به توافق لوزان با 3 نگاه عمده که از سه خاستگاه بر می خیزد، می نگرند. هر کدام هم دلیل اقامه می کنند؛ همه دلایل هم نادرست نیست اما نکاتی در هر سه دیدگاه وجود دارد که قابل نقد است. اگر چه در این میان یک نگاه عملی تر و مفیدتر است هرچند نه کاملا درستتر.
۱- نگاهی که نحوه برخورد و تائید تفاهم هستهای را فریب بزرگی میبیند و میگوید باید این فریب را جار زد و آن را بر سر حاکمان این فریب کاری، آوار کرد. این وظیفه اخلاقی روشنفکری است و باید این گونه عمل کند. از این دیدگاه، روشنفکران و سیاسیونی که از تفاهم هستهای استقبال میکنند به فریب کاری حکومت کمک و به گول خوردن مردم یاری میرسانند.
۲- نگاهی که در این بازی، قدرت ایران را میبیند که با قدرتهای جهانی برابر مینشیند و حق خودرا میطلبد.
۳- نگاهی که از موضع شرایط عینی، مسئله هستهای ایران را بهانهای خطرناک میداند که هم سیاست داخلی را گروگان خود گرفته و هم منطقه را در معرض جنگ قرار داده و تحریمها را بر سرمردم ایران آوار کرده است.
این دیدگاهها را از موضع- واقعیت [اولین دیدگاه]، روابط بین الملل [دیدگاه دوم] و- موضع راهبردی [دیدگاه سوم] میتوان مورد ارزیابی قرار داد.
۱- از نقد بررسی اول آغاز میکنیم که نکاتی از حقیقت را در بر دارد اما در ارائه روش و راه حل، به سوی توصیه غیر ممکن میرود.
بررسی ازنقطه نظرواقعیت، نقطه مزیت این دیدگاه است که مزیت ایران غنی سازی نیست. این سخن را بسیاری به شکل مستدل ابراز کردهاند؛ ایران ذخایر کافی اورانیوم ندارد و بازار جهانی اورانیوم هم در انحصار قدرتها است. با این وصف چگونه میتوان با جامعه جهانی به مقابله برخاست و غنی سازی هم انجام داد؟ همچنین اینکه انرژی هستهای در اروپا مورد تجدید نظر قرار گرفته و نیروگاه برق هستهای به لحاظ زیست محیطی نادرست است. از سوی دیگردانش هستهای میتواند از صنعت هستهای تفکیک شود؛ بخصوص اینکه دانش هستهای ایران شکل امنیتی ـ -نظامی پیدا کرده است.
اما این سخن قابل نقد است که آیا غرب به حکومت برآمده از انقلاب ضد غربی اجازه دانش هستهای میداد؟ این موضع در روابط بین الملل و از نظر راهبردی و توان توازن قوا برای پیشبرد نظر خود هم دارای ناتوانی اساسی است. چرا که فرض خود را بر این گذاشته که حق را باید گفت؛ در هر شرایطی هم باید گفت. حق امری وابسته به زمان و مکان نیست. اما باید توجه داشت کهگاه با گفتن، نابهنگام همه آنچه از جانب گوینده حق تلقی میشود، نقض غرض رخ میدهد. در نتیجه سخن آدمی مورد استفاده کسانی قرار میگیرد که با آنها موافق نیست. در چنین شرایطی چه میتوان کرد و چگونه میتوان گفت که نقض غرض نشود؟ بیگمان چنین کاری ساده نیست اما هم زیست سیاسی و هم مدنی چنین اقتضا میکند که با ظرافت عملی، نه فرمول کلی، اقدام کرد.
همین ویژگی است که کار تحلیل و اقدام صحیح را دشوار میکند و موضع گیری هستهای هم خارج از این ماجرا نیست. از آنجا که مسئله هستهای ایران امری سیاسی است، نه تاریخی و نه آکادمیک، در نتیجه بازخورد سیاسی موضع گیریها و نتایج راهبردی آن مهم میشود. از همین جاست که دیدگاه اول از سوی نگاه دوم مورد نقد راهبردی قرار میگیرد.
۲- از نظردیدگاه دوم موضع غیر راهبردی نگاه اول، قابل نقد است. چرا که در رسم نادرست قدرت سیاسی و توازن قوا در همین منطقه خاورمیانه قاعده بر عدالت و حتی رعایت روابط و حقوق بین االملل نیست. اسرائیل بمب اتم و کلاهک مخصوص حمل بمب اتمی دارد و میتواند در مقابل همسایگان خود به کار بگیرد. انواع جنگ و اجحاف در جهان وجود دارد که هر کشوری را به فکر میاندازد که قوی شود تا راحت جهان طلبد. پس در مسئله هستهای ایران هم، جدا از اینکه چه کسی بر ایران حکومت میکند، قدرت هستهای شدن و قدرت داشتن که برای حفظ ایران لازم است. پس نگاه راهبردی به ما میگوید برای چانه زنی باید ابزارقدرت را در اختیار داشت.
از طرفی قدرت علمی غنی سازی ایران هم بدون توجه به صنعتی شدن آن امکان پذیر نبوده چون حکومت ایران نمیتوانسته است با توجه به شرایط خود در جهان امروز، مانند برزیل و کره جنوبی قدرت تحقیقاتی هستهای داشته باشد. غرب به طور کلی به دولتهای بعد از انقلاب در ایران اعتماد ندارد. پس باید با دست پر به سراغ غرب رفت و قدرت خود را اثبات کرد. به گمانام اگر حکومت ایران در دست چپها بود، این بیاعتمادی غرب به مراتب سختتر هم میشد. غرب حتی با حکومت ملی در منطقه هم برسرمهر نیست.
پس اگر حکومت ایران هزینه داده در عوض عزت خود را حفظ کرده است اما از آنجائی که حکومت ایران در حال حاضربا توجه به برآیند قوا، بدیل و جایگزین ندارد در نتیجه اگر از مسئله هستهای ذلت بار خارج شود باز ظلم بیشتری به مردم میشود چرا که مردم باید تعهد حکومت را بپردازند.
روابط جهانی با حکومت ایران بعد از انقلاب به طرف تنش بوده است؛ اگردر زمانی هم از طرف ایران تمایلی نشان داده شده، این تمایل پس زده شده؛ مانند دوره اصلاحات که از پیام خاتمی به درستی استقبال نشد. در نتیجه باید مسئله هستهای را هم در چهارچوب راهبردی و روابط بین الملل دید که نمیتوان فقط به هزینهها توجه کرد بلکه لازم است به اقتدار و قدرت منطقهای شدن هم توجه کرد.
در همین مذاکرات لوزان، امریکا حاضر به پذیرش غنی سازی ایران شد و در مورد موشکهای بالستیک با ایران به مصالحه رسید. این دستاوردهای کمی نیست. تعطیلی فردو منتفی شد. مواضع اخیر اوباما نشان میدهد که وی حاضر است قدرت منطقهای بودن ایران را بپذیرد و در نتیجه نباید این دستاوردها را کم پنداشت و نادیده گرفت.
در روابط بین الملل، هم مسئله حق، امری ثانوی است و هم مسئله حقوق بشر نمیتواند چندان مورد حمایت مستقل کشورها باشد مگر اینکه منافع آنان بر اجرای حقوق بشر اقتضا کند. این دیدگاه معتقد است که رعایت مسئله دموکراسی داخلی هم نمیتواند ملاک همه مسائل روابط خارجی باشد در نتیجه باید این دو را جداگانه نگریست. اما مهم این است که ایران برخلاف بسیاری از کشورهای خاور میانه با ۶ قدرت جهانی گفتگوی برابر داشته و برخلاف لیبی و دیگر کشورها حقوقی را برای خود حفظ کرده است.
۳- دیدگاه سوم نگاه راهبردی را مد نظر قرار می دهد. مسئله هسته ای، خطر جنگ و تنش در منطقه را افزون کرده. در وهله اول با توجه به شرایط،توقف تحریم ها و مصالحه ای که به تنش زدائی در منطقه یاری برساند مهم است پس می توان با عطف به این هدف به مسائل دیگر پرداخت.نگاه سوم به نگاه اول این نقد وارد می کند که در شرایطی که تفاهم بدست آمده تفاهم خوانده می شود، باید سمت توافق را تقویت کرد و مواضع انحرافی نگرفت تا توافق حاصل شود.این نگاه باور دارد که مزیت ایران غنی سازی نیست اما به توازن قوا می اندیشد و اینکه در میان معرکه هر طرف به دنبال عزت و آبرو داری خود است؛ به عبارتی در مسیری که حکومت ایران جلو آمده نمی توان دروسط دعوا ازآن اعتراف گرفت که مزیت ایران غنی سازی نبوده است. با توجه به توان جریان افراطی حکومت ایران که در وسط دعوا نرخ تعیین می کند و همچنین توان جریان افراطی درغرب که می تواند به روند مذاکرات آسیب جدی بزند. در چنین شرایطی طراحان این دیدگاه به نقض غرض می رسند چرا که اگر توان کافی داشته باشند به عنوان مدعی سوم مانع از تسهیل روند توافق می شوند.
این نگاه تلاش دارد به روند راهبردی حل مسئله هسته ای ایران از وضع مسالمت آمیز یاری برساند. اگر چنین شود آنگاه می توان در مورد مزیت ایران ـ چه هست و چه نیست ـ بحث تاثیر گذاری بر جامعه و حکومت کرد.
در حال حاضر مسئله هسته ای را باید از بحران سازی دور و بعد تلاش کرد مسئله هسته ای را از موضع عزت و حیثیتی جدا کرد. در چنین شرایطی می توان بحث موثر کرد که آیا مزیت ایران غنی سازی چنین بوده است. بی گمان این گونه برخورد در آن زمان اثرگذار خواهد بود و صرفا انتقام گیری تلقی نخواهد شد.
اما نگاه سوم نقدش را به نگاه دوم چنین طرح می کند:نگاه دوم معتقد است که حکومت ایران به عنوان قدرت منطقه ای ایران از مزیت غنی سازی سود برده و به شکل برابر در برابر قدرت های جهانی ایستاده و اگرچه هزینه داده اما قاعده جهان قدرت چنین است؛ باید هزینه داد تا نصیب برد.
در نقد این نگاه می توان گفت قدرت شدن به عواملی مانند توان ملی و تکیه برمردم یا مزیت دانش فنی برجسته نیاز دارد. می توان کم هزینه تر هم قدرت منطقه ای شد اما مهم تر، استمرار قدرت منطقه ای بودن است.
نباید فراموش کرد که سالها و زمانی هایی در کشور های خاورمیانه ما قدرت منطقه ای داشته ایم؛ مانند کشورمصر در زمان ناصر که زمانش به دلیل عدم اتکا به مردم و توان ملی و مداخله جویی و بلند پروازی در کشور های عربی کوتاه بود و مصر به عزت نرسید. ضمن اینکه الگوی مصر برای دنیای عرب مبارک نبود و به الگوی دیکتاتوری شوم در منطقه یاری رساند.
تجربه دم دستی تر و نزدیکتر ما صدام حسین بود که در منطقه در سودای قدرت منطقه ای شدن بود اما ناکام شد. غربیان هم با چنین قدرت هایی مصالحه بر اساس منافع و شرایط می کنند. پس در نتیجه قدرت واقعی زمانی خلق می شود که کشور مزبور با تکیه به مردم بتواند توان ملی خود را که بالا بردن دانش فنی و نقش بازی کردن مثبت در روند اقتصاد جهانی است ایفا کند. می توان به برزیل و ترکیه و کره جنوبی و حتی اروگوئه توجه کرد که در این مسیر می روند.
با این وصف دید گاه سوم به مشکل ایران و مسئله آن با غرب آگاه است چرا که انقلاب ایران رژیم طرف دار غرب را سرنگون کرد. پس حکومت در ایران باید از دقت رفتاری بیشتری برخوردار باشد؛ حتی غنی سازی هم در این صورت کم هزینه می شود. سیاست خارجی دولت موقت بازرگان الگوی مناسب و خوبی است که متاثر از تجربه مصدق است اما به بازسازی متناسب با شرایط زمانه نیاز دارد.
تعامل با جهان بر اساس عزت ملی درایت لازم دارد. پس باید از قدرت متوهم پرهیز کرد. حکومت ایران قدرتمند است اما میزان این قدرت را باید دانست. ولی استمرار قدرت ملی با اتکا به مردم بدست می آید در غیر این صورت تجربه تلخ دیگران را تکرار خواهیم کرد.
این نگاه سوم باتوجه به شرایط، حل مسئله هسته ای به شکلی معقول را گامی برای دوری از جنگ و تحریم می داند تا مردم نفسی بکشند.شاید فضای بازی در جامعه ایجاد و زمینه ای برای رابطه واقعی دولت ـ–ملت ایجاد شود.