نگاهی به روند حذف ناشرین خصوصی از بازار کتاب
تابوتی برای کتاب…
ماجرای ورشکستگی صنعت چاپ و نشر ایران از چند وقت پیش نقل محافل خبری و ادبی شده بود اما حال و هوای این گزارش که به سوژه ی “حرف اول” این هفته ی روز تبدیل شده، از روزی آغازیدن گرفت که لابلای حرف ها و اخباری که از ایران می آمد به گزارش - گفت و گویی از خبرگزاری ایلنا بر خوردم. عنوان مطلب این بود: “کتابفروشیها به بانک تبدیل میشوند”.
با مرور این مطلب و گشت و گذاری در اینترنت و گپ و گفتی با دوستان و اهالی قلم ساکن ایران، دستگیرم شد که کار بازار کتاب بسیار بالا گرفته و شوربختانه، آنچه بر سر زبان ها افتاده که “ تعطیلی صنعت نشر در سال آینده نمود عینی پیدا می کند” سخنی ست بسیار به واقعیت نزدیک.
گویا قیمت گران کاغذ، نبود دستگاه های مدرن چاپ، نرخ فزاینده ی ارز و اوضاع و احوال اقتصاد آشفته، اینبار چنان گلوی صنعت چاپ و نشر را گرفته که پیشتر، سانسور و ممیزی و وزارت ارشاد اسلامی نگرفته بود.
این طور که از اعداد و ارقام و گفته های اهل فن بر می آد، صنعت چاپ ایران( کتاب و روزنامه و مجله ) به بیشتر از سالی چهل هزار تن کاغذ احتیاج دارد که از این مقدار تنها هزار تن، با نرخ ارز دولتی وارد کشور شده است. ناگفته هم پیداست که تامین یک به چهل وزارت ارشاد خرج چاپ و نشر چه گونه از کتاب ها می شود.
از دیگر سو، نرخ فزاینده ی ارز در بازار ایران، به مشکلات پیشین ناشرین افزوده است. آن طور که پیداست قراردادها با نرخ هر دلار هزار و پنجاه تومن و کمتر بسته شده، اما مسئولین امر حین تحویل کالا به ناشر، قیمت را با نرخ روز دلار طلب می کنند.
همین موضوع هم باعث شده تا ناشرین با عنوان “ زر نایاب ” از کاغذ یاد کنند؛ وزیر ارشاد هم در کلامی جالب توجه، برای حل این معضل دست به دامن وزارت صنایع و معادن شده و کلید قفل بسته ی کتاب را در جیب وزیر دیگری جسته است، که بنا به روایت وی این مشکل می بایست از طریق آن مرجع حل و فصل شود.
همزمان با نایاب شدن و افزایش قیمت کاغذ، بهای خدمات در بخش چاپ افست هم افزایش یافته است. نه تنها قیمت واردات قطعات و لوازم چاپ افست به یکباره بالا گرفته، بلکه فرسودگی تدریجی دستگاه ها و تجهیزات چاپ هم منجر به افزایش هزینه های چاپ شده. مقررات واردات چسب و مرکب برای انتشار کتاب هم سخت تر شده و چاپخانه داران می گویند بدون این کالاها عملا ادامه چاپ کتاب در تیراژ بالا ممکن نیست.
در هم آمیختن این مشکلات باعث شده تا تیراژ بسیاری از کتابها در ایران به اعداد سه رقمی برسد تا جایی که سخنگوی رسمی خانه کتاب، میزان متوسط تیراژ کتاب را “سه هزار” نسخه عنوان می کند که خود این آمار هم در قیاس با چاپ میلیونی کتب مذهبی رقم قابل تاملی ست.
در ادامه، پایین آمدن تیراژ و افزایش نرخ چاپ افست، باعث شده تا بسیاری از ناشرین برای چاپ کتاب از سیستم لیسوگراف استفاده کنند. ماشین ریسوگراف عملا نوعی دستگاه تکثیر به شیوه فتوکپی است که ارزانتر و سریعتر از ماشین های فتوکپی شهری عمل می کند و در عمل کیفیت و دوامی بسیار پایین تر از چاپ معمول دارد. این تغییر تکنیکی عملا تا حد زیادی به کیفیت چاپ کتاب هم لطمه زده است.
با این همه و در شرایطی که نشر خصوصی ایران به ورشکستگی و مرگ مطلق نزدیک شده، حمایت های وزارت ارشاد، همچنان معطوف به کتب دینی مورد علاقه دولت و سازمان های حکومتی است. آمارهای تازه نشان می دهد که تنها در سال نود، بیش از بیست و پنج میلیارد تومان دولتی صرف خریدن کتاب از ناشران شده، بی آنکه دولت نام این ناشران یا کتاب های خریداری شده را به روشنی اعلام کند. به تعبیر دیگر، دولت از طریق خرید کتاب های مورد نظر خود و اختصاص سهمیه های محدود کاغذ به ناشران مورد علاقه اش تنها سعی دارد تا آمار رسمی چاپ کتاب در ایران را در حد آبرومندی باقی نگه دارد.
به این ترتیب اگر روزی ناشران ایران باید با سانسور و مشکلات عدیده ی ممیزی اسلامی دست و پنجه نرم می کردند اکنون بیش از سانسور، به نظر محدودیت های بازار چاپ و نشر است که راه را بر جریان آزاد اندیشه و دانش در حوزه نشر بسته باشد.
پا نوشت:
برای بیشتر دانستن از اوضاع و احوال کتاب و بررسی رقم های دقیق( که به به کار گزارش های بلند تحلیلی می آیند و در حوصله ی نوشته ی کوتاه گشایشگر روزنامه نمی گنجند) می توانید به نشانی های زیر مراجعه کنید.
http://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/42842/
www.ibna.ir/vdcao0n6649nmw1.k5k4.html
www.ibna.ir/vdcao0n6649nmw1.k5k4.html