شمس لنگرودی، یادمان صدمین سال تولد گلچین گیلانی را پرشور کرد
صد سالگی شاعر “باز باران با ترانه”
شاید مدیران حوزهی هنری گیلان که از مدتها قبل اعلام کرده بودند در صدد برگزاری یادمان صدمین سالگرد “مجدالدین میرفخرایی” مشهور به گلچین گیلانی، هستند تصور نمیکردند استقبال زیادی از این مراسم صورت بگیرد.
اما حضور محمد شمس لنگرودی، شاعر پرآوازهی ایران باعث شد که نه تنها سالن برگزاری مراسم که بالکن هم پر از جمعیت شود و عدهای هم به صورت ایستاده مراسم را دنبال کنند.
استقبال از شمس لنگرودی که آثار ارزشمندی در زمینههای تحقیقات ادبیات معاصر و شعرهای عاشقانه دارد به حدی بود که وی دقایق زیادی بعد از پایان مراسم همچنان مشغول پاسخ دادن به سوالات و گرفتن عکس و دادن امضا به حاضران بود.
شاعری که بعد از انتخابات 22 خرداد 1388 به یکی از بلندترین صداهای مخالف دولت احمدینژاد تبدیل شد و شعرهای زیبا و تاثیرگذاری پیرامون آزادیخواهی و مخصوصاً یکی دیگر از نمادهای اعتراضی مردم یعنی ندا آقا سلطان منتشر کرد.
هر چند که پیش از این مراسم شایعات مختلفی مبنی بر درخواست و فشار برای لغو مراسم وجود داشت و حتا کار به جایی رسید که به حوزهی هنری گیلان اجازه داده نشد در سطح شهر و در تبلیغات برنامهی گلچین گیلانی نام شمس لنگرودی به عنوان یکی از سخنرانان درج شود. با این حال تعدادی از کابران اینترنت در گیلان با تبلیغات خود توانستند جمع زیادی را در این مراسم گرد هم آورند.
هر چند که شمس لنگرودی صحبت زیادی در این مراسم نکرد اما چند شعر به حاضران تقدیم کرد که با تشویقهای ممتد مدعوین همراه بود.
راز ماندگاری باز باران
رشید کاکاوند شاعرمعاصر هم در این مراسم دقایقی پیرامون چرایی ماندگار شدن چند شعر گلچین گیلانی به سخنرانی پرداخت.
این منتقد شعر “باز باران با ترانه” گلچین گیلانی را مصداق این گفتههای خود قرار و ادامه داد که با وجود آنکه بسیاری از دانش آموزان قدیمی دیگر سراغ کتابهای درسی خود نرفته و این شعر را بازخوانی نمیکنند اما به دلیل وزن و موسیقی این شعر، ابیاتی از آن همچنان در حافظهی مردم باقی مانده است.
کاکاوند که بارها در حین صحبت خود به تمجید از شمس لنگرودی و شعر وی پرداخت به نکاتی اشاره کرد که در کشورهای استبدادی پیامدی جز تشویق گوینده ندارد.
وی که در سالن تاریک سخنرانی میکرد به مسوولان سالن گفت که احساس میکند در حال بازجویی است. چون خود در روی سن در جای روشن نشسته و مردم در جای تاریک.
وقتی تشویقهای حاضران که به معنای تایید گفتههای کاکاوند بود باعث شد که لامپهای سالن روشن شود وی ادامه داد البته عادت داریم با کسانی که نمیبینم هم حرف بزنیم.
جمعآوری آثار گلچین گیلانی
پخش پیام تصویری کامیار عابدی که از چند سال قبل شعرهای گلچین را جمع آوری کرده و کتابی هم در مورد وی نوشته از دیگر بخشهای برنامه بود.
عابدی که در ژاپن به سر میبرد با اشاره به شعرهای گلچین گیلانی گفت: تاکنون مجموعهی کامل اشعار گلچین گیلانی تنظیم و منتشر نشده بود؛ هرچند منتخبی از اشعار او در سال 78 از سوی انتشارات سخن منتشر شد.
عابدی با اشاره به جمع آوری دیوان گلچین گیلانی تصریح کرد: دوسوم این دیوان را، دو دفتر شعر نهفته و گلی برای تو و منظومهی مهر و کین گلچین گیلانی در بر میگیرد. سهپنجم باقیمانده نیز شامل شعرهای پراکندهی این شاعر است که در مجلهها، مجموعههای ادبی و روزنامهها منتشر شده و همچنین شعرهایی که به صورت دستنویس نزد خانواده و یکی از دوستانش به نام دکتر سلطانزاده پسیان بوده است.
وی همچنین اشاره کرد که سه مجموعهی نهفته، گلی برای تو و منظومهی مهر وکین را که گلچین گیلانی خودش منتشر کرده است، سالها پیش گردآوری کرده بود و شعرهای دستنویس را نیز بعدها از خانواده و دوست این شاعر گرفت و در دیوانی گردآوری کرد که این دیوان حدود 400 صفحه است.
ضمن اینکه در ابتدای کتاب مقدمهی کوتاهی دربارهی آثار گلچین گیلانی و چگونگی گردآوری این آثار ذکر شده و در پایان نیز کپی برخی از دستنوشتههای گلچین گیلانی به عنوان نمونه آورده شده است.
نکتهی جالب دیگر این مراسم هم اختصاص دادن قسمتی از برنامه به نمایش تصاویری کوتاه از گلچین گیلانی بود. شاعری که تنها چند عکس سیاه و سفید از وی موجود است.
تصویربردار این کار هم پسر خاله گلچین یعنی هوشنگ ابتهاج (ه ا سایه) بود که در زمان حضور گلچین در لندن از وی گرفته بود.
البته از سوی حوزهی هنری گیلان در همین تصاویر کوتاه هم دخل و تصرفهای زیادی صورت گرفته بود و زن گلچین که در کنار وی و دختر کوچکشان ایستاده بود احتمالا به خاطر پوشش نامناسب (از نظر متولیان مراسم) حذف شده بود.
برنامهی پایانی یادمان گلچین گیلانی هم اجرای چند ترانه از سوی موسی علیجانی خواننده و آهنگساز گیلانی بود.
نگاهی به زندگی گلچین گیلانی
مجدالدین میرفخرایی، که در آغاز شاعری با نام شعری گلچین گیلانی شناخته شده، به سال 1288 در خانهای نزدیک سبزهمیدان رشت چشم به جهان گشود. او فرزند مهدی و رفعتالسادات بود. محمود، هدی و هوشمند، خواهر و برادران او بودند.
مجدالدین دورهی ابتدایی را در رشت گذرانید (1304). یکی از معلمان او در این دوره، ابراهیم فخرایی، از اعضاء نهضت جنگل و روایتگر بعدی این نهضت بود که در آن سالها در آغازین روزهای جوانی قرار داشت.
گلچین سپس برای ادامهی تحصیل به تهران رفت و دورههای نخست و دوم متوسطه را در مدرسههای سیروس و دارالفنون گذراند. گلچین در دارالفنون شاگرد استادانی مانند عباس اقبال آشتیانی و حسن وحید دستگردی بود. وی از تشویق وحید دستگردی در زمینهی سرودن شعر و نشر برخی از آنها در مجلهی ارمغان بهرهمندی یافت.
شاعر گیلانی برای ادامهی تحصیل رشتهی زبان و ادبیات فرانسوی (درسهای فلسفه و علوم تربیتی) را در دارالمعلمین عالی و دانشگاه تربیت معلم برگزید. گلچین پس از فراغت از تحصیل، در آزمون اعزام دانشجو به اروپا شرکت کرد و توفیق یافت. در سال 1312 از طریق بندرانزلی به روسیه و اروپا رفت و سرانجام در انگلستان ماوا گرفت.
پس از آموختن زبان انگلیسی، با توجه به رشتهای که وزارت معارف ایران برای او مقرر کرده بود، به تحصیل در رشتهی ادبیات انگلیسی پرداخت. اما پس از مدتی، بیعلاقگی خود را به این رشته نشان داد و با وجود مخالفت مقامات مسوول ایرانی، با گذراندن دورهی مقدماتی به تحصیل در رشتهی پزشکی دانشگاه لندن مشغول شد.
او مشغول تحصیل در رشتهی پزشکی بود که شعلههای جنگ جهانی دوم درگرفت و تحصیلش مدتی به تعویق افتاد. وی به خلاف دیگر دانشجویان ایرانی، در انگلستان ماند و با گویندگی در فیلمهای خبری و اخبار رادیو با ترجمهی اخبار و حتی رانندگی آمبولانس، آن شرایط دشوار را سپری کرد. تحصیلات گلچین در پزشکی عمومی و دورهی تخصصی بیماریهای گرمسیری، سرانجام در سال 1947 به پایان رسید. اما او در لندن اقامت کرد و به ایران بازنگشت. در این شهر مطب داشت و مشاور پزشکی سفارت ایران در لندن بود. علاوه بر این، از کمک به ایرانیانی که برای معالجه به انگلستان میآمدند، دریغ نداشت.
گلچین با ای، جی، آربری،ایرانشناس نامور انگلیسی دوستی داشت. شعرهای او را به انگلیسی برگردانده و شرحهایی دربارهی آنها نوشته است. مسعود فرزاد، که سالها در انگلستان اقامت داشت، دوستی صمیمانهای با گلچین داشت. برخی شاعران و نویسندگان و ادیبان ایرانی، که به انگلستان سفرهایی داشتند،نیز با او دوستی یافتند: غلامعلی رعدی آذرخشی، پرویز ناتل خانلری، صادق چوبک، محمدعلی اسلامی ندوشن، محمد زهری، امیر هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) هم که پسرخالهی گلچین بود، دیدارهایی با او در انگلستان داشت.
شاعر گیلانی برخلاف زندگی هنریاش، در زندگی خانوادگی مرد کامروایی نبود و سه بار زندگی زناشوییاش به سرانجام نرسید.
مجدالدین میرفخرایی در شصت و سه سالگی، به ناگهان و به سبب سرطان خون پیشرفته،زندگی را در لندن بدرود گفت و در همین شهر به خاک سپرده شد: 29آذر 1351 (برابر با بیستم دسامبر 1972م).
شعر گلچین
گذشته از برخی شعرهای سنتی آغازین و برخی تجربههای پراکندهی پایانی، در مجموع باید گفت که شعرهای گلچین در دو دههی 1330-1320 در روند تجدد شعر فارسی در سدهی بیستم میلادی اهمیت زیادی دارد. این شعرها، که اغلب، در فضایی دور از واژگان ادبی در روابط شناخته شدهی مفهومی - کلامی شعر فارسی سروده شده است، نمونههایی است از تجددی اعتدالی در شعر ایران عصر جدید. وصفهای مستقیم و طبیعت گراییهای رمانتیک، البته از نوع دلپذیر آن؛ و زبانی که با وجود سادگی و بیپیرایگی، در نگاهی دقیقتر، نشانههایی از فارسی سره بر خود دارد، از جملهی پراهمیتترین ویژگیهای شعر او محسوب میشود.
بخش عمدهای از این شعرها، نخستین بار،در مجله ادبی و فرهنگی معتبر سخن نشر یافت و سبب شهرت گویندهی آنها شد. علاوه بر این، باید به یاد آورد که شعرهای گلچین بر رونق نوع شعر نوگرای اعتدالی افزود. این شعرها به سلیقهی شعری ناتل خانلری، سردبیر سخن، نزدیک بود و صفحهی مکتب ادبی سخن با ورود زودهنگام فریدون توللی و پس از مدتی،نادر نادرپور و فریدون مشیری تکمیل شد. گلچین یکی از پیشاهنگان این مکتب است.
در میان شعرهای گلچین گیلانی، هیچ یک نتوانست به اندازهی باران در میان خوانندگان عام و خاص نفوذ یابد و شناخته شود در واقع، نام گلچین گیلانی و باز باران، با ترانه، با گهرهای فراوان، به صورتی شگفتآور، در همتنیده شده است. شهرت این شعر با ورود روایت خلاصه شدهای از آن در کتابهای درسی دبستانی، بیش از پیش شد و بر ذهن و زبان ایرانیان جاری گشت.
یک روز دوباره خانه خواهم رفت
در خواهم زد چو مرد بیگانه
خواهی پرسید: کیست پشت در؟
خواهم پرسید: کیست در خانه؟
آری یک روز خانه خواهم رفت
در خواهم زد چو مرد دیوانه
دیوانهتری به خشم خواهد گفت:
او دیگر نیست توی این خانه
یک روز دوباره خانه خواهم رفت…
اما … اما کجاست آن خانه؟
نه مادر
نه پدر
نه در…
آیا … آیا همه چیز افسانه؟