خاکستر و خس و خاشاک
به نظر من جنتی خیلی بهتر از احمدی نژاد شرایط کشور را می فهمد، حداقل سه چهار دور کیلومتر صفر کرده، هیچ که نباشد حداقل دو سه یخبندان زمین شناسی دیده، جلوی چشمش دو سه باری توفان نوح اتفاق افتاده، چند بار دور دنیا را در هشتاد روز حالا ممکن است کم باشد ولی در هشتاد سال گشته و بالاخره ممکن است خودش در روز اعدام دانتون و کشته شدن حلاج در محل حاضر نبوده باشد، ولی خبرش را شنیده و وقتی می گوید “ فتنه گران آتش زیر خاکسترند” لابد یک چیزی حس می کند که می گوید. بخصوص اینکه وقتی مغولها از ایران رفتند، همین آقای جنتی یادش است که چه آتشی زیر خاکستر بود. البته من نمی خواهم بگویم که ایشان چون چنین حرفی زده، بنا براین ما باید هی باد بدهیم به آتش و خاکستر فوت کنیم که آتش گرم بشود. بالاخره بقول کرمانی ها “ همو خر سیاه راه آسیاب” حالا نه، شش ماه دیگر، شش ماه دیگر نه یک سال دیگر، بالاخره که مجبورند که فضای اجتماعی را باز بکنند، درها را که باز بکنند، لابد جریان هوا اتفاق می افتد و خاکستر می رود و خودش گرم می شود. فعلا اینقدر کار داریم و باید خودمان را آماده کنیم که بهتر است زیاد عجله نکنیم.
کیهان را ولش کنید
تیراژ کیهان رسید به پنجاه تا شصت هزار، این موضوع مهمی است. حالا ممکن است که برای صد هزار یا بیشتر هم سهمیه ارزی بگیرند و سوبسید جذب کنند، طرف خرج دارد و هزینه ها هم با این بساط یارانه ای فعلی روزبروز بالاتر می رود. گیریم که هوشمند نیست، یارانه که می خواهد. بالا برویم پائین بیاییم، آخرش هر روزی که می گذرد، تیراژ کیهان زرتی می رود پائین، و تیراژ وب سایت های اینترنتی چه فیلتر باشند و چه نباشند، روز به روز بالاتر می روند. البته من هنوز هم فکر می کنم کیهان به عنوان سخنگوی کل نظام و زبان آقا و خیلی چیزهای دیگر، بازی های خودش را می کند، فعلا هم اگر لوگو و فرم صفحه بندی کیهان را نداشته باشد، خیلی فرقی با ارگان مخالفان ندارد، چون تنها عامل فروش اش همین خبرهای مخالفان حکومت است که در صفحه دوم چاپ می شود. البته فعلا دو نظر هست، یک نظر می گوید باید کیهان را زنده نگه داریم تا صاحابش برگردد، یک نظر هم می گوید که اگر صاحابش هم برگردد، می رود تحت ویندوز. به نظرم شاید بد نباشد که اصلا در یک پروژه ملی میهنی محوش کنیم برود. خیلی کار سختی نیست، یکی دو ماه کار دارد و ضرر هم ندارد. همین که خودمان خبرهای جنبش را در رسانه های سبز به دست مردم برسانیم دیگر جز فحش های چارواداری کیهان چیزی باقی نمی ماند، آن را هم می توانیم یک نواری چیزی پر کنیم از همین فحش های چاروارادی “ صهیونیست، جاسوس، درازگوش، مزدور، مستکبر، ضد ولایت، مساله دار، قالیباف، هاشمی” و سایر اتهاماتی که زده می شود و هر روز نوارش را گوش کنیم که ترک عادت موجب مرض نشود. فعلا تا آنجا که می دانم دو سه ماه دیگر مانده که رسانه های سبز پوشش کافی را بدهند که دیگر کسی سراغ کیهان نرود.
احمدی نژاد وارد قزوین شد.
باز می گفتند براد پیت یا جورج کلونی یا لئوناردو دی کاپری یو یا تام کروز یا شاهکار بینش پژوهی کسی رفته به قزوین بالاخره تحرکی چیزی اتفاق می افتاد و مردم پشت هنرمندان را خالی نمی کردند، ولی سفر هفته پیش احمدی نژاد به قزوین چندان با استقبال مواجه نشد. فقط گروهی از معترضان شعار می دادند:
صل علی محمد، کاش تام کروز می آمد.
ما اهل کوفه نیستیم، پشت محمود نمی ایستیم.
دلاور هسته ای، زودتر برو خسته ای، بگو مشائی بیاد.
نفوذ سکولاریسم
معمولا همین طور است، خبر دیر می رسد، واکنش بموقع اتفاق نمی افتد، تا به جمع بندی برسیم کلی طول می کشد، یکهو دیدی مثلا دویست سال دیگر مجلس شورای ملی ایران لایحه عدم کفایت سیاسی احمدی نژاد را برد به جلسه علنی، باید یک کتاب هم چاپ کنند که این یارو کی بود. آیت الله علم الهدی تازه کاشف به عمل آورده که “ امیر کبیر عامل نفوذ سکولاریسم بود.” حالا چکار بکنیم؟ توی این وقت کم؟ چطور برویم یکی دیگر پیدا کنیم. لااقل می گذاشتی پانصد سالی، هزاره ای چیزی می گذشت، بعد کشف می کردیم که امیر کبیر نفوذی سکولاریسم است. البته معلوم نیست که این سکولار خائن می خواست به کجا نفوذ کند؟ و اصلا به کجا می شد نفوذ کرد؟ البته می شود حدس زد که اگر امیرکبیر سکولار باشد، لابد ناصرالدین شاه “ مقام معظم رهبری” است، محمد علی شاه هم که مجلس را به توپ بست، احمدی نژاد است، برادرانی که رفته بودند نیشتر را در حمام فین کاشان بیشتر بزنند، همان برادران گمنام سعید امامی بودند، نیشتر هم نبود و واجبی بود. احمد شاه هم که آقا مجتبای خودمان است که از سال آینده باید برود دور برج ایفل روضه بخواند، ستار خان و باقر خان هم که لابد سران فتنه هستند، ولی آنها جفت شان ترک بودند، اینها یکی شان ترک است یکی شان لر است، البته در تحلیل نهایی لر ها هم ترک محسوب می شوند، مگر بحکم قانون.
مهدی هاشمی نیادها
در ضمن می خواستم بگم نفوذ را نیگا، ترس را بسوک. هفته گذشته دستگاه شنود اطلاعات سپاه خبر داد که آقا مهدی بازرس دانشگاه ازاد در گفتگو با عفت خانم گفته مامان من میخوام بیا، حوصله ام سر رفت. فرداش هم آقاش باهاش صحبت کرده و گفته تو که ریگی به کفشت نیست بابا بیا، با مقام رهبری هم حرف زدم و ایشان قول دادند مطابق قانون عمل کنند و قوه قضاییه به کارت رسیدگی کند. تا این خبر را جریده شریفه جوان منتشر کرد انگار که آب به لانه مورچه ها افتاده باشند یکهو از حسین شریعتمداری و جوانفکر و مصباح یزدی و حتی مشاور آفتابه لگن دولت که همان بهداد بابلی باشد دست به قلم شدند که باید این فردی را که از باباش اجازه گرفته بیاد همان فرودگاه دستگیر کرد. این پولتیک را هم به نظر می رسد صادق چاقو کشیده که گفته اگر این مهدی بیاد و دادگاه علنی بشه همه رخت چرک های انتخابات می ره رو بند، درسته من دیگه وزارت کشور نیستم و رفتم دنبال رفاه، اما بالاخره موضوع آن روزها فاش می شود من و سید محمد که همین هفته گذشته دویست میلیون تومان از پس انداز مردم به حسابش ریخته ایم تازه داریم طلب های انتخابات را وصول می کنیم او در بانک صادرات و من در رفاه، می خواهید همه اینا را بگه. میخواهید همه مان را بدبخت کنید. هیچ اطمینانی به این برادران لاریجانی نیست، الان قوه قضاییه و مقننه هم درست آن هاست. بابا یک کاری بکنین منصرف شود و مهدی نیاد. نه این که مهدی بیاد.
چنین بود که علاوه بر کیهان و جوان و ایران و وطن امروز [مهرداد جونی گلاب پاش] روزنامه های شهرستان ها هم شروع کردند به تهدید کردن هاشمی و خاندان معظم که مهدی در همان فرودگاه باید سر بریده شود.
اما مشکل ترین کارها وقتی بود که خواستند نوجوان جنتی را هم توجیه کنند. هر چی بهش گفتن نفهمید که چه خطری از جانب مهدی دولت و نظام و دین را تهدید می کند. بالاخره مموتی دستش را گذاشت کنار گوش هایش و انگار که دارد اذان می گوید فریاد زد حاج آقا چرا متوجه نیستی رفته از رهبری قول گرفته که مطابق قانون محاکمه اش کنند. گفته سپاه حق ندارد در امور حقوقی دخالت کند. نوجوان جنتی هم گفت هان اینو بگو. همین هفته خودم در نماز درستش میکنم. یک نماز جمعه ای بخوانم که باباش هم نخوانده باشد.
چنین بود که جنتی رفت و تمام نقشه را نقش بر آب کرد، قرار نبود بگه هاشمی و آقا سر چی صحبت کردن، اما فاش کرد و تمام پولتیک صادق چاقو بر آب افتاد و عصمت بیت هم بر باد رفت و معلوم شد در بیت هم موقع گفتگو برادران شنود هست. اما این وسط یکی به ما بگه جوان و کیهان و وطن امروز و ایران و جنتی و مصباح همه قبول، اما سایت های مبارز خارج از کشوری درست در همین زمان زبانشان باز شد به افشای بدکاری های مهدی نیا مهدی نیا. پیدا کنید پرتقال فروش را.
زمین بزنند؟ یا هوا بکنند؟
البته زمین بزنند در فرهنگ واژگان ما چند معنا دارد، در زبان کلانتری یعنی اینکه کارش تمام است و ترتیبات خاصی در مورد او بعمل آمده، در مورد احمدی نژاد طبیعتا این موضوع صدق نمی کند، چون بالاخره باید یک چیزی وجود داشته باشد که یک کاری بکنند، پس نمی خواهد آن طوری زمین بزنند. معنای دوم قضیه این است که می خواهند زمین بزنند به این معنی که نابود کنند یا ساقط کنند. مثلا هاشمی رفسنجانی بالای زمین بود، بالاخره ارتفاعی و طول و عرضی داشت و زمین زدنش معنی داشت، ولی محمود را چطوری می شود زمین زد؟ این که خودش زیر زمین است، باید اول از آن زیر درش بیاورند، بعدا احتمالا خودش به زمین خواهد خورد. همه چیز نسبی است.
دولت کودتاچی دیم دام دام دارام دام
این حرف هم حرف درستی است، ولی از طریق بولا بولا، یعنی واقعا نابود کردن از این طریق واقعا دردناک و اسفبار است. بالاخره مرگ است و آدم مرده خیلی فرق نمی کند گلوله خورده باشد توی سرش یا سکته کرده باشد و شده باشد مثل امام جمعه “ به آنتن خود دست نزنید” چه فرقی می کند، بالاخره مرگ حق است، ولی باور کنید از این طریق خیلی ناجور است. یک وقت می بینی کودتا می شود و توپ و تانک و مسلسل، مملکت از بین می رود. یا انقلاب می شود، حداقل مردم دو سه روز بشکن کلفتی می زنند و قر می دهند و الکی خوشحالی می کنند، یا مثلا شورش می شود و خین و خین ریزی و ده برو که رفتی شونصد سال قبل، یا مثلا حمله نظامی می شود و آمریکایی ها می آیند تهران گل کوچک بازی می کنیم و بهشان لایی می زنیم دل مان خنک می شود، ولی نابودی مملکت از طریق بولا بولا خیلی دردناک و شرم آور است، هم شکاف درون حاکمیت بکلی جر می خورد، هم مملکت به گند کشیده می شود، هم تا چند سال بوی احمدی نژادش خفه مان می کند، هم اقتصاد ممکت نابود می شود و ده برو که رفتی. چند سال قبل نوشته بودم که مجلس و دولت و قوه قضائیه به نظر می رسد دست به دست هم داده اند مملکت را بکلی نابود کنند، ولی مثل اینکه این ملت دائم به فکر کورش و داریوش و خلیج فارس است و خاکبازی می کند و با دولت همکاری نمی کند.