دراویش به خیابان می آیند، و در زندان اعتصاب غذا می کنند تا حق خود را بجویند. این حق چیست؟ایشان حکومت نمی خواهند، اینان برای ریاست جمهوری کاندیدای اختصاصی ندارند، به دنبال گرفتن مقام ولایت فقیه نیستند… پس این همه آزار دراویش به چه علت است؟
اینان در خانه مشترک خود، که خانگاه می گویند، به سبک و زبان خویش کسانی را می خوانند و می خواهند که خدا و پیامبر و امامان شیعه هستند. از قضای روزگار حکومت دینی هم مدعی است که در پی تبلیغ عقیده شیعه امامیه است. یعنی با دراویش بر سر مفاهیم، اختلافی نیست اما دعوا هم بر سر متولی گری انحصاری تبلیغ خدا و پیامبر و امامان است و هم بر سر ولایت و اینکه چه کسی باید در کنار سه عنصر خداو پیامبر و امامان، تبلیغ شود.
روایت است که جنگ با رقیبان، جدی تر از جنگ با دشمنان و مخالفان است، اما دراویش برای حکومت رقیب سیاسی نیستند، آنان حق جو هستند اما با آدابی که روحانیت، یعنی سازمان رسمی دین آن را نمی پذیرد یا با آن مشکل دارد، همخوان نیستند و خدای خود را می خواهند و از علی مدد می جویند و از امامان شیعه یاری می خواهند. آری دراویش گنابادی چنین رفتار و باور هایی دارند که بخشی از آن را برشمردیم دارند.
رفتار حکومت دینی با دراویش بر سر مهر نبوده است. از جمله فشارهای بی امان به دراویش اهل حق، مرگ مشکوک جلیل عالی نژاد در سوئدست که پرونده آن هنوز ناتمام مانده و از قاتلان اثری یافت نشده است.
اما از سال ۱۳۸۴ برخورد با شاخه دراویش گنابادی تندتر، به مکان های تجمع ایشان حمله و برخی از آنها تخریب شده است. حتی گورستان مورد احترام این دراویش در شهر گناباد به مکان ممنوعه برای دفن اعضای شاخه دراویش تبدیل شده است که در آینده امکان محو این گورستان هم وجود دارد. قطب این شاخه که فردی ملی و دارای سابقه خوش نام در دفاع از آزادی در ایران است هم احضار شده است.
در ایران دراویش گنابادی به دلیل اشتراک با عقاید شیعه از اقبال عمومی بیشتری برخودار بوده اند.
بی گمان حق این جماعت مدنی است که با زبان مخصوص خود عبادت، نیایش و رفتار کنند. اعتصاب غذای دراویش در زندان به حمایت از دوستان شان در بیرون که منجر به سرکوب و دستگیری گسترده شده، آزمونی برای بسیاری قلمداد می شود که با این رفتار امنیتی چگونه برخورد خواهند کرد. تکلیف برخی از متولیان دین روشن است. مجوز برخورد امنیتی با دراویش را این متولیان افراطی و انحصار طلب صادر کرده اند. در این بین اما باید دید روحانیون میانه رو چنین سرکوبی را محکوم خواهند کرد یا نه؟ آیا حاضرند تنوع زبان ها و تعدد مراجع در باور های شیعه را تحمل کنند؟ به عبارتی می پذیرند که قطب دراویش هم یا علی گو باشد و دراویش با آهنگ وی به سلوک مذهبی بپردازند؟
دولت روحانی از حقوق شهروندی می گوید. این حقوق برای دراویش چگونه تضمین می شود؟
جامعه مدنی و نهاد های مدنی شاهد حرکت مدنی دراویش هستند که در معرض سرکوب است. چگونه از حرکت این دراویش می توان حمایت و با آنان همدلی کرد و از درد آنان کاست؟
اگرچه امکان حمایت جنبشی و یکپارچه برای جامعه مدنی در برابر راست افراطی وجود ندارد ـ یا امکان انجام آن کمتر است ـ اما همدلی با خواسته های آنان و بلند کردن صدای شان و انعکاس صدای مظلومیت آنان شدن، امری است که به همبستگی جامعه مدنی ایران یاری می رساند. همچنین نتیجه اش عقب نشینی جریان سرکوب در جامعه خواهد بود. این اعتراضات به نقض حقوق شهروندی نشان می دهد که نهاد های مدنی ایران در برابر فشار و سرکوب مقاومت می کنند و هنوز زنده هستند.