نیمه پنهان مشاور آمریکایی احمدی نژاد

نویسنده

hamidmolana.jpg

مازیار رادمنش

سید حمید مولانا، از جمله پدیده هایی است که احمدی نژاد را به عنوان “معجزه” کشف کرده، البته بالعکس آن نیز ‏صادق است. مولانای 72 ساله تا پیش از دولت احمدی نژاد، آنچنان در میان عموم ایرانیان و محافل سیاسی مشهور ‏نبود، اما با آغاز فعالیت های دولت نهم و پس از انتصاب به عنوان “مشاور رئیس جمهور” در 29 مرداد ماه سالجاری، ‏دیگر اکثریت ایرانیان او را شناختند. البته بیشتر به دلیل نظرات عجیب و غریب و حمایت بدون چون و چرایش از ‏احمدی نژاد.‏

حمید مولانا انقلاب اسلامی و فروپاشی شوروی را بزرگترین اتفاق های موثر تاریخ معاصر جهان می داند و بیان تازه ‏ای از دموکراسی دارد؛ “ما امروز چیزی به نام دموکراسی نداریم. به عقیده من دموکراسی به زشت ترین شکل عنوان ‏شده است.‏‎ ‎ما حکومت یک گروه را به دست نخبگان محدود، به نام دموکراسی شاهدیم. شما این فکر انحصاری و غلط ‏بودن و استراتژی حقوقی آنها را می توانید در روزنامه ها و کتابها و همایشهایی که تشکیل می دهند، نشان دهید. برای ‏آن که آنها در همایشها و تریبونهایی که در دست دارند، تنها از خودشان دعوت می کنند و جرأت ندارند اندیشمندان و ‏تئوری پردازانی را که نقدشان می کنند، دعوت کنند. بنابراین، داستان آنها داستان گفتگوی دو فرد ناشنواست. صحبت ‏می کنند، اما نمی شنوند وقتی هم می شنوند، حرفها یکی است. ما مخالف این نوع تفکریم‎.‎‏” او حکومت جمهوری ‏اسلامی و انقلاب آیت الله خمینی را ادامه حکومت حضرت علی امام اول شیعیان می داند و این دو فرد را تئوری ‏پردازان عدالت اجتماعی بشمار می آورد. آنچنان که خود می گوید اولین کسی است که اتفاق انقلاب در ایران را به ‏‏”شیلر” خبر داده و حدوث آن را در میان قشر دانشگاهی پیش بینی کرده است. وی همچنین خود را مبدع ترکیب ‏‏”امپریالیزم آمریکا” می داند.


مولانا سوم دی ماه سالجاری در مراسم رونمایی از کتاب “سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت احمدی ‏نژاد” با بیان اینکه این کتاب زمانی منتشر می‌شود که در یک تقاطع تاریخی قرار داریم، افزوده بود: “در شرایط کنونی ‏دومین ابرقدرت دنیا در حال افول است و نخستین انقلاب کننده قرن بیست در حوزه فرهنگ و دین در اوج اقتدار ‏است….احمدی‌نژاد نخستین کسی بود که مفهوم عدالت‌خواهی در روابط بین‌الملل را در سازمان ملل مطرح کرد چرا که ‏کشورهای بزرگ دنیا روی قدرت، امنیت و… تکیه کرده بودند و نه روی عدالت‎.‎‏” آخرین اظهار نظر دکتر مولانا نهم ‏دی ماه به عنوان مشاور رئیس جمهور در جمع مشاوران جوان استان تهران است، که گفته: “مشکل امروزه جوانان ما ‏فرهنگی و اقتصادی است و مشکلات فرهنگی بیشتر از مشکلات اقتصادی زمینه رنجش جوانان را فراهم کرده است‎.‎‏… ‏عرفان، معنویت و هویت را به عنوان عامل اصلی ارتقای جوامع و مدیریت‌ها در برنامه داشته باشید‎.‎‏… باید درک کنیم ‏چه کسی هستیم و از کجا آمده‌ایم و هویت ایرانی اسلامی خود را بشناسیم‎.‎‏”‏

‎ ‎حمید مولانا کیست؟‎ ‎

حمید مولانا در ششم اسفند ‏‎1315‎‏ در تبریز در خانواده‌ای روحانی و علمی متولد شد.‏‎ ‎سید بودند؛ هم‎ ‎‏ از سوی پدر و هم ‏مادر. آنچنان که خود می گوید نسبش با بیست واسطه به امام هفتم‎ ‎شیعیان می رسد. خاندان مولانا در تبریز به فقاهت ‏معروف بودند و پدر بزرگش “آیت الله سید محمد مولانا” نام داشت. او با آن سابقه فامیلی به جای حوزه علمیه به دبستان ‏و دبیرستان رفت، مولانا در این باره می گوید: “کسب علوم حوزوی و تحقیق و مطالعه در این رشته، یک نوع آسودگی ‏خاطر و آرامش دل و یک نوع ثبات و محیط به خصوصی احتیاج دارد که متأسفانه برای بسیاری از ما که در طوفان ‏تغییرات سیاسی و اقتصادی قرار گرفته بودیم، امکان نداشت.” ده سال نخست زندگی اش را در تبریز گذرانید. این ایام ‏مصادف بود با جنگ جهانی دوم، ورود متفقین و ارتش سرخ به ایران، یعنی همان دلایلی که وی را به جای حوزه به ‏راه مدرسه کشانید. وی در این باره می گوید: “زمانی که اول و دوم ابتدایی را در دبستان سعدی می گذراندم، حکومت ‏به دست پیشه وری افتاد. پدرم را آن موقع توقیف کردند و به زندان بردند. سالهای سختی بود، به یاد دارم در آن سالها ‏غذای پدر را برای او به زندان می بردم. چندی بعد او آزاد شد، ولی واقعه معروف دموکراتها باعث شد به تهران ‏مهاجرت کنیم‎.‎‏” چهارم و پنجم ابتدایی را در دبستان “تعلیمات اسلامی رضوی” که نزدیک خیابان شاپور قدیم- کوچه ‏قوام السلطنه بود، گذراند و دوره متوسطه را ابتدا در دبیرستان “تعلیمات جعفری” و از کلاس دهم تا دوازدهم که دیپلم ‏گرفت، در دبیرستان “مروی” تحصیل کرد. مولانا فعالیت مطبوعاتی اش را در نشریه “دانش‌آموز” آغاز کرد و پس از ‏پایان تحصیلات متوسطه به دانشگاه تهران برای تحصیل در رشته اقتصاد راه یافت. سال 1334 نقطه عطفی در زندگی ‏حمید مولانا بود. او پس از مدتی نویسندگی در روزنامه دانش آموزان که برای دبیرستانی های آن ایام منتشر می شد، ‏سردبیر نشریة جدیدالتأسیس کیهان فرهنگی شد. اتفاقی شوم نیز در روزشمار این سال برای وی ثبت شده است. در ‏همین سال وی، مادر و پدرش را در تصادف رانندگی از دست داد. یک سال بعد “1335”، در کیهان روزانه، مسئولیت ‏صفحه اقتصادی را پذیرفت. آغاز فعالیت خبرنگاری او در روزنامه کیهان، مصادف با زمانی بود که دکتر مصباح زاده ‏مدیر روزنامه می خواست موسسه “روابط عمومی کیهان” را راه بیندازد. مصباح زاده تصمیم گرفت عده ای از ‏همکاران مستعد و جوانش در روزنامه کیهان را با بورس موسسه، برای تحصیل به خارج از کشور بفرستد. از قضا، ‏قرعه فال به نام دو نفر؛ حمید مولانا و کاظم معتمد نژاد افتاد.


مصباح زاده در نشریه ایران نامه ویژه “تاریخ مطبوعات ایران” نقل می‌کند: “در اواخر دهه 1330 موسسه کیهان از ‏سفر تحصیلی دو نفر از همکاران خود؛ آقای کاظم معتمد نژاد به فرانسه و آقای حمید مولانا به ‌آمریکا حمایت کرد. اولی ‏به کشور بازگشت و بنیانگذار رشته روزنامه ‌نگاری و ارتباطات در ایران شد و دومی در ‌آمریکا ماند و بنیانگذار رشته ‏ارتباطات بین‌المللی در دانشکده خدمات بین‌المللی دانشگاه‌ آمریکن شد.” در هفته‌ نامه دانشگاه‌ آمریکن این ‌امر مورد ‏تأکید قرار گرفته که مولانا در سن 20 سالگی توسط وزارت خارجه برای یک برنامه معتبر دولتی که به او اجازه ‏تحصیل در ‌آمریکا را می‌داد، برگزیده شد.‏‎ ‎مولانا در سال 1337 از دانشگاه “نورت وسترن” شیکاگو، بورس تحصیلی ‏دریافت کرد و به ‌آمریکا رفت و تا سال 1342 که در آنجا بود، لیسانس در اقتصاد، فوق‌لیسانس در “ارتباطات ‏بین‌الملل” و دکترا را در “علوم سیاسی و روابط بین‌الملل” اخذ کرد. وی پس از پایان دوره دکترا بلافاصله به ایران ‏بازگشت. آنچنان که خود می گوید: “بازگشت ام با اتفاقات خوشایندی همراه نبود. شش ماه بعد از 15 خرداد 42 در ‏حالی به ایران بازگشتم که فضای سیاسی خوبی برای همکاری وجود نداشت. به تبیعد امام اعتراض کردم و به ساواک ‏احضار شدم. به همین خاطر بود که مدت کوتاهی بعد از پذیرش سردبیری کیهان، از سمت خود استعفا داده و خاک ‏ایران را ترک کردم.” در آرشیو کیهان آمده است: “پس از بازگشت مولانا به ایران، دکتر مصباح ‌زاده که آن زمان مدیر ‏مسئول کیهان بود، از وی خواست سردبیر کیهان شود. این سردبیری بیش از سه تا چهار ماه طول نکشید و وی سال ‏‏1343 دوباره به ‌آمریکا رفت. مولانا در این باره می گوید: “… به یاد دارم وقتی با دکتر مصباح زاده صحبت کردم، ‏ایشان گفت: ما می گوییم به شما ویزا بدهند، ولی به عنوان فرصت مطالعاتی بروید. این طور شد که اردیبهشت ‏سال 1343 دوباره به آمریکا رفتم و تا پیروزی انقلاب اسلامی در آنجا بودم‎.‎‏…” پایگاه خبری رئیس جمهوری نیز ‏درباره این دوران نوشته است: “ چاپ مقالات مولانا در مطبوعات آن روز پیش از رفتن به آمریکا، موجب شد که ‏چندین بار توسط دادستان نظامی وقت مورد تفتیش و بازرسی قرار گیرد. سال 1343 پس از بازگشت از آمریکا و ‏فعالیت در پست سردبیری کیهان، در اعتراض به ادامه بازداشت امام خمینی(ره) استعفا داد‎.‎‏” این ادعاها تنها توسط خود ‏وی مطرح و تاکنون اثبات نشده است.


وی پس از بازگشت به آمریکا، با تأسیس و اداره رشته ارتباطات بین‌الملل در دانشگاه‌ امریکن واشنگتن سهم مهمی در ‏ارتقای این دانش داشت. مولانا همچنین بنیانگذار و مؤسس اولین و قدیمی ترین برنامه آموزشی و پژوهشی ارتباطات ‏جهانی “در سال 1968” در دانشگاه های آمریکاست. مولانا درباره این دوران می گوید “در مدت چهل سال اقامت در ‏‏‌آمریکا ضمن کار تحقیقی و پژوهشی همواره هویت بومی خود را حفظ و نخستین کسی است که وقوع انقلاب اسلامی را ‏در ایران پیش‌بینی کرده است‎.‎‏” وی ‏‎ ‎بعد از وقوع انقلاب اسلامی در سال 1365 به ایران آمد و آنچنان که خود می گوید ‏‏”از آن پس همواره از خط اصیل انقلاب دفاع کرده است”‏‎.‎‏ پایگاه رئیس جمهوری درباره او می نویسد: “پروفسور حمید ‏مولانا از پیشکسوتان دانش روابط بین الملل و ارتباطات در سطح جهان است که به مدت پنجاه سال در آمریکا، اروپا و ‏بسیاری از دانشگاه های مهم دنیا به تدریس و تحقیق مشغول بوده است. مولانا مشاور چندین سازمان بین المللی از جمله ‏سازمان ملل و یونسکو بوده است. او همچنین به مدت چندین سال رئیس انجمن بین المللی پژوهش در علوم ارتباطات ‏بوده و اکنون نیز سمت افتخاری این آکادمی علمی را که متشکل از استادان و محققان این رشته در سطح بین المللی ‏است، داراست.” آنچنان که خود می گوید در تأسیس و توسعه برنامه های ارتباطات جهانی بسیاری از دانشگاههای ‏جهان سهیم بوده و بسیاری از کشورها از جمله چین، استرالیا، انگلستان، اسپانیا، هند، مصر و مالزی از الگویی که ‏او 37 سال قبل در دانشگاه امریکن پایه گذاری کرد، اقتباس کرده اند‎.‎‏ در فروردین 1381، انجمن مطالعات بین المللی ‏که اتحادیه علمی و حرفه ای استادان روابط بین الملل است در کنفرانس سالیانه خود که در نیواورلئان آمریکا تشکیل شد، ‏از وی تجلیل کرده و جایزه و عنوان “دانشمند ارشد ممتاز” انجمن را به وی اهدا کرد.


پروفسور “گرترود رابینوس” عضو سابق هیأت مدیره انجمن بین المللی پژوهش در علوم ارتباطات و رسانه ها، در ‏مورد وی می گوید: “ریاست پروفسور مولانا به مدت چهار سال در رأس انجمن بین الملل پژوهش در علوم ارتباطات ‏و رسانه ها که بیش از دو هزار عضو حقوقی و سازمانی در سراسر جهان دارد، اصلاحات و دگرگونیهای اساسی را ‏در این رشته همراه داشت و در حقیقت یک جنبش جدید فکری و پژوهشی و آموزشی به وجود آورد که آثار آن امروز به ‏خوبی درک می شود‎.‎‏” پروفسور “کریستین چین” استاد روابط بین الملل در دانشگاه امریکن و یکی از دانشجویان سابق ‏مولانا، می گوید: “بیش از 150 دانشمند امروزی رشته های روابط بین الملل و ارتباطات در دنیا دوره دکترای خود را ‏زیر نظر و راهنمایی پروفسور مولانا تمام کرده و هزاران دانشجو از گوشه و کنار دنیا در مقاطع کارشناسی و ‏کارشناسی ارشد از درسهای او بهره مند شده اند‎.‎‏” حمید مولانا در آبان ماه سال 82 به عنوان چهره ماندگار ایران در ‏رشته ارتباطات برگزیده شد. او 17 سال است که در کیهان قلم می زند. وی در این باره می گوید: “من 17 سال است، ‏ستون چشم انداز را می نویسم.‏‎ ‎در تاریخ مطبوعات ایران سابقه نداشته است که 17 سال به طور مرتب، هر پنجشنبه ‏کسی اینها را بنویسد، بنابراین تداوم داشته است…. شبهایی بوده که ساعت 4 یا 5 صبح یادداشت این ستون را نمابر ‏می کردم. باید کسی تعهدی داشته باشد و مقصود من منفعت مالی نیست‎.‎‏”


از مولانا در اردیبهشت ماه سال 87 به خاطر حضور علمی اش در سطح جهانی و ایران تقدیر به عمل آمد و در ‏مردادماه رئیس جمهوری وی را “با توجه به تعهد، سوابق و تجارب ارزشمندش، به موجب حکمی، به سمت “مشاور ‏رئیس جمهور” برگزید. فکر بازگشت به ایران [به‌ رغم مخالفت‌های پیش از آن] از سال 83 و پس از بازنشستگی اش ‏در آمریکا مطرح شد و با حمایت رئیس‌جمهور، رئیس مجلس، وزیر ارشاد و سازمان صدا و سیما و البته پیگیریهای ‏مستمر ایشان بنیاد فرهنگی مولانا به ثبت رسید، منزل مسکونی و مکان مناسبی در ونک برای بنیاد فراهم شد. حقوق ‏ثابت و پروژه‌‌های پژوهشی دستمایه اولیه اقامت در ایران نیز فراهم شد. مولانا همکاری نزدیکی را با نهادهایی چون ‏دانشگاه ‌امام صادق، وزارت خارجه، مجمع اهل بیت، روزنامه کیهان، خبرگزاری جمهوری اسلامی، وزارت ارشاد، ‏مرکز پژوهش‌های مجلس و از همه بیشتر صدا و سیما داشته است. ارتباطات شخصی دکتر مولانا نیز به ویژه با ‏گروه‌های سیاسی و رسانه ای منتسب به جناح راست و اصولگرا بسیار وسیع و عمیق است.


مولانا در دو کتاب “سفیر صداقت، زندگی، افکار و‌ اندیشه‌‌های پروفسور سید حمید مولانا” و “پروفسور مولانا طنین ‏تعهد” هر دو اثر طلبه ‌ای به نام آقای “کریم فیضی تبریزی” و ویژه نامه “کیهان فرهنگی”، بیست سال اولیه زندگی ‏خود را با جزییات روایت کرده، ‌اما سخن چندانی درباره پیوستن به انجمن ایران و ‌آمریکا، علاقه‌مندی به تحصیل در ‏‏‌آمریکا، چگونگی و منشأ دریافت بورس وزارت خارجه ‌آمریکا و کیفیت تحصیل، اشتغالات، مفهوم و کاربرد تأسیس ‏رشته ارتباطات بین‌المللی در دانشکده خدمات بین‌المللی و دوران بسیار طولانی ریاست خود بر آن نمی‌گوید‎.‎‏ در زندگی ‏نامه مولانا موارد متعددی وجود دارد که تنها ادعا است و شاهد خارجی و قابل استنادی برای آن ارائه نمی شود. حادثه ‏‏30 تیر سال 1331 [او تعریف می کند که در میان جمعیت بوده که فرد کناری اش به در خیابان بهارستان به ضرب ‏گلوله کشته شده.] خانه کاشانی [او می گوید حضور مستمری در آن زمان در خانه کاشانی داشته و در نقش یکی از ‏محافظان منزل آیة الله کاشانی در سرچشمه ظاهر شده ] درس مطهری [می گوید در زمان دبیرستان در کلاس های ‏استاد مطهری شرکت کرده ] دیدار جلال آل احمد [این مورد را تنها در کتاب به آن اشاره کرده که به ایشان گفته، شما ‏روزی ممکن است از این سو به سوی دیگر بیایید ] دیدار امام خمینی و آیت الله بروجردی و استفاده از محضر ایشان ‏‏[هیچ یک از شاگردان زنده هر دو نفر وی را به یاد نمی آورند ] ترک ایران به خاطر مخالفت با تبعید امام [آنچنان که ‏بارها خود گفته ولی سندی برای آن ارائه نکرده.] از جمله این موارد است.‏

‎ ‎اندیشه مولانا‎ ‎

حسام الدین آشنا درباره اندیشه حمید مولانابه عنوان استاد ارتباطات می نویسد: “جوهر ‌اندیشه بومی مولانا در مقاله ‏اخلاق و تبلیغ اسلامی “1366” منعکس شده و بیست سال است که مدام آن را در مقالات و سخنرانی‌های خود تکرار ‏می‌کند؛ مدل آرمانی و جایگزین او از رویکرد اسلامی به ارتباطات شامل عناصر توحید، ‌امت، تقوی، امر به معروف ‏و نهی از منکر و ‌امانت است. او صاحب نظریه همگرا در ارتباطات بین‌المللی است. برای همین، توحید را به عنوان ‏یک تئوری وحدت‌گرایی اطلاعاتی و ارتباطی ارزیابی می‌کند. او مهمترین مشکل دنیای ‌امروز را سیطره مفهوم دولت ‏‏- ملت می‌داند.” مولانا نظریه موعود گرایی را در روابط بین الملل وارد کرده و معتقد است که با پایان جنگ سرد و ‏فرسایش دولت- ملت، نظریه انتقادی، ملزم به گشودن مرزهای خود به روی حوزه اخلاقی است که تحت هیچ عنوان به ‏منافع و ارزش های “طبقه کارگر” محدود نشده است. فضای نمادین و تصوری آرزو همراه با بعد برتر اصول اخلاقی ‏ارتباطی، به توطئه های اقتصادی- سیاسی طبقه کارگر و ارزشهای کار محدود نیست، بلکه به جرئت می گویم آن، ‏حرکت معادشناسی و موعودگرایی را در برمی گیرد که از طریق آن “موضوع تاریخ” در گرایش دینی اش منعکس ‏شده و محدودیت خود را تشخیص می دهد و خودش را بر روی بعد برترش باز می کند‏‎.‎‏ در عرصه سیاسی مولانا ‏اساسا متفکری متعلق به دیدگاه انتقادی و مکتب اقتصاد سیاسی در ارتباطات بین المللی بوده است. این مکتب و رویکرد ‏طیفی از متفکران چپ آمریکایی و اروپایی چون جورج گربنر، هربرت شیلر‎ ‎و آرمان ماتلار، ادوارد سعید و نوآم ‏چامسکی را در بر می گیرد. آنچنان که مولانا می گوید: “ من به همراه شیلر و برگنر به “سه تفنگدار ارتباطات جهانی” ‏معروف شده بودیم و هر سه در زمینه ارتباطات بین المللی کار می کردیم و کتابهای مختلفی را نیز با هم نوشتیم. کتاب ‏‏”پیروزی رسانه ها” در جنگ اول خلیج فارس یکی از آنهاست‎.‎‏” مطالعات انتقادی اش با نقدهای بنیان براندازی مواجه ‏است؛ که مهمترین آن خیال پردازی، فقدان روایی در تحقیقات رسانه ای و ناکارآمدی در سیاستگذاری است. بطور کلی ‏او یک منفی باف در امور سیاسی و روابط بین الملل است. اسلام مولانا بیشتر متاثر از آثار ترجمه شده دکتر شریعتی ‏به انگلیسی بود با همان شور و پر از شعار‏‎.‎

‎ ‎معرفی مولانا به جامعه‏‎ ‎

آشنایی دانشگاهیان با حمید مولانا از طریق ترجمه کتاب گذر از نوگرایی و جریان بین‌المللی اطلاعات توسط یونس ‏شکرخواه دبیر سرویس خارجی روزنامه کیهان و آشنایی روزنامه خوانان از طریق ستون چشم‌انداز کیهان آغاز شد و ‏با شرکت مستمر وی در همایش‌های بین‌المللی تبلیغاتی رسمی کشور مانند کنفرانس‌ اندیشه اسلامی، وحدت اسلامی، ‏دفاع از فلسطین، سالگرد ‌درگذشت آیت الله خمینی، سالگرد انقلاب، سالگرد درگذشت مرتضی مطهری و… ادامه یافت. ‏‏‌اما پس از کسب جایزه چهره ماندگار در سال 82، در دور دوم انتخابات نهم عموم مردم با چهره او در برنامه‌‌های ‏تبلیغی تلویزیون بیشتر آشنا شدند که اقشار مختلف جامعه را به شرکت در انتخابات دعوت می کرد. حضور دکتر مولانا ‏در محافل ایرانیان خارج از کشور که معمولا در سالگرد انقلاب اسلامی و به دعوت سفارتخانه ها و موسسات ایرانی ‏انجام گرفته همواره با تمجید از نظام اسلامی همراه بوده است. او در داخل کشور‎ ‎در فاصله سالهای 1365 تا 1375 ‏همواره از آیت الله خمینی و کلیت انقلاب اسلامی دفاع کرده و از سال 1376 تا 1383 در ستون چشم انداز کیهان ‏صریحا و یکسره به دولت خاتمی و اصلاح طلبان تاخته و از سال 83 تا کنون به دفاع از مواضع دولت پرداخته است‏‎.‎‏ ‏دکتر حسام الدین آشنا درباره نخستین حضور مولانا در ایران می نویسد: “مولانا 23 سال پیش با اولین دعوت از سوی ‏دولت با این تصور به ایران پا گذاشت که در علوم انسانی کشور نیز تحولات بنیادین بوجود آمده است ولی با مشاهده ‏رخوت علمی در دانشگاهها و روزمرگی در ارگانهای ارتباطی کشور بشدت سرخورده شد. من در اولین سخنرانی ‏تخصصی او در سال 66 در مرکز تحقیقات صدا و سیما حاضر بودم. موضوع سخن تحقیقات جدید در حوزه مخاطب ‏شناسی بود. او بشدت از کمی گرایی در تاثیر سنجی رسانه ها و تجاری شدن نظر سنجی ها انتقاد می کرد و کارشناسان ‏نخبه مرکز سنجش هم از روشهای مرسوم خود دفاع می کردند. کار در پرسش و پاسخ چنان بالا گرفت که موجب ‏تعجب مولانا، حضار و دعوت کنندگان شد. از همان ابتدا مولانا نتوانست میان هم رشته ای های خود هم زبانی پیدا کند. ‏مولانا در موضع اولیه خود در باره رشته ایستاد و کسی را به چیزی نگرفت. چرا که خود را بیشتر از دیگران صاحب ‏نظر می دانست. در نتیجه طرد شد. آنچه در سالهای بعد از مولانا شنیده شده کمتر در حوزه ارتباطات و بیشتر در حوزه ‏روابط بین الملل، آمریکا شناسی، غرب شناسی و مفهوم پردازی در چهارچوب برداشت از اسلام بوده است‏‎.‎‏”‏

‎ ‎ارتباط دولت ها و مولانا؛ فعالیت های سیاسی‎ ‎

مولانا قرار بود پیش از انقلاب، موسسه روابط عمومی کیهان را راه بیاندازد. اما خودش می گوید به دلیل زاویه سیاسی ‏که با حکومت وقت داشت، ایران را ترک گفته است. وی درباره دوران پیش از انقلاب می نویسد: “ رژیم به منصور ‏دستور داده بود گروهی را تشکیل دهد و از من هم دعوت کرده بودند، ولی نرفتم. وعده هایی را هم می دادند. به خاطر ‏دارم، می گفتند همین جا بمان، بعدها سناتور می شوی، وزیر می شوی، اصلاً مملکت الان به شما نیاز دارد. به خاطر ‏دارم در جلسات مختلف تلاش می کردند مرا به ماندن متقاعد کنند، اما وقتی دیدند مخالفت می کنم، حتی به من توهین ‏کردند. یکی از آنها به من گفت: آقای مولانا! شما بمانید اگر روزی خواستید برگردید با هم برمی گردیم. به ایشان گفتم ‏شما هر وقت هر کجا خواستید، می توانید بروید‎.‎‏ هر کاری در ایران انجام می شد، غربی و موافق سیاستهای آمریکا و ‏غرب بود. نه اینها به کارهای من علاقه داشتند و نه من به کارهای آنها. زمانی که شاه، پروفسور رضا را به بازگشت ‏دعوت کرد، از طریق هوشنگ انصاری و دیگران به من هم تلگراف زدند تا برگردم، اما قبول نکردم. دو سه بار ‏پیشنهاد وزارت را به من دادند و قبول نکردم و گفتم استادی دانشگاه را به آمدن به آن جا ترجیح می دهم. این مدت به ‏من فرصت داد تا به کارهای آموزشی بپردازم‎.‎‏” وی از سال 46 و 47 منتقد جدی حکومت می شود، البته آنطور که ‏خود وی تعریف کرده است!


حمید مولانا پس از انقلاب بارها به ایران آمد، اما در دولت احمدی نژاد جایی برای خود پیدا کرد. مولانا درباره دولت ‏های پیشین و روابطش با آنها می گوید: “در دوره اصلاحات و پیش از آن، همواره قدر علمی و دیدگاه اسلامی او مورد ‏غفلت و انکار مسئولان غربزده واقع شده و تنها در دوره دولت نهم است که ارزش خدمات او به نظام به درستی فهم ‏شده است‎.‎‏” وی در تابستان سال 87 به عنوان مشاور رئیس جمهور منصوب شد، بنیادی به نام وی ثبت شد و ویلای ‏بزرگی در ونک به همراه بودجه و تنی چند از پژوهشگران برای تحقیقات به وی سپرده شد. چندی نگذشت که بیش از ‏پیش روشن شد، بسیاری از سخنان احمدی نژاد تحت تاثیر مولانا ست. مولانا در سومین نشست از سلسله نشستهای ‏‏”ابعاد چالشها و فرصتهای دولت نهم” که با موضوع جایگاه دیپلماسی دانشگاه کلمبیا در صدور انقلاب اسلامی که در ‏محل مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری روز 21 مردادماه سالجاری برگزار شد، گفته بود: “هنگامی که ‏احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شد و شهریور و مهر همان سال برای اولین بار در دوران ریاست ‏جمهوری خود، به آمریکا آمد از من خواست به نیویورک بیایم و در نشستی که در این شهر برگزار شد، به بنده اظهار ‏داشت که علت اصلی آمدنشان به نیویورک، نه تنها شرکت در اجلاس سازمان ملل متحد بلکه تماس با افکار عمومی ‏آمریکا و ارتباط با مردم آنجا است تا کانالهایی برای رساندن پیام مردم ایران به گوش آمریکاییها پیدا کند‎.‎‏ در آن جلسه به ‏رئیس جمهور پیشنهاد کردم، دانشگاه کلمبیا مکانی است که می تواند برای سخنرانی رئیس جمهور در نظر گرفته شود، ‏ولی چون در این سفر وقت کافی وجود نداشت. این سخنرانی انجام نشد و به جای آن، در سفر سال گذشته رئیس جمهور ‏به آمریکا این سخنرانی انجام شد. سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا اوج دیپلماسی رئیس جمهور بود[!].” این ‏همان سخنرانی کذایی [در دانشگاه کلمبیا] است که استمرار حضور احمدی نژاد در آن، صدای اعتراض تمام ایرانیان ‏را در آورد. مستند سخنرانی رئیس جمهوری در دانشگاه کلمبیا و کتابی به همین عنوان از جمله طرح هایی بودند که به ‏ابتکار مولانا کلید زده شدند، حال آنکه ماجرای سخنرانی در دانشگاه کلمبیا به اعتقاد اکثر کارشناسان علوم روابط بین ‏الملل یک اشتباه مسلم دیپلماتیک بود. چنان که مولانا گفته است، دعوت احمدی نژاد به کلمبیا با برنامه او بوده است، ‏البته خود احمدی نژاد معتقد است “ قضیه دانشگاه کلمبیا چیزی جز مدیریت امام زمان نبود.“‏

برخی بر این باورند که طرح مباحثی نظیر فروپاشی امپراتوری آمریکا و ذکر اخبار به نقل از منابع موثق در آمریکا از ‏سوی دولتی ها مخصوصا احمدی نژاد، بعضا ناشی از مشاوره‌های مولانا به رئیس‌جمهوری است‏‎.‎‏ همچنین گفته می ‏شود که با مشاورت وی، نظرات احمدی نژاد نسبت به اسرائیل تعدیل شد. حرف هایی که پیش تر احمدی نژاد تحت ‏تاثیر محمدعلی رامین مشاور یهودستیزش می زد، کم کم به دست فراموشی سپرده شد و در مرداد آنچه را که می ‏خواست با مشاورت مولانا از زبان مشائی بیان کرد. [یعنی دوستی با مردم اسرائیل و برگزاری رفراندوم در ‏سرزمینهای فلسطینی] یکی از نویسندگان عرصه خبر در این باره می گوید: “در آخرین مصاحبه ‌ام با پروفسور حمید ‏مولانا [پیش از ابراز دوستی رحیم‌مشایی به صهیونیست‌ها]، مولانا به نکاتی در مورد اسراییل و شهروندان آن گفت که ‏البته برای چاپ حذفشان کردم.‏‎ ‎اظهارات مشاور رییس جمهور خیلی شبیه سخنان معاون او و رییس سازمان میراث ‏فرهنگی بود‎.‎‏”‏

‎ ‎مولانا و دانشگاه؛ فعالیت های علمی‎ ‎

علیرغم آن که دانشگاه آمریکن در رتبه 83 دانشگاههای آمریکا قرار دارد و چندان محل اعتنا نیست‎ ‎اما مدرسه ‏‏”خدمات بین المللی” دانشگاه آمریکن پیشینه و کارکرد خاص خود را به عنوان جایگاهی ویژه در تربیت کادرهای بین ‏المللی به ویژه برای ایالات متحده آمریکا دارد و از جمله موسسات ‏‎ ‎تخصصی برای تربیت کادرهای سیا، وزارت ‏خارجه، کاخ سفید، وزارت دفاع و رسانه های غالب در سطح داخلی آمریکا و سازمانهای بین المللی و متناظر ان آنها ‏در دیگر کشورها است. این مدرسه محصول ابتکار آیزنهاور در سال 1957-58 در جریان جنگ سرد برای ایجاد یک ‏ائتلاف دانشگاهی برای تربیت کارگزاران حرفه ای در عرصه بین المللی و جایگزین دانشکده روابط بین الملل است.‏‎ ‎ده ‏سال بعد از تاسیس، رشته ارتباطات بین الملل به این مدرسه اضافه شد. لازم به ذکر است که حمید مولانا بنیانگذار ‏رشته اول محسوب می شود‏‎.‎‏ آنطور که مولانا درباره این دوران می نویسد: “تحصیلات دوره لیسانس و فوق لیسانس و ‏دکترای من با زمان پیشرفت آمریکا مقارن است و من در یکی از دانشگاههایی هستم که در این زمینه پیشقدم است‎.‎‏ آنجا ‏دانشگاهی بود که می کوشید نشان دهد چگونه می توان از فرمولهای جبر و ریاضی در سیاست، جغرافیا و ‏جامعه شناسی استفاده کرد. آنها می خواستند جامعه شناسی را مثل فیزیک و شیمی علمی کنند و از طرفی هماهنگی ‏زیادی بین کارهایی که دانشگاهها انجام می دادند، با سیاست جهانی آمریکا وجود داشت‎.‎‏”‏

آنچنان که پروفسور “شالینی ونتورلی” رئیس فعلی دپارتمان خدمات بین الملل در معرفی این دانشگاه می نویسد: “اکثر ‏کسانی که توسط وزارت خارجه آمریکا تحت عناوین مختلف از جمله بورسهای روزنامه نگاران، حل تعارض یا مستند ‏سازی به آمریکا برده می شوند، میهمان همین رشته هستند و در این رشته تحصیل می کنند، همچنین برنامه روزنامه ‏نگاری بین المللی و روابط بین المللی تحت قرارداد وزارت خارجه در این رشته اجرا می شود‏‎.‎‏” ایرانیان نیز از جمله ‏مدعوین مهم مدرسه خدمات بین الملل محسوب می شوند. ‏

عمده فارغ التحصیلان این دانشکده، در مناصب عالی به خدمت دولت یا شرکت های معتبر خارجی در آمده اند. آنچنان ‏که آمار این دانشکده نشان می دهد، 34 درصد فارغ التحصیلان سال 2006-07 در نهادهایی نظیر بی بی سی، بنیاد ‏هریتج، شارپ، اینترنشنال فاینانس، ژورنال گازت، مرکز اقتصادی جرج تون، فکر انباره های وابسته به محافظه ‏کاران و دموکرات و… اشتغال دارند. 31 درصد آنها در نهادهای دولتی همچون سیا، نیروی هوایی، کارخانجات اسلحه ‏سازی، وزارت دفاع، دادگستری، اداره مالیات، سنای امریکا، سفارت ها، کاخ سفید و 34 درصد نیز در کارهای عام ‏المنعفه نظیر مجمع کلیساها، بنیادهای حقوق بشری، احزاب سیاسی، مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست، انستیتو ‏اروپا و آمریکا و با دانشگاه های نظیر جرج واشنگتن و… همکاری دارند.‏

مولانا بار اول پس از پایان تحصیلاتش در سال 43 به ایران بازگشته است، وی درباره اینکه چرا در ایران دانشکده ‏علوم ارتباطات را تاسیس نکرده، می گوید: “من اولین دکترای این رشته بودم و بقیه افراد مثل آقای دکتر معتمدنژاد ‏هنوز در فرانسه بودند. ایشان بعد از آن که من درسم را تمام کردم و سردبیر شدم، به ایران بازگشتند.‏‎ ‎بنابراین، کسی ‏نبود که با وی درباره این موارد صحبت کنم. بعد از ایشان دکتر منصفی به خارج رفتند. اما بازگشت ایشان به ایران ‏زمانی بود که من به آمریکا برگشته بودم.” اما او می گوید که پیشنهاد دانشکده روزنامه نگاری را او به مصباح زاده ‏داده است. وی در این باره می گوید: “من به ایشان نوشتم به جای اینکه مؤسسه روابط عمومی درست کنید، کارمهمتر ‏تأسیس دانشکده روزنامه نگاری است. به ایشان نوشتم، شما کسانی را که برگشتند دعوت کنید و این مؤسسه را به یک ‏دانشکده ارتباطات اجتماعی تبدیل کنید و اتفاقاً این کار را هم کردند و آقای دکتر اردلان رئیس دانشکده شد و دکتر ‏معتمدنژاد، منصفی و دیگران هم عهده دار پستهای معاونت و استادی شدند‎.‎‏”‏

مولانا پس از انقلاب در سال 65 به ایران بازگشت، تا اگر فضا مطلوب بود جذب دانشگاه های ایران شود. اما فضای ‏آن روز ایران وی را به نحوی سرخورده کرد و او ترجیح داد مجددا به آمریکا باز گردد. یکی از اساتید علوم روابط ‏بین الملل درباره او می نویسد: “در فضای دانشگاهی ایران جز دانشگاه امام صادق هیچگاه‎ ‎جایگاه برجسته ای برای ‏وی در نظر گرفته نشد. شاید یکی از مهمترین عوامل بایکوت دکتر مولانا در دانشکده های اصلی ارتباطات و روابط ‏بین الملل در ایران، خود محور بینی و تلاش بی وقفه او در نفی تقریبا تمامی استادان ایرانی و پیش کسوت ها و متهم ‏کردن آنان به بی سوادی یا غرب زدگی یا هر دو‎ ‎باشد. تحقیر سرمایه های انسانی دانش ارتباطات در ایران بی پاسخ ‏نماند؛ استادانی که خود روزی بانی دعوت او به ایران بودند، به تدریج از او فاصله گرفتند و علیرغم استفاده از آثار او ‏و دیگران در درسهای ارتباطات بین الملل و ارتباطات و توسعه، خود او را بایکوت کردند‎.‎‏ آنچه در چند سال اخیر از ‏دکتر مولانا بیشتر دیده شده شرکت در بزرگداشت های خود و انجام سخنرانیهای افتتاحیه و تشریفاتی بوده است. وی ‏کمتر در محافل علمی رشته خود به ارائه مقاله علمی پرداخته است.‏‎ ‎اگر چه گاه در یک روز سه جلسه سخنرانی دارد و ‏در یک هفته به دعوتهای مختلفی در چند شهر پاسخ می دهد اما در سالهای اخیر هرگز حاضر به تدریس در یک برنامه ‏درسی منظم نشده و مباحثات دانشجویان را تاب نمی آورد و برعکس به شدت به القای یک سویه نظرات خود تمایل ‏دارد‎.‎‏ مشکل اصلی دکتر مولانا در بخش توصیه های او است. مولانا به سبک سید جمال از ضرورت تشکیل امت ‏اسلامی سخن می گوید، اما پس از بیست سال از این سخنان هنوز فرصت نکرده راه کاری ولو ناقص برای این آرزوی ‏مقدس طرح کند. او بسیاری از دیدگاههای ناب امام را تکرار و نه تحلیل و تدبیر می کند. در این دیدگاه مولانا مفهوم ‏پردازی منتقد است که در میان هم قطاران خود جایگاهی مناسب دارد. اما برای چه باید کردها سخن چندانی برای گفتن ‏ندارد چرا که مانند دیگر همکاران خود هرگز با واقعیت سیاستگذاری های ملی و تبعات آن درگیر نبوده است.“‏

‎ ‎جور شدن در و تخته‏‎ ‎‏


مولانا درست آنچه را می گوید که احمدی نژاد می پسندد و احمدی نژاد نیز همان هایی را می گوید که مولانا بدان ها ‏راغب است. در و تخته با هم جور آمده است. مولانا با قدر شناسی از دولت به بخشی از خواسته های خود برای اقامت ‏در ایران و خدمت مستقیم به کشور دست یافته و احمدی نژاد هم مشاوری یافته است که با اتکای به او می تواند ‏رفتارهای خود در عرصه سیاست خارجی را علمی بخواند و از سوی دیگر با احترام و تمجید از مشاورش یاد کرده و ‏همه ستایش اش را یکجا نصیب او کند. پس از سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا [که باعث اعتراض گسترده ‏جریان های سیاسی چپ و راست شد و بسیاری آن را علاوه بر اهانت به رئیس جمهور، توهین به ایرانیان دانستند] ‏مولانا، احمدی نژاد را به تنهایی یک رسانه نامید و تاکید کرد که امپراطوری آمریکا در حال افول است. خود وی در ‏این باره می گوید: “از جنبه علمی، رسانه وسیله ارتباط یک شخص با شخص دیگر، یک جامعه با جامعه دیگر، یک ‏ملت با ملت دیگر است. فکر نکنید رسانه باید همیشه رادیو، تلویزیون و مطبوعات باشد. از جنبه علمی، این تفکر اشتباه ‏است. رسانه می تواند فرد، فرهنگ، زبان، نهاد و مسجد باشد. نماز جمعه هم می تواند رسانه باشد….آقای احمدی نژاد ‏روزنامه نیستند ولی رسانه به این معنی است که آقای احمدی نژاد در طول ریاست جمهوری و به ویژه در صحنه بین ‏المللی و در این چهار سال که به نیویورک تشریف بردند و در سازمان ملل متحد در صحنه بین المللی حاضر شدند، ‏ایشان این توانایی را داشت که فراسوی رسانه های الکترونیکی امروز با مردم رابطه پیدا کند؛…من 50 سال امریکا ‏بودم و 45 سال استاد بودم و هزاران دانشجو تربیت کردم. زمانی که ستون [چشم انداز] را در اردیبهشت 1371 آغاز ‏کردیم، ستون با این جمله آغاز شد “امپراتوری امریکا ترک خورده است”. علت آن فقط شعار دادن نبود، ملاحظات ‏اقتصادی، سیاسی و جامعه شناسی بود. امپراتوری ها سکته نمی کنند، ابتدا سرما می خورند، سپس بیمار می شوند و به ‏بیمارستان می روند و بعد خونریزی می کنند و به اورژانس انتقال داده می شوند و گاهی کار آنها انجام نمی شود. 17 ‏سال پیش هم من تنها نبودم، البته ما در اقلیت بودیم. زمانی که می گفتیم قدرت امریکا در حال افول است، از روی ‏ملاحظات بود ولی بر مبنای حدس نبود، زیرا اگر حدس می زدیم، استیضاح می شدیم. ما در مراجع علمی دانشگاه ها ‏بودیم‎.‎‏… این قدرت در حال افول است، این امپراتوری و نظام اقتصادی امریکا تنزل پیدا می کند. به این معنا نیست که ‏فردا همه چیز فرو پاشیده می شود و آمریکا از بین می رود و در نیویورک چیزی نخواهد بود، بلکه به این معنا است که ‏دیگر ابرقدرت باقی نمی ماند. الگوی اقتصادی دنیا را اداره می کند که به مدت چند دهه پس از جنگ دوم بین المللی، ‏الگوی اقتصادی امریکا بوده است، این الگوی اقتصادی در حال تزلزل است‎.‎‏”


دکتر حسام الدین آشنا در باره علت نزدیکی روابط احمدی نژاد و مولانا می نویسد: “او و دکتر احمدی نژاد عمیقا ‏یکدیگر را باور کردند و به کشف دغدغه های مشترک پرداختند. او در جریان مبارزات انتخاباتی سخنان خود را از ‏زبان احمدی نژاد می شنید و او را تنها امید بازگشت به اصالت انقلاب و جبران کننده کج رویهای دوران اصلاحات ‏تلقی می کرد. ازطرف دیگر دکتر احمدی نژاد هم از جهتی دیگر به دکتر مولانا شباهت دارد. دانشگاهیان چندان او را ‏جدی نگرفته اند و سیاست خارجی او منتقدانی در درون حاکمیت دارد. آنچه رئیس جمهور می خواست یک مشاور و ‏تاییدکننده قوی و آنچه مولانا می خواست یک مسلمان پاک باخته و اهل عمل بود. مولانا با جدیت و نه از روی ریا ‏کاری معتقد است فهم احمدی نژاد از شرایط ایران و جهان از تمام دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی ایران برتر است ‏چرا که عقاید او با مولانا منطبق است و رفتارش صریح و قاطع است‎.‎‏”‏