نقش دعا در افغانستان

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

یک فرمانده زن که رئیس پلیس کابل شد، خیلی هم عالی. قیمت اینترنت هم در افغانستان سی درصد کم شد. اصلا اینها را بی خیال، شما می دانید که قیمت چاپ یک کتاب سیصد صفحه ای در داخل افغانستان می شود یک دلار، ولی همان کتاب اگر سیصد کیلومتر آن طرف تر در مشهد چاپ بشود، می شود سه دلار؟ و اصولا می دانید که برای چاپ یک کتاب در افغانستان نیازی به دریافت مجوز وجود ندارد؟ یعنی کتاب تان را می برید می دهید ناشر خودش چاپ می کند. بگذار من برای این افغان های عزیز که قرار است عبدالله عبدالله خوش تیپ شان هفتاد فیصد بشود رئیس جمهور یک کمی اسفند دود کنم که چشم نخورد. و اصولا کشورشان چشم نخورد و خدا از شر هر چه طالب نامطلوب است محفوظ شان بدارد. ولی من مطمئنم که خیلی از این پیشرفت ها بخاطر دعاهای ما ایرانی هاست. مثلا من خودم دعا کرده بودم که خدایا یک کاری کن من بشوم معاون وزیر ارشاد کتابهایم را چاپ کنم. دخترم هم دعا کرده بود که خدایا یک کاری بکن حکومت ایران طوری بشود من بشوم سفیر ایران در نروژ، الآن آقا جلال نورانی طنزنویس افغان معاون وزیر فرهنگ شان است و منیژه خانم باختری سفیر افغانستان در نروژ یا بقول خود افغان ها ناروی، من مطمئنم که همین کتاب بدون مجوز شان هم بخاطر دعای مسعود بهنود بوده. منتهی مشکل همان است که برای دائی در زندان پیش آمده بود.

رفیقی داشتیم به نام دائی که در زندان اوین زندانی بود، جرمش هم کلاهبرداری بود، زنش هر هفته سفره می انداخت و دعا می خواند که آزاد شود، اسم واقعی اش هم فرض کنید علی حسینی بود، یعنی مثلا اسم نصف ایرانی ها، بعد هم می آمد گزارش می داد در ملاقات که من برای آزادی تو سفره انداختم تو چرا آزاد نشدی؟ بالاخره بعد از مدتها دائی به زنش گفته بود که خانم جان! من همین هفته دوبار شنیدم که دو تا علی حسینی آزاد شدند، یکی از سالن سه و یکی از سالن پنج، به نظرم شما نذر که می کنی اسم سالن ما را نمی گوئی خدا هم می رود از هر جا دلش خواست علی حسینی آزاد می کند.

حالا ما که مخالف ترقیات افغان ها نیستیم، بقول خودشان، خیلی هم خوب است، منتهی به نظرم دعا که می خوانیم فارسی می خوانیم و هی می گوئیم فلان بشود و بهمان بشود، ولی محل اش را نمی گوئیم، خدا هم چون فارسی می شنود این کارها را در تاجیکستان و افغانستان می کند. البته خیلی خوب است این اتفاقات بیافتد، ولی محض رضای خدا اگر دعا خواندید محل اجرای آن را هم مشخص کنید. 

ممنوع التصویر

دقت کردید مردم ما معنی حرف هایی که می زنند، نمی دانند؟ یعنی کلمه برایشان مثل نخود و لوبیاست. همین جوری زرررپ پرتش می کنند وسط آسمان. البته نخود و لوبیا را کسی وسط آسمان پرت نمی کند، بیشتر سیب را پرت می کند که آن هم تا بیاید پائین هزار تا چرخ می خورد. منظورم همین جمله آقای ضرغامی رئیس صدا و سیماست که فرمودند که « ما در صدا و سیما ممنوع التصویر نداریم.» برای همین هم ما خبرنگارمان را فرستادیم تا با ایشان مقداری مصاحبه کند.

ما: چه چیزها و افرادی از صدا و سیما پخش شان ممنوع است؟

ضرغامی: اصولا ما در صدا و سیما ممنوع التصویر نداریم.

ما: آیا تصویر خانمها با لباس پوشیده ولی بدون روسری از صدا و سیما آزاد است؟

ضرغامی: منظورم از افراد خانمهای بدون حجاب نیستند، آنها که طبیعتا ممنوع هستند.

ما: آیا پخش تصاویر هنرمندان موسیقی ایرانی سنتی و غیرسنتی آزاد است.

ضرغامی: البته ما تصویر گروه پالت را پخش کردیم، ولی تصاویر موسیقی پاپ و غربی و سنتی و محلی و غیره طبیعتا ممنوع است.

ما: آیا اصولا تصویر سیاستمداران مخالف کشور از صدا و سیما آزاد است؟

ضرغامی: طبیعی است که ما تصویر سیاستمداران برانداز و مخالف و حامیان فتنه و ساکتین فتنه و ساکتین انحراف و رهبران فتنه را نشان نمی دهیم چون طبیعی است.

ما: کلا آیا تصاویر جشن های خارجی، استادیوم و مراکزی که خارجی ها در آن به حالت عادی جمع می شوند، آزاد است؟

ضرغامی: طبیعی است که منظور ما این افراد نیستند، کسانی که وقتی مسابقه فوتبال برزیل و ایتالیا پخش می شود، در مادرید مانتو و روسری نمی پوشند ما پخش نمی کنیم؟

ما: آیا پخش تصویر مهمانی های عادی مردم در خانه های شان قابل پخش است؟

ضرغامی: طبیعی است که قابل پخش نیست، در عوض ما می توانیم تصاویر تیراندازی در سوریه را نشان بدهیم که هیچ ایرادی هم از نظر ما ندارد.

ما: آیا تصاویر حکومت قبل از انقلاب بدون فحش دادن آزاد است.

ضرغامی: البته ما هرگز فحاشی نمی کنیم، ولی وقتی تصاویر عده ای دزد و منحرف و کثیف و فاسد و پدرسوخته و شارلاتان و غیره را می خواهیم پخش کنیم، نظرمان را هم می دهیم.

ما: الآن شما داشتید نظر می دادید؟ منحرف و فاسد و کثیف و اینها نظر بود؟

ضرغامی: طبیعتا ما از به کار بردن الفاظ رکیک خودداری می کنیم.

ما: آیا نشان دادن تصاویر اولین نخست وزیر و رئیس جمهور اول کشور آزاد است؟

ضرغامی: طبیعتا آزاد است، بارها هم نشان دادیم، یعنی سی سال قبل گاهی نشان داده می شد.

ما: اصولا پخش تصاویر افراد « دیگر» مجاز است؟

ضرغامی: معلوم است که مجاز نیست. تلویزیون ما رسانه ملی است، قرار که نیست تصاویر بقیه را نشان بدهد، ما همین که بتوانیم تصاویر خودمان را نشان بدهیم وقت کم می آوریم.

ما: شما می گوئید که نشان ندادن همه این چیزها طبیعی است، بقیه تلویزیون های دنیا که نشان می دهند، آنها آیا کار غیرطبیعی می کنند؟

ضرغامی: البته، کلا بقیه جهان در یک حالت غیرطبیعی است و اصولا رمز موفقیت ما همین است.

ما: شما از کی موفق شدید که موفق بشوید؟

ضرغامی: البته چون نمی خواهیم ریا بشود نمی گوئیم. الآن تصویر شما هم طبیعی است که قابل پخش نیست. اصلا چطوری شما آمدید اینجا؟

غنی سازی بیست درصدی متوقف شد

یعنی هشت سال ما محکم ایستادیم، دولت هر هفته شعار داد، یک میلیارد بیلبورد دلاور هسته ای منتشر شد، بخاطر هشتاد میلیون دلار سود اورانیوم، پانصد میلیارد ضرر نفت دادیم، هوای کشور آلوده شد، تعداد زیادی دچار اختلالات روانی شدند، جنبش سبز ایجاد شد، صدها نفر کشته شدند، پنج هزار نفر زندان رفتند، صد هزار نفر از کشور آواره شدند، چند نفر از بهترین دانشمندان فیزیک هسته ای و غیر هسته ای کشور ترور شدند، رابطه مان با اروپا و کشورهای خاورمیانه به هم خورد، مشکل جدی در پرداخت حقوق ها به وجود آمد، همه و همه و همه و همه اتفاق افتاد که ما از حق مسلم غنی سازی مان برخوردار شویم. البته نه که من موافقش باشم، من همان موقع هم نظرم این بود که غنی سازی سابیده به الک، نه که من بگویم، خودتان گفتید. داشت نمی سابید، خودتان سابیدید، حالا اول غنی سازی بیست درصد در نطنز متوقف شد بعد هم فردو. البته اتجادیه اروپا بخشی از تحریم ها را لغو کرد. می دانید بخاطر همین ادعای الکی یک آدم معیوب و روانی چند میلیون نفر دچار اختلال در زندگی شان شدند. همین؟ غنی سازی بیست درصدی متوقف شد. این هم خبر امروز. البته باز 25 سانت جای شکرش باقی است که به قول آقای مرادخانی مسئول مرکز موسیقی کشور، مردم فقط به 20 درصد موسیقی های مجاز گوش می کنند. باز خوب است همین یکی 20 درصد را گوش می کنند، این 20 درصد هم نبود که دق می کردیم.

بسیجی ها گریه می کنند

آخیش! بمیرم برایشان، یعنی مثلا، سردار نقدی گفته « بسیجی ها برای اعزام به سوریه گریه می کنند.»  من نمی فهمم این حرف گفتنش یعنی چه؟ فکر کنید، این بسیجی ها وقتی عزاداری و تیراندازی( قابل تفکیک نیست) می روند گریه می کنند، وقتی رهبر را می بینند گریه می کنند، وقتی ایران اسکار می برد گریه می کنند، وقتی جلیلی رئیس جمهور نمی شود گریه می کنند، وقتی زن می گیرند، به یاد شهدا گریه می کنند. سوریه هم می روند گریه می کنند. البته نه که برای زیارت می روند، اگر برای زیارت می رفتند که نمی گفت اعزام، می گفت زیارت که این دم توافقنامه ژنو 2 که ایران ممنوع الورود شده این جمله را گفته. یعنی ایران برود ژنو برای سوریه چه غلطی بکند؟ بعد از سی سال یک بار این بشار اسد کسی مثل آینه دق کنارش نباشد، من قول می دهم که حتما حتما تمامش می کند می رود با اسما هاوایی حالش را می برد. مردم هم بیشتر کشته نمی شوند.