می کند به آتش زدن و سانسور کتاب، آخر کار خودش هم ممکن است بسوزد و سانسور شود. همین است که علی جنتی درباره وضع سانسور کتاب در وزارت ارشاد گفته: “ اگر قرآن وحی منزل نبود، به آن هم مجوز نمی‌دادند!” البته جلد دومش را مصباح یزدی دارد می نویسد که مجوز دارد، ولی علی جنتی گفته: “ یکی از مشکلات اساسی که نویسندگان در گذشته داشتند بررسی کتاب توسط افرادی بود که دانش لازم را نداشتند و با خرده‌گیری‌های نا به جا نمی‌گذاشتند مجوز کتاب صادر شود” فعلا قرار است که مجوز چاپ کتابها را بدهند، ببینیم و تعریف کنیم و از این حرفها.

کمک تسلیحاتی ایران به اقلیم کردستان

به نظرم داعش که چند روزی است که گاز گرفتن ها و سربریدن هایش کمتر شده و فعلا وضع عراق از خیلی وحشتناک به وحشتناک تبدیل شده، در موقعیت نامتعادلی به سرمی برد. ظاهرا آمریکایی ها فهمیدند که پشتیبانی اصلی و یکی از مراکز اصلی حمایت از داعش در مناطق تحت کنترل سوریه است و به همین دلیل پروازهای شناسایی خودشان را به سوریه فرستادند. ارتش عراق هم مانع نزدیک شدن داعش به بزرگترین میدان نفتی عراق شد. ایران هم به نظرم با فرانسه و انگلیس و آمریکا برای حمایت از کردها و دولت عراق با قدرت وارد میدان شده و به کردهای عراق کمک تسلیحاتی کرده. بارزانی گفته که “ما درخواست کمک کردیم و ایران اولین کشوری بود که برای ما سلاح فرستاد.” ظریف هم ظرافت خودش را فعلا کنار گذاشته و به جای ژنو و وین رفته بغداد و اربیل و بعد از بازدید از این مناطق گفته که “ایران از تمامیت ارضی عراق و هر توافقی میان دولت عراق و اقلیم کردستان حمایت می کند.” این یعنی سیاست درست. همان نظر شایسته ای که همواره مام جلال طالبانی بزرگترین سیاستمدار هوشمند کرد و عراق داشته. امیدواریم این رفتارها باعث شود که شر داعش از سر مردم عراق کم کم کنده شود. بد کوفتی هستند.