کیان آشنا
برغم تلاش گسترده دولت برای انکار اعمال فشار بر اساتید دانشگاه وپاکسازی مراکز آموزش عالی از اساتید دگراندیش، مصاحبه ها و تکذیبه های مسئولان دانشگاه تهران و افشای موارد جدید پاکسازی در دیگر دانشگاه های کشور، هدف مسئولان عالیرتبه جمهوری اسلامی برای اجرای بی سر و صدای برنامه “انقلاب فرهنگی دوم” را آشکارتر کرد.
به گفته فعالان فرهنگی و دانشگاهی در حال حاضر یکی از خط مشی های دولت، خالی کردن مراکز دانشگاهی از اساتید مستقل و دگراندیش و وارد آوردن فشار فزاینده بر آنان برای اتخاذ سیاست سکوت در مقابل برنامه بازنشستگی، بازخرید اجباری و اخراج به بهانه های مختلف است. در این میان اساتیدی که از دانش بیشتر، محبوبیت افزونتر در بین دانشجویان، و نفوذ و تأثیر عمیق تر اجتماعی برخوردارند، مشمول محدودیت و فشار بیشتری قرار می گیرند.
در این میان نکته تعجب انگیز، انفعال جامعه دانشگاهی و فرهنگی و اساتید مراکز آموزش عالی در برابر تجاوز به حقوق خود و هم صنفانشان است. در همین ارتباط سکوت معنی دار انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها بیش از دیگر محافل پرسش برانگیز شده است.
حجت الاسلام عمید زنجانی به عنوان سمبل تحمیل حوزه بر دانشگاه، در نخستین ماه های انتصابش به عنوان رئیس دانشگاه تهران، علاوه بر صدور دستور پاکسازی این پرسابقه ترین مرکز آموزش عالی کشور از اساتید پرسابقه، مرکز حقوق بشر دانشکده حقوق و علوم سیاسی را نیز منحل کرد. مراکز حقوق بشر دانشگاه های بهشتی، علامه، و مفید قم نیز به تبعیت از این برنامه حساب شده اکنون تحت فشار قرار گرفته و در خطر انحلال قرار دارند؛ چرا که مسئولین جمهوری اسلامی، مراکز آکادمیک حقوق بشر را شعبه انقلاب مخملی تلقی می کنند.
در همین راستاست که پروژه بهانه جوئی شبه قانونی از اساتید دگراندیش کماکان در دانشگاه تهران ادامه دارد. حسین بشیریه استاد تراز اول علوم سیاسی کشور که به اتهام سه ماه غیبت حکم بدوی اخراجش صادر شده، به شدت تحت فشار است تا رفتاری مشابه شاهنده در پیش بگیرد. مسئولان دانشگاه تهران اگرچه زیر فشار افکار عمومی، در گفت و گو با خبرنگاران رسانه های همگانی منکر اخراج بشیریه می شوند و بحث امکان تجدید نظر خواهی را مطرح می کنند، اما در پشت پرده به او فشار می آورند تا برای جلوگیری از صدور حکم قطعی اخراج، شخصا تقاضای بازنشستگی کند. در مورد هادی سمتی، با توجه به عضویتش در حزب مشارکت، وضع با دیگر اساتید دانشگاه تهران تفاوت می کند. احتمال صدور حکم قطعی اخراج، برای او که سن و سابقه اش به بازنشستگی تحمیلی و فرمایشی هم نرسیده، بیشتر از دیگران است.
حجت الاسلام شریعتی دیگر روحانی تحمیلی حوزه بر دانشگاه، در رقابت با عمید زنجانی، سه استاد موفق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه به نام های دهکردی، دلاوری و گل محمدی را به این بهانه که آنهاعضو هیأت علمی پژوهشی اند، به مرکز انتشارات دانشگاه علامه تبعید و از تدریس محروم کرده است.
تازه ترین اقدام او، محروم کردن مرتضی مردیها و احمد خالقی از تدریس است. باوجود آنکه مسئولان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه و گروه مربوطه در تیرماه 86 از مردیها و خالقی جهت تدریس دعوت به عمل آورده بودند، و دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد نیز در دروس این دو استاد پرطرفدار ثبت نام کرده بودند، اکنون فاش شده که به دستور مستقیم حجت الاسلام شریعتی کلاسهای این دو لغو شده است. جالب اینجاست که مردیها عضو هیأت علمی رسمی دانشگاه علامه است و جلوگیری از تدریس وی وجاهت قانونی هم ندارد.
پاکسازی ها و محدودیت های اعمال شده در مورد اساتید دانشگاه تربیت مدرس، زمینه را برای جاپا بازکردن روحانیون زیر نفوذ مصباح یزدی فراهم آورده است. گفته می شود پس از ممنوعیت محسن کدیور از تدریس در دانشکده فلسفه و تبعید وی به مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، جای او به یکی از طلاب مصباح یزدی سپرده شده است. به این ترتیب گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس که زمانی شاهد تدریس اساتید صاحب نامی چون سروش، ملکیان و کدیور بود، اینک همانند اکثر نهادهای جمهوری اسلامی به طور یکدست در اختیار طرفداران اسلام طالبانی و شاگردان احمد احمدی و محمدتقی مصباح یزدی قرار گرفته است.
بر اساس شنیده ها مسئولان عالیرتبه وزارت علوم و شخص زاهدی، وزیر دولت احمدی نژاد به عبدالکریم سروش پیغام داده اند که باید هرچه زودتر بین دو گزینه تقاضای زودهنگام بازنشستگی یا اخراج، یکی را انتخاب کند.
این برنامه ها و پیگیری سیاست “انقلاب فرهنگی دوم” از جانب دولت احمدی نژاد، نه تنها موجب می شود که دانشجویان ایرانی سال تحصیلی جدید را با محرومیت از بهره بردن از محضر اساتید آغاز کنند، بلکه خواه ناخواه سطح عمومی دانشگاه های ایران را نیز به صورت فزاینده ای پائین می آورد. نگاهی به جایگاه در حال افول مراکز آموزش عالی ایران در جهان و منطقه، شاهد این مدعاست. در جدید ترین آمار بین المللی رده بندی دانشگاههای جهان، نام هیچ دانشگاه ایرانی در بین هزار و چهارصد دانشگاه برتر جهان و دویست دانشگاه برتر آسیا و پنج دانشگاه برتر خاورمیانه وجود نداشت.