احمد داوود اوغلو وعلی اکبرولایتی هردو درس خواننده فرنگ اند. هر دو وزیر خارجه بوده اند. هردوشان هم در مورد اقتدار کشورخودازطریق باز خوانی تاریخ گذشته دارای ایده بوده و خواستارقدرت منطقهای شدن کشورخود هستند؛ قدرتی که برمناسبات جهانی هم اثربگذارد. تا این جای کارهم آثارمکتوبی ارائه داده اند. تز داوود اوغلو در مورد سیاست خارجی وایفای نقش منطقه ای قدرتمند ترکیه است. ولایتی هم در کتابی چهار جلدی که مربوط به بررسی تاریخی صفویه است این دوران را برای ایران و اسلام، طلائی می داند. از این نظر ولایتی هم مقابل روشنفکران مسلمانی چون شریعتی قرار می گیرد و هم باآرای مرحوم مطهری هم نظر نیست…
به ظاهراشتراک فراوان میان این دو وجود دارد اما این همه ماجرا نیست. فرقی اساسی و شگرف دردیدگاه این دوسیاست مدار وجود دارد که موضوع این مقال است.
احمد داوود اوغلو، در سرمشق به دولت ملت مدرن می اندیشدودموکراسی را پذیرفته است. ترکیه را اصل می داند و حافظ منافع ملی کشور خود است. اشتراک مذهبی و زبانی را فرع بر این مسائل می داند چرا که در سرمشق مدرنکشورها در محدوده جغرافیای مشخص تعریف می شوند و عوامل هویتی چسب پنهان پیوندها هستند و نوعی رابطه خاص را برای خود طلب می کنند.
او سیاست خارجی ترکیه را براساس همزیستی بر مبنای تعامل با جهان و قدرت گرفتن در منطقه پی ریزی و از تنش های قومی و مذهبی پرهیز کرده در عین آنکه از اشتراک های مذهبی و زبانی و قومی سود جسته است.
سمت گیری برای عضویت در اتحادیه اروپا نیز ترکیه را در آستانه قدرتمندتر شدن در جهان اسلام قرار خواهد داد، چرا که با عضویت در این اتحادیهترکیه تبدیل پیشرفته ترین کشور مسلمان هم خواهد شد. در نتیجه قبله مسلمانان و مرکز تبادل غرب و خاورمیانه خواهد شد که سود اقتصادی سرشاری برای ترکیه دارد.
جالب آن است که ترکیه فعلی با تکیه بر هویت مذهبی- منتها با شکل فرهنگی- به این موقعیت دست یافته است. جالبتر اینکه لائیک های ترکیه به دلیل منافع خاص و سنتی قادر به بازی کردن نقش مزبور نیستند.
دموکراسی خواهی ممکن و تعامل با جهان براساس منافع ملی ترکیه، به ترکها گوشزد می کند که باید به تنش با کردها خاتمه داد، تا نظامیان به پادگان ها بازگردند. درهمین راستا ترکیه راه گفتگو با کردها را بازو خلاف لائیک ها عمل کرد. جالب آن است که او با تکیه بر فرهنگ مذهبی مشترک، ناسیونالیسم ترکی را تعدیل می کند تا راه پذیرش دولت-ـ ملت مدرن را برای پذیرش کردها هم هموار سازد چرا که اگر کشور درگیر جنگ داخلی شود، باید ازدموکراسی و توسعه چشم پوشید وامور را به نظامیان سپرد.
پس دکترین داوود اوغلو بر پایه دولت ـ-ملت مدرن است و او اقتداردر جهان و منطقه را بر پایه دموکراسی داخلی بنا کرده است و برهویت مذهبی، تکیه فرهنگی دارد. و چون در جهان به دنبال حفظ منافع ترکیه است، از اشتراکات زبانی و مذهبی وقومی درمنطقه به نفع رابطه و پیوند موثر در راستای قدرت ملی ترکیه استفاده می کند.
جالب تراینکه دردامن ارتش لائیک، اسلام گراها درترکیه ازنظامیان فاصله گرفته به دموکراسی روی آورده اند؛ با مردم خود پیوند اقتصادی و مدنی برقرار کرده و در نتیجه به نظم منطقی دنیای مدرن تن داده اند؛ سیاستی که رای مردم و قدرت اقتصادی و توان نظامی را به ترتیب به دنبال هم دارد.
علی اکبر ولایتی ؛ در دکترین ولایتی اما ثروت و قدرت نظامی و بعد رای تزئینی مردم ملاک قرارگرفته است. اودید راهبردی ندارد. نگاه فرهنگی - تمدنی وی به تمدن صفویه در چهار کتاب تالیف شده ولایتی مشهود و تبیین وی از صفویه فاقد درک راهبردی است. علاوه برآن وی از درک شرایط زمانه غافل است و به نظر می رسد از نگاه وی، عوامل قدرت درنزد ولایت فقیه و نظامیان فراهم است. وی درنقدانقلاب مشروطیت نشان داده است که به دموکراسی و دولت -ملت مدرن توجه ندارد. سمت گیری او در تمام دوران مسئولیتش و بعد از آن هم همواره به طرف کانون قدرت بوده و به این ترتیب درعمل درمقابل دموکراسی قرار گرفته است.
ولایتی در سال ۱۳۸۴ در جریان انتخابات ریاست جمهوری در مصاحبه ای مفصل با روزنامه ایران تاکید کرد که تند روها با ترور بختیار و دیگران دراروپا رابطه ما وغرب را برهم زدند. اما همین ولایتی امروزدر کنار این تندروها قرار گرفته است.
سودای وی این است که رابطه محافظه کارانه با غرب را پی بگیرد، منتها در تئوری ولایتی رفتن به تاریخ گذشته ملاک است نه الهام گرفتن از آن؛ احیای قدرتی که بیت رهبری و نظامیان و پول نفت و نقش جغرافیایی ایران سامان ده آن هستند. در این تئوری دولت-ـ ملت مدرن جایی ندارد و در نهایت به طرف سمت گیری هویت شیعه افراطی سیر می کند وبا این هویت درعمل درمنطقه شکلی ازحکومت محافظه کارمانند عربستان سعودی، اما شیعه را در سر می پروراند. هویت طلبی در این جا تبدیل به وسیله دوری و تفرقه در داخل ایران و منطقه می شود نه وسیله تفاهم و تفاوت که فرهنگ سازاست. این جدال تا آن حد جدی است که آقای سیستانی به هاشمی توصیه می کند وارد انتخابات شو و ما ـ–عراق ـ-و بعد خودتان را نجات بده. این یعنی خطر جنگ فرقه ای در عراق که تمام منطقه را هم می تواند در بربگیرد. ولایتی به دنبال چنین هویتی است؟
اما ولایتی حتی دوراندیشی شاهان صفویه را هم ندارد که در زمان خود با داغ کردن افراطی هویت شیعه توانستند سلطنت کنند. در حالیکه درسرمشق دولت-ـ ملت مدرن شرط حکومت کردنپذیرفتن هویت ملی، فارغ از باورومذهب افراد است؛ حتی اگر حاکمان هویت دینی داشته باشندو آن را اعلام هم بکنند.
تئوری ولایتی دربازسازی اقتدار صفویه، درعمل ایران را هم دچارچالش جدی با جهان می کند و هم باعث ادامه تنش در منطقه خاورمیانه می شود. در پیش گرفتن سیاست محافظه کارانه با غرب، منتها از موضع قدرت می تواند به اقتدار نظامیان هم منجر شود که در تنش دائم با غرب به سبک صفویه گاهی وارد جنگ در مناطق مختلف جهان شوند یا بلند پروازی نظامی کنند.
مشکل دیگردیدگاه ولایتی آن است که ساختار بیت رهبری ازاستحکام در بار صفویه برخوردار نیست و مدل حکومت متمرکزو انتصابی جایگاه دورانی یا مدل مناسب حکومت نیست. در حالیکه سلطنت در دوره صفویه جایگاه مناسب و مقبولیت دورانی داشته است.
با این احوال این هر دو در منطقه نفتی خاورمیانه تئوری های بلند پروازانه مشترکی دارند اگر چه به مجریان خود وفادار نیستند. تجربه راه های میان برقدرت حداکثری درمنطقه به کام رهبران درزمانی محدود و به زیان مردم در درازمدت تمام می شوند. سرنوشت صدام و قذافی وسرنوشت پهلوی دوم درپیش روی ماست.
ولایتی تلاش کرده که دکترین خود را متناسب با موقعیت حاکمان ایران بنویسد، نه متناسب با شرایط و سرمشق جهانی درحالیکه صفویه خوب یا بددرسرمشق زمانی خود می زیستندورفتار می کردند.
در نتیجه احمد داوود اوغلو جواب می گیردو نان و کباب آن را مردم ترکیه می خورندو درعوض ولایتی، مردم ایران را کباب می کند تا حاکمان آن را بخورند. البته چنین کبابی اگر آماده شود، شوم است وحتی گریبان ولایتی را هم خواهد گرفت.