چرا ایرانیان از اعراب متنفرند؟

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

دعوای حسین شریعتمداری با بحرین کم کم دارد تبدیل به یک جنبش ملی می شود. من فکر می کنم جناح اقتدارگرا احتیاج به یک جنبش ملی علیه یک چیزی دارد. حالا فرقی نمی کند این جنبش ملی برای دفاع از انرژی هسته ای در مقابل آمریکا و اروپا باشد، یا یک جنبش ملی علیه اعراب مرفه بی درد، یا یک جنبش ملی علیه پولدارهای داخلی، یا هر چیز دیگری که بشود فرض کرد. مهم این است که دولت بتواند برای چهار تا آدم ثابت کند که مردم از یک چیزی از دولت( هر چیزی باشد فرق نمی کند) حمایت می کنند.

من هم مثل خیلی از شماها معتقدم که تمام یک میلیارد اهل سنت ظالم غاصب حق ما دویست میلیون شیعه مظلوم هستند، و معتقدم بخش اعظم جهان متعلق به ما بوده و توسط استعمارگران عرب و عثمانی و روس و غیره غصب شده است، و معتقدم که اصولا حق با ماست چون ایرانی هستیم و خارجی ها اصولا حق ندارند، چون خارجی هستند. اصولا ما حق داریم 28 سال پرچم آمریکا را آتش بزنیم و کف خیابانهای مان پرجم آمریکا را نقاشی کنیم و روی آن راه برویم، در حالی که اگر پرچم مقدس ایران را کسی آتش زد، شب از غصه خواب مان نمی برد. چرا؟ چون پرچم ایران (که بر چند نوع است و خیلی از ماها فقط نوع مخصوص خودمان را قبول داریم) مقدس است، ولی پرچم بقیه کشورها یک تکه پارچه است که می شود آتشش زد.

این بسیار طبیعی است که ما حق داریم یک میلیارد عرب را مثل هم بدانیم و به همه آنها یکجا توهین کنیم و اصلا فرض نکنیم که آنها هم مثل ما صد جور هستند، ولی اگر عرب های بحرین یا سعودی جمع شدند و ایرانی ها را مجوس و کافر و صفوی و بی دین دانستند، از ناراحتی سکته می کنیم. چرا ما می توانیم به نژاد و قومیت دیگران توهین کنیم و دیگران حق ندارند همین کار را با ما بکنند؟ منظورم طبیعتا این نیست که آنها حق دارند به ما توهین کنند، اما می خواهم بگویم به حکم ضرب المثل شریفه « درازی شاه خانوم به پهنای ماه خانوم» چیزی که عوض دارد، گله ندارد. طبیعی تر از طبیعی است که وقتی رئیس جمهور ما به خودش حق می دهد که برای دولت های آمریکایی و اروپایی نسخه بپیچد و برای امنیت داخلی آنها و اقتصاد آنها راه حل بدهد و جمله قصارش این باشد که « هر روز عده ای از سراسر جهان به ما زنگ می زنند و دنبال این هستند که ما برویم و مشکلات شان را حل کنیم» طبیعی است که دیگران هم به خودشان حق می دهند در مسائل داخلی ما دخالت کنند. البته دیروز فتوای قتل شریعتمداری توسط علمای تندروی اهل سنت صادر شد، البته انشاء الله خداوند همین حسین شریعتمداری کله خر بازجو را هم برای زن و بچه اش نگه دارد، ولی این مانع نمی شود که بگوئیم شریعتمداری با تاکید بر مواضع قبلی اش در مورد بحرین گفت: «کیهان روی پاشنه آشیل کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس انگشت گذاشته است. برخی دولت ها امروزه با توجه به شواهد فراوانی که پنهان نیست… به شدت مورد اعتراض مردم کشورهای خود قرار دارند.»

البته باز هم خدا را شکر که حکومت و دولت ما مثل برخی دولتها نیست که مورد اعتراض مردم کشورهای خودش قرار داشته باشد. و کسانی هم که به عنوان اعتراض به دولت زندانی می شوند، اینها همه شان قاچاقچی هستند، در حالی که در کشورهای دیگر همه قاچاقچی ها مخالفان دولت هستند. یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس هم در اعتراض به سفر متکی که در عمرش یک بار کار درستی کرده بود، اعلام کرد: « سفر متکی به بحرین زیر پا گذاشتن عزت ملی بود.» فعلا همه حواس مان باشد که شعار « نفت باید سر سفره همه برود» فعلا به دلیل مشکلات اجرایی منتفی شده، شعار « انرژی هسته ای حق مسلم ماست» هم فعلا رفت توی زباله دانی تاریخ و شعار هفته بعد این است « بحرین، بحرین، حق مسلم ماست.»


این عرب های خشن

در این که ما ایرانی ها از عرب ها بطور کلی متنفریم هیچ شکی ندارم، و از این که خیلی از عرب ها از ما ایرانی ها متنفرند هیچ شکی ندارم. در این که ما عرب ها را آمریکایی می دانیم هم تردیدی ندارم و در اینکه عرب ها ما ایرانی ها را کافر و عامل اسرائیل می دانند هم هیچ شکی ندارم، اما به این دقت کنید که هر کدام از ما ایرانی ها به دلیلی با عرب ها مشکل داریم که اصلا ربطی به ماهیت فکری ما ندارد. دلایل زیر برای نفرت از اعراب تا به حال در میان ایرانیان کشف شده است.

اول: بعضی از ما ایرانی ها معتقدیم اعراب چون 1400 سال قبل به کشور ما حمله کردند و ما را به زور مسلمان کردند، با عرب ها از این موضع که ما مسلمانان اصیلی هستیم و آنها مسلمانان واقعی نیستند، اختلاف داریم.

دوم: بعضی از ما ایرانی ها با اعراب مخالفیم چون معتقدیم اعراب هزار سال قبل به ایران حمله کردند و صد سال قبل بحرین را از ما گرفتند و تا سی سال قبل به جزایر سه گانه ما نظر بد داشتند، در حالی که هیچ مشکلی با روسها که صد و پنجاه سال قبل این همه بخش های مختلف ایران را گرفتند، نداریم. چون روس ها عرب نیستند.

سوم: بعضی از ما ایرانی ها از ترس جمهوری اسلامی فرار کردیم و جرات نداریم به ایران برگردیم، بعد به عرب ها حق نمی دهیم که از همین جمهوری اسلامی که ما از فاصله 2000 کیلومتری از آن می ترسیم از فاصله 300 کیلومتری بترسند.

چهارم: بعضی از ما ایرانی ها به این دلیل از عرب ها متنفریم چون مسلمان هستند و اساسا گروهی از ما به این دلیل با عرب ها مشکل داریم که معتقدیم جمهوری اسلامی ماهیت عربی و اسلامی دارد، یعنی اگر جمهوری اسلامی در ایران نبود، ما با عرب ها مشکل نداشتیم، اما یک دفعه می بینی به این دلیل با عرب ها بد می شویم که آنها با جمهوری اسلامی مشکل پیدا می کنند، یعنی دقیقا عرب ها همان وضعی را با دولت ایران دارند، که ما خودمان داریم، با این تفاوت که عرب ها می توانند به ایران بروند، اما ما نمی توانیم برویم.

پنجم: بعضی از ماها وقتی به انگلیسی یا فرانسه حرف می زنیم و فکر می کنیم ازعرب ها نه تنها متنفر نیستیم، بلکه تنفر از آنها را نشانه نژادپرستی می دانیم، اما وقتی فارسی حرف می زنیم، نمی توانیم نژادپرست نباشیم.

ششم: بعضی از ماها از عرب ها متنفریم چون آنها جهان سومی هستند، و معمولا ما یادمان می رود که خودمان هم جهان سومی هستیم.

هفتم: بعضی از ما ایرانی ها به این دلیل از عرب ها بدمان می آید که فکر می کنیم آنها یک مشت تنبل هستند که با استفاده از پول نفت دارند خوش می گذرانند، یعنی دقیقا همان فکری را که آنها در مورد ما می کنند.

نتیجه گیری اخلاقی: قبل از اینکه به دیگران نگاه کنید، کمی هم به آینه خیره شوید.

اقتصاد تنگ و لباس گشاد

با افزایش قیمت مسکن و کالاهای اساسی و بالارفتن تورم و افزایش بحران در رابطه ایران با جهان و همچنین با نزدیک شدن انتخابات، نیروی انتظامی به عنوان طرفداران اصلاحات و بخصوص قالیباف وارد صحنه شده و برای اینکه کلک احمدی نژاد بطور کامل کنده شود، سردار رادان اعلام کرد که از اول مرداد ماه حجاب برای مردان هم اجباری است و مدل موی مردان هم کنترل می شود. البته یک روز بعد از آن معاون دادستان تهران برای نشان دادن هماهنگی بیشتر با نیروی انتظامی گفت: «قانونی برای برخورد با موی سر آقایان نداریم.» آگاهان گفتند: مگر برخوردهای قبلی قانون داشت؟

هاله عزیز! لطفا اعتراف کنید

به نظر می رسد که احتمالا تا یکی دو هفته دیگر تکلیف زندانیان طرفدار صلح و مخالف دولت بوش که توسط وزارت اطلاعات دستگیر شده اند، یعنی هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش و علی شاکری معلوم می شود. صدا و سیما اعلام کرده که قرار است اعترافات هاله اسفندیاری و کیان تاجبخش پخش شود. راستش را بخواهید از شنیدن این موضوع خوشحالم، چون معلوم می شود که آنها را پس از پخش اعترافات آزاد می کنند. آخرش هم می شود مثل رامین جهانبگلو که حتی اگر به زور هم یکی یکی مردم را در تنهایی گیر بیاورد و به آنها بگوید جاسوس آمریکا بوده است، به او پاسخ می دهند: تو دروغ می گی، اگر جاسوس آمریکا بودی، پس چرا اینها متوجه شدند و تو را گرفتند؟ و اگر جاسوس آمریکا بودی توی دانشگاه های آنجا برای چی درس می دادی؟ فقط یک چیزی را نمی فهمم و آن این که تلویزیونی که مردم خبر راستش را باور نمی کنند، چطوری روسای تلویزیون انتظار دارند کسی را که زندانی است و زیر بازجویی بوده، و اعتراف می کند که جاسوسی کرده، مردم حرفش را قبول کنند؟ آن هم بعد از 28 سال که هر کسی اعتراف کرده، دو ماه بعد اعلام کرده است تحت فشار بودم. در هر حال آزادی قریب الوقوع این دو عزیز نازنین را به دوستداران آزادی و استقلال و عدالت تبریک می گویم. امیدوارم علی شاکری هم زودتر اعتراف کند و هر چه دلش می خواهد بگوید تا او را هم انشاء الله آزاد کنند.

بازداشت های دانشجویی

سه نفر دانشجویی که قرار بود آزاد شوند، آزاد نشدند. اصلاح طلبان هم اعلام کردند که علیرغم اختلاف نظر با تحکیم، به زندانی شدن دانشجویان اعتراض می کنند. عباس عبدی نوشت: « دست از سر دانشگاه بردارید.» البته کسانی که دست روی سر دانشگاه گذاشتند و دست برنمی دارند، جواب دادند: نمی توانیم، اینها یک مشت آدم باشعور و تحصیلکرده هستند، دزد که نیستند که ول شان کنیم. در همین راستا عباس عبدی مجددا گفت: « آقایان فکر می کنند فضای عمومی جهان برای سرکوب مهیاست.» جهت روشن شدن افکار عمومی و آقای عباس عبدی سووالات زیر مطرح شد.

اول: چرا فکر می کنید آقایان فکر می کنند؟

دوم: چرا فکر می کنید آقایان برای سرکوب کردن احتیاج به فضای جهانی دارند؟

سوم: چرا فکر می کنید آقایان برای سرکوب برنامه دارند، آقایان اول یک کار می کنند، بعد متوجه می شوند کاری که کردند اسمش سرکوب است.

ادبیات سوخت

واقعا این کنترل سوخت اگرچه از نظر اقتصادی پروژه درست و منطقی ای بود، اما مانده است که دولت به این سادگی بفهمد چه اشتباهی را از نظر سیاسی مرتکب شده است. ملت می نشینند توی خانه های شان و در خیابان ولچرخ نمی زنند و به مهمانی نمی روند و تازه وقت پیدا می کنند که بفهمند که چقدر گرفتارند. مثل این می ماند که کسی برای فرار از مشکلش قصد سفر کرده باشد و سفرش لغو شود، تازه یادش می افتد که چه مشکلاتی دارد که حتما باید آنها را حل کند. فعلا نفت که به سفره مردم نیامد و بنزین هم از سفره آنها رفت. به قول مصطفی تاج زاده: « مردم می گویند نفت نخواستیم، سفره مان را پس بدهید.» احتمالا هفته دیگر دولت طرح سهمیه بندی سفره را هم اعلام می کند. از طرف دیگر باهنر از سهمیه بندی گاز خبر داد. آیت الله خزعلی هم علیرغم اینکه از ایشان انتظار نمی رفت، به درک یک نکته منطقی نائل شد و گفت: « سهمیه بندی باید در دور دوم انجام می شد تا احمدی نژاد رای بیاورد.»

البته من فکر نمی کنم احمدی نژاد متوجه نباشد که با این کارها باید یواش یواش غزل حداحافظی را بخواند و احتمالا برای ادامه تحصیل در رشته تراکتورسازی به ونزوئلا برود. من فکر کنم احمدی نژاد از این وضع خسته شده و دارد شرایط را جوری ردیف می کند که برای دور بعد حتی فاطی و پروین هم به او رای ندهند. گفتم رای، عماد افروغ گفت: « مجلس هشتم باید در اختیار اصولگرایان اصلاح طلب و اصلاح طلبان اصولگرا باشد.» آگاهان توضیح دادند که منظور افروغ این بود که مردم به هر کسی می خواهند رای بدهند، فقط به طرفداران احمدی نژاد رای ندهند. البته فقط افروغ چنین امیدی نداشت و ندارد، امیر محبیان هم به اصلاح طلبان توصیه کرد: « برای جلب آرای عمومی افراطیون را به حاشیه برانید.» اصلاح طلبان هم گفتند: چشم! امیرجان! تو هم قول بده دیگه توی چایی ما چیزی نریزی!

جواد! جدی می گی؟

جواد مجابی طنزنویس بزرگ و داستان نویس و شاعر و هنرشناس ارجمند یک مصاحبه اساسی کرد و گفت که طنز نوشتاری در ایران کنونی وضع خوبی ندارند. من نمی دانم چرا آقای مجابی چنین حرفی زده است، در حالی که ما در حال حاضر عمیق ترین و زیباترین طنزهای نوشتاری و گفتاری را در ایران شاهد هستیم که گاهی اوقات فقط در یک جمله دنیایی از حقیقت را بازگو می کنند. مثلا همین جمله آقای جواد لاریجانی که یکی از عالی ترین نمونه های طنز پارسی در پنج سال اخیر است. جواد لاریجانی گفت: « سنگسار مغایر حقوق بشر نیست.» آقای مجابی! شما واقعا ارزش این طنز را نمی فهمید؟

ای ملت خداجوی ایران

یکی از دوستان این دو نوشته را برای من فرستاد، هر کی اینها را نوشته انشاء الله دستش برسد به زری رضا اینا. آیا تا به حال به این موضوع فکر کردید که « ایران تنها کشوری است که ملت آن بزرگ ، مومن، خداجو، رشید، ایثارگر، متمدن و شریف است، اما همین ملت حق تماشای ماهواره ندارد، چون برایش بد است، حق استفاده از اینترنت پرسرعت ندارد، چون برایش خوب نیست و حتی این ملت بزرگ و خداجو و رشید و ایثارگر نمی داند چطور باید لباس بپوشد…» این از این دنیا، از طرف دیگر از آن دنیا آگاهان از یک پیشرفت علمی بزرگ خبر دادند. بر اساس این خبر « پل صراط را برداشته اند و جایش تله کابین گذاشتند ، کسانی که نگران عبور از پل مذکور هستند، نگران نباشند.»