فلج عضلانی سحرخیز، مصطفایی در نروژ

نویسنده
آکام مکری

» آخرین وضیعت زندانیان سیاسی و مطبوعاتی

آزادی بابک بردبار، یکی از زندانیانی که آزادی او جزو مطالبات زندانیان اعتصابی بود، وخامت وضعیت جسمانی عیسی سحرخیز، آزادی همسر، برادر و پدر همسر محمد مصطفایی از زندان، و انتقال محمد رضا جلایی پور به زندان اوین، از مهم ترین اخبار زندانیان در دو روز گذشته بود.

گفته می شود عیسی سحرخیز، روزنامه نگار زندانی که بیش از 275 روز است در بازداشت بسر می برد، از صبح جمعه 15 مرداد، به فلج عضلانی مبتلا شده و قادر به حرکت نیست. این در حالی است که پیشتر وی از کمر درد و بیماری قلبی نیز رنج می برد.

مهدی سحرخیز، پسر این زندانی سیاسی به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت: “مدتهاست که ایشان را به زندان رجایی شهر برده اند و از وضعیت جسمی بدی برخورداراست. همان طور که در عکسی که بعداز دادگاه ایشان منتشر شده می شود دید وزن زیادی از دست داده  وضعیف شده اند”.

پسر عیسی سحرخیز همچنین افزود: “از نظر سلامتی خیلی ضعیف شدند وطی چند ماه گذشته در زندان زمین خوردند که به بهداری بردند. به تعداد زیادی قرص احتیاج دارند وخیلی لاغر شدند. خیلی نگران حالشان هستیم به خاطر اینکه مشکل فشارقلبی دارند که بارها وبارها گفته اند این ممکن است به قیمت جانشان تمام شود.”

 

بیماری محبوبه کرمی

سایت تغییر برای برابری خبر داد که وضعیت جسمانی محبوبه کرمی در زندان اوین نامساعد است. تغییر برای برابری در این باره نوشت: “محبوبه طی تماس تلفنی از زندان اعلام کرده است که پزشکی قانونی پس از معاینات انجام شده درصد کمی افسردگی را برای او تشخیص داده و ذکر کرده است که این میزان افسردگی با وجود نیاز به مصرف دارو، موجب سلب مجازات کیفری نمی شود. این در حالی است که پزشک داخلی اوین این گزارش را مورد قبول ندانسته و در گفتگو با خود محبوبه اظهار داشته که چون شرایط زندان باعث تشدید افسردگی است، پزشک مسئول می بایست درخواست آزادی برای محبوبه صادر می کرده است.”

این سایت به نقل از محبوبه کرمی نوشته است: “اگر به جرم اعتیاد، دزدی یا قاچاق در زندان بود، قطعا به دلیل این افسردگی مشمول آزادی مشروط می شد، اما ظاهرا فعالان حقوق بشر و حقوق زنان از چنین امکانی بهره مند نیستند و با این شرایط بیماری باید همچنان در بند بمانند”.

دادگاه این فعال حقوق زنان قرار است روز دوشنبه 18 مرداد برگزار شود.

 

آزادی خانواده محمد مصطفایی

در همین حال به گزارش سایت کلمه روز شنبه، فرشته حلیمی همسر محمد مصطفایی با قرار کفالت از زندان آزاد شد. نیروهای امنیتی، او را دوم مرداد بازداشت کرده بودند. پیش از آزادی فرشته حلیمی، برادر و پدر وی نیز از زندان آزاد شده بودند.

محمد مصطفایی که به کمیساریای عالی حقوق بشر در ترکیه پناهنده شده، و براساس آخرین اخبار به نروژ رسیده است، طی روزهای گذشته در نامه ای به دادستان تهران، خواستار آزادی همسر و برادر همسر خود شده بود.

همزمان با این آزادی ها، بابک بردبار، عکاس خبری پس از هفت ماه بازداشت، از زندان آزاد شد. او یکی از کسانی بود که به همراه شماری دیگر از زندانیان سیاسی در زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده و ازادی وی یکی از خواست های آزادشدگان بود.

سایت تا آزادی روزنامه نگاران زندانی در این باره نوشت: “این عکاس ۲۵ ساله شیرازی که برای آژانس خبری عکس ایران مشغول به فعالیت بود، در روز عاشورای سال گذشته در تهران فقط به جرم عکاسی، بازداشت شد. وی در آن روز تنها مشغول عکاسی با مجوز رسمی بوده و هیچ جرمی به وی منتسب نشده‌است.”

 

بازداشت سیامک قادری

آنسوتر اما سیامک قادری، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر بازداشت شد. سایت کلمه در این باره نوشت: “سیامک قادری روزنامه نگار کار در رسانه های  منتقد را در سابقه خود دارد. قادری در خبرگزاری ایرنا و خبرگزاری تعطیل شده سینا و چندین روزنامه اصلاح طلب فعالیت کرده است.”

 

انتقال جلایی پور به اوین

سایت کلمه همچنین خبر داد که محمد رضا جلایی پور، پس از گذراندن 15 روز در بازداشتگاه امنیتی مشهد، بار دیگر و بدون اطلاع همسر و خانواده اش به زندان اوین منتقل شده است.

براساس این گزارش “این دانشجوی دکترا پیش از این در تابستان ۸۸ سه ماه را در زندان انفرادی و در سلول اوین گذرانده بود و ماموران بعد از آن علی رغم وعده‌های مکرر از باز پس دادن پاسپورت او خودداری کرده بودند.”

این دانشجوی زندانی طی آخرین ملاقات با همسرش، اتهام وارده به خود را “تشویش اذهان عمومی” ذکر کرده بود.

 

نامه سرگشاده فرزندان انور حسین پناهی

فرزندان انور حسین پناهی، زندانی کرد محکوم به اعدام، طی نامه ای خطاب به افکار عمومی و نهادهای بین المللی، خواستار آزادی پدر خود شدند.

آنها در این بخشی از نامه خود نوشته اند: “سه سال است که درد دوری پدری را تحمل کردایم که جای خالی او در بین ما به غم بزرگی تبدیل شده است. سه سال است که تنهایی و فراغش ما را به عزا نشانده است. سه سال است از درد بی‌خبری و بی‌اطلاعی پدر شب‌ها و روزهای سرد و خاموشی را سپری کرده ایم. سه سال است اسارت و زندان پدرمان را در ملاقات پشت میله‌های سرد و منجمد زندان با کم سالی خود تجربه و لمس می‌کنیم. سه سال از وجود پرمهر پدر محروم شده ایم. سه سال است ما این ور دیوار سرد و بلند به بلندی آسمان چشم‌انتظار رهایی پدر از بندیم و او آن سوی یک دیوار کوتاه و خشن وبی‌رحم در رویای خود خواب ما را می‌بیند. سه سال است بحث داغ خانه ما، کنج پستوی غم گرفته و اتاق نمور همسایه و اقوام و آشنایان صحبت از زندان سرپرست خانواده، بلاتکلیفی و ناامیدی از رهایی و آزادی اوست.”

فرزندان این زندانی کرد در بخش پایانی نامه خود آورده اند: “حقیقتا او سزاوار این رفتار نیست. به بچه های خود، به محیط گرم خانوادگی،  به خاطرات خود ازخانواده و به عدالت و وجدان بشری خود نظری بیفکنید و وجدان آگاه و حقیقت‌بینی خود را به معرض قضاوت بگذارید بلکه بتوانید از راهی به ما کمک کنید. ما به کمک هر انسان آگاه و بشردوستی نیاز داریم تا شاهد آزادی و بازگشت سرپرست خانواده‌مان باشیم.”