نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

امیر دژاکام 45 ساله و دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته نمایش از دانشگاه تربیت مدرس است. او تا امروز ‏حدود 40 نمایش نوشته و کارگردانی کرده است. شمس، سیاوش خوانی، دزد دریایی، شهرزاد، پسر کارون و…. ‏از آثار او محسوب می شوند. دژاکام این روزها دو نمایش سه گانه میتراس و امپراطور و آنجلو را همزمان روی ‏صحنه دارد. ‏

dejakam1.jpg

‎ ‎سه گانه میتراس‎ ‎

کارگردان: امیر دژاکام. نویسنده: سیمین امیریان.موسیقی: ایلیا منفرد. طراح صحنه و لباس: نوریک نازاریان. ‏بازیگران: بهرام ابراهیمی، نسیم ادبی، رحیم نوروزی، شهرام عبدلی.‏

این نمایش در سه زمان گذشته، حال و آینده می گذرد. در اپیزود اول این نمایش یک”پیشگو” و یک”ستاره شناس” ‏عامل نابودی بشر را بی خردان و آدم های احمق می دانند و تصمیم می گیرند در زمانی مشخص تمام احمق های ‏دنیا را از بین ببرند. در اپیزود دوم یک متفکر عامل نابودی انسان را خردمندان می داند. او نیز تصمیم دارد ‏همگی خردمندان را در یک جا جمع کند و از بین ببرد. اپیزود سوم نیز تلفیقی از اپیزود اول و دوم است.‏

‎ ‎تکثیر اندیشه در گذر زمان‏‎ ‎

امیر دژاکام از کارگردان های حرفه ای تئاتر به شمار می آید که تقریبا هر سال نمایشی را روی صحنه می برد و ‏امسال با دو نمایش همزمان روی صحنه حضور دارد. نمایش سه گانه میتراس را سیمین امیریان نوشته که از نام ‏های آشنای تئاتر عروسکی است.‏

در این نمایش ما با سه طرح ذهنی رو به رو هستیم که قرار است در قالب نمایش برای مخاطب تبیین شوند. در ‏راستای این تبیین نقش کارگردان پر رنگ تر از نمایشنامه نویس به نظر می رسد. ما در نمایش سه گانه میتراس ‏بیش از اینکه با یک قالب کامل روایی در نمایشنامه مواجه شویم با ساختاری ذهنی و متکی بر یک تم واحد رو به ‏رو هستیم. برخی نمایشنامه هایی از جنس سه گانه میتراس نه بر مبنای گسترش پیرنگ که بر پایه گسترش تم ‏استوار می شوند. در این شکل نمایشنامه نویسی نویسنده می کوشد حتی با گذاردن روابط و حوادثی بی ربط در ‏داستان اندیشه و بن مایه نهایی کار را بنیان نهد.‏

dejakam2.jpg

در این میان با توجه به آموزه های نگارشی اگر علت و معلولی روابط دستخوش نقصان شوند کلیت اثر از ‏برقراری ارتباط با تماشاگر باز می ماند. این اتفاق در سه گانه میتراس هم رخ می دهد. نمایشنامه نویس قادر نبوده ‏روابط علی و معلولی بن مایه ذهنی خود را برای تماشاگر تصویر کند بنابراین ماهیت تفکری نمایش زیر سئوال ‏می رود. در بخش نخست نمایش بنا به دستور یک نفر تمامی نابخردان باید نابود شوند. این در صورتی است که ‏هیچ گونه تعریف و تشخص نمایشی برای این شخصیت در نظر گرفته نشده است. یعنی ما نمی توانیم این شخصیت ‏را به طور خاص تعریف و معنی کنیم. شخصیت دراین بخش از نمایشنامه مامور ذهن نمایشنامه نویس است تا ‏کاری به سرانجام برسد. ‏

ما بدون پیشینه لازم وارد بستر داستان می شویم. پیش فرضی مطرح شده بدون اینکه جایگاه اجتماعی قابل قبولی ‏برای آن مطرح شود و حال ما باید به همراه نویسنده، کارگردان و شخصیت به اثبات این پیش فرض بنشینیم. تا ‏اینجا را می توان با اغماض نادیده گرفت به شرط آنکه اثبات ادعا نیز مجرایی طبیعی و قابل باور داشته باشد. اما ‏در اینجا نیز صاحبان اثر روابط منطقی را در اثبات ادعای خود حاکم نمی کنند. نویسنده به تأویل‌ها، تعابیر نجومی ‏و کیهان‌شناسی روی می‌آورد و می‌کوشد یک فرمول ذهنی ابداعی بیافریند تا همه چیز باورپذیر گردد، اما فراموش ‏می‌کند که تأویل‌هایش پایه و اساس علمی و مستدل ندارند و خودشان هم تابع‌ها و قراردادهای ذهنی دیگری هستند ‏که او بنا به میل شخصی‌اش وارد متن می‌کند. این خودابداعی که بدون پس ‌زمینه شناخت ساختار نمایشنامه رخ ‏داده است.‏

dejakam3.jpg

در بخش دوم نمایش نیز با چنین ساختاری رو به رو هستیم با این تغییر که این بار به دستور یک نفر قرار است ‏تمامی خردمندان جهان نابود شوند. این اندیشه به طور مجدد چون ساختاری بیانی همچون بخش نخست دارد در ‏عمل کمی خطرناک هم به نظر می رسد. زیرا با طرح این ایده نویسنده از ابتدا با باور ناخود آگاه مخاطب درگیر ‏می شود و اگر نتواند ادعای خود را به اثبات برساند که مغبون دو طرفه خواهد بود. تماشاگر در این صورت بنیان ‏های فکری نویسنده را زیر سئوال می برد. در این بخش با تابع ذهنی دیگری روبه‌رو هستیم؛ مردی که تا حدی ‏دلخور از همه چیز است همانند مرد “رومی‌مآب” صحنه نوشتار اول می‌خواهد با یک انفجار عده زیادی را نابود ‏کند. او در دیالوگ‌هایش علت این کار را به اسیر شدن انسان در چرخه تکنولوژی و ابزارهای صنعتی نسبت ‏می‌دهد، ‌اما آیا این می‌تواند برای چنین اقدام هولناکی دلیل واقع شود؟ یعنی هر کس دلخور شد باید دنیا را نابود ‏نماید؟

آنچه امیریان در ارائه آن ناتوان می نماید ارائه تحلیلی مناسب از آن چیزی است که در ذهن داشته و شاید قرار ‏بوده که این مهم در بخش سوم نمود پیدا کند که این اتفاق نیز رخ نمی دهد.‏

فارغ از این ابهام ها که جمله از نمایشنامه بر می خیزد دژاکام در خلق میزانسن ها و گرفتن بازی از بازیگران می ‏تواند تا حدی موفق عمل کند. بخشی از تحلیل هایی که ذکر جای خالی آنها در متن رفت به کمک این میزانسن ها و ‏بازی بازیگرانی همچون بهرام ابراهیمی و نسیم ادبی جبران شده است.‏