ایران صرفنظر از اینکه رئیس جمهوری آمریا در سال 2009 9 یک جمهوریخواه یا دموکرات باشد، همچنان به غنی سازی اورانیوم خواهد پرداخت. در عین حال از آنجا که برنامه هسته ای تنها به ثبات رژیم ایران کمک می کند، واشنگتن نیز با هرگونه برنامه هسته ای حتی برنامه غیرنظامی مخالفت خواهد کرد. در نتیجه احتمال می رود تنش های هسته ای، روابط ایران و آمریکا را در سال های آتی پیچیده تر کند.
اغلب ادعا می شود که ایران با داشتن ذخائر انبوه نفت و گاز طبیعی نیازی به انرژی هسته ای ندارد، اما دولت ایران به دلیل اقتصاد شکننده خود و به منظور تأمین میزان روزافزون برق مصرفی جمعیت رو به گسترش، تحت فشار اقتصادی و سیاسی است. استفاده از نفت و گاز طبیعی برای برق مصرفی داخلی، صادرات نفت و گاز را که منبع اصلی درآمدهای دولتی هستند، تهدید می کند. در واقع به تبع مصرف داخلی نفت که سرعتی بیش از تولید آن دارد، درآمدهای دولتی حاصل از صادرات نفت کاهش یافته اند.
بنابراین، برق هسته ای با فراهم کردن نفت و گاز طبیعی بیشتر برای صادرات، کاهش درآمدهای دولتی را متوقف خواهد کرد. منابع گاز طبیعی ایران جایگزینی برای برق ارزان هسته ای نیست، چرا که از گاز می توان در مصارف مفید دیگری غیر از تولید برق استفاده کرد. دولت ایران نگران است که کمبود برق، رشد کند اقتصادی و نرخ بالای بیکاری، توده مردم را بر علیه آن تحریک کند. بدنبال تنش های اجتماعی، ناآرامی های سیاسی نیز درخواهد گرفت.
انرژی هسته ای امکان عرضه برق ارزان قیمت و فراوان را فراهم می کند که این خود باعث ثبات اجتماعی و سیاسی دولت ایران است. استدلال کارشناسان ایرانی این است که در بررسی توازن میان ناآرامی های داخلی و تحریم های خارجی، دولت ایران باید میان امنیت داخلی و امنیت بین المللی یکی را انتخاب کند. فشارهای داخلی به راحتی می تواند رژیم ایران را سرنگون کند، اما فشارهای بین المللی فاقد این قدرت است. تاریخ طرفدار دولت ایران است. جمهوری اسلامی از جنگ خونین با عراق، تحریم های اقتصادی و دهه ها فشار و انزوای بین المللی از سوی آمریکا جان به در برده است. به علاوه، سران ایران به خاطر دارند که شاه به رغم برخورداری از حمایت های قوی بین المللی، ناگزیر به فرار از کشور شد.
اگرچه ممکن است هرگونه مخالفت آتی دولت آمریکا، حتی با برنامه غیرنظامی هسته ای ایران دلایل امنیتی داشته باشد، اما در عین حال سیاست گذاران آمریکا تأثیر استراتژیک انرژی هسته ای را در ثبات بخشیدن به رژیم ایران درک کرده اند. آمریکا و ایران از سال 1979 به نیابت از دیگران با یکدیگر جنگیده اند و درگیری های بیشتر آنها به این معناست که این جنگ نیابتی در کنار جنگ های تجاری و سرمایه گذاری، در لبنان، عراق، افغانستان و منطقه دریای خزر ادامه خواهد یافت. در واقع مادامی که چین و روسیه پول برای سرمایه گذاری و سلاح برای فروش دارند، اکثر تحریم های سازمان ملل فاقد قدرت اجرایی خواهند بود.
ایران همچنان جامعه بین الملل را با سلاح نفت تهدید خواهد کرد، اما بسیار بعید است که این تهدید را عملی کند، چرا که به نفع ایران نیست که صادرات نفتی خود را کاهش دهد چه رسد به اینکه آنها را متوقف کند. با این وجود، فشارهای داخلی، حس ملی گرایی و نیاز به بهبود موقعیت چانه زنی ایران با کشورهای غربی احتمالا ً دولت ایران را ناگزیر خواهد کرد در مقابل تحریم های شدید سازمان ملل و حمله هوایی به تأسیسات هسته ای اش واکنش نشان دهد. اما حتی تحت این شرایط بسیار سخت نیز ایران همواره به درآمدهای نفتی خود نیاز خواهد داشت. اگرچه قطع نمادین صادرات نفتی ایران امکان پذیر است، اما تأثیر اندکی بر بازارهای نفتی جهان خواهد داشت.
دولت ایران گزینه های موثرتری برای مقابله با حملات آمریکا و متحدانش خواهد داشت. حامیان ایران در عراق می توانند صادرات نفتی عراق را از بصره فلج کنند. این امر به طرح های آمریکا زیان خواهد رساند، اما باعث افزایش درآمدهای نفتی ایران خواهد شد. به علاوه ایران می تواند با حمله به جاده ها و پل ها به ویژه بزرگراه کویت- بغداد، دسترسی ارتش آمریکا به سوخت را محدود نماید. جامعه بین الملل نیز همچنان بهای سنگین بن بست هسته ای ایران را که در سال های آتی سایه ای بر سر بازارهای نفتی جهان خواهد بود، پرداخت خواهد کرد.
منبع: هیوستون کرونیکل، 1 ژوئیه