مولانا با شناسنامه ترکی

نویسنده

safiri.jpg

هشتصدمین سال تولد مولانا جلاالدین بلخی رومی است. مولوی کبیر ما که میراث جهانی است و سالهاست که اشعار ‏ملکوتی اش را چون سرمه به چشم می کشند. برای ما که ایرانی هستیم او یکی از ستاره های بی بدیل ادبیات فارسی است ‏با رودکی، سعدی، حافظ، ناصرخسرو، عطارو خیام و بسیاری که کهکشانی ساخته اند تا ما امروز هویت داشته باشیم و ‏عرب نشده باشیم مثل مصر که شده است روح جهان عرب. ‏

جهان سراسر جشن است برای مولانا ولی ما از این همه بی خبریم چرا که اهل دولت فخیمه جمهوری اسلامی بیشتر اهل ‏سیاست و شریعت هستند تا فرهنگ و در جهانی که مولانا چشم و چراغ آن است اهل فرهنگ نه از این انقلابیون بلکه از ‏همه انقلابیون جز داغ و درفش ندیده اند واین تنها بخشی از ستمی است که بر فرهنگ ایرانی روا می دارند. ایران، فلاتی ‏که چند پاره سیاسی شده و در هر گوشه ای از آن ستاره ای می درخشد و همه می بینند جز ما که به خواب رفته ایم. ما ‏درخواب و جهان بیدار و چه سودها میبرد از این مسافر در خواب مثل ترکها. چند دهه می شود که تاریخ را به نفع خویش ‏می خوانند. ‏

در آخرین اظهار نظر ازاین دست نخست وزیر ترکیه در مراسم با شکوه قونیه گفته است “او شاعری ترک بوده و ما برای ‏بزرگداشت او شهر زادگاهش بلخ در افغانستان را بازسازی خواهیم کرد.” ما کجا هستیم؟ چند سال دیگر باید تماشا کنیم؟ ما ‏در افغانستان سرمایه ریختیم؛ خون دادیم بی محابا. به جنگ رفتیم و میلیونها افغانی را در خاک خود پذیرفتیم به هنگامی که ‏خود اواره جنگی دیگر بودیم اما به هنگام دیپلماسی چنان بی سلیقه رفتار کردیم که در شان ما نبودو نتیجه آن همه سرمایه ‏گذاری در افغانستان دوستی است با کرزای که ترجیح می دهد به همراه دیگران باشد تا تنها. او سیاستمداری هوشمند است و ‏می داند در این روزها دوستی با ایران چندان مقرون به صرفه نیست. نخست وزیر ترکیه حق دارد مولانا را از ان کشورش ‏کند وقتی جمهوری اسلامی خانه دراویش را بر نمی تابدو در چشم بهم زدنی ویران می کند همه در می یابند که از تهران ‏صدایی بر نخواهد خواست و در این اوضاع بد هم نیست که خواب ابدی مولانا بر آشفته نمی شود مگر بافردوسی کبیر چه ‏کردیم؟ وقتی در حریم آرامگاهش دیرک برق نشاندیم تا زیباییش را کم کنیم، وقتی سالهاست در جوار حضرت حافظ طنین ‏اوازی از اشعار ملکوتی اش به گوش نرسیده چه سود از بودن او در میان ما جز آن که میراث فرهنگی در آیام نوروز برای ‏بازدید کنندگان بلیت می فروشد. رودکی در تاجیکستان چنان قدری دارد که وقتی چند سال پیش یک فیلمبردار صدا و سیما ‏جمهوری اسلامی نابلد به رفتار در حضور بزرگان پا بر سنگ مزارش نهاده بود خادم او که دانش اموخته ای کم نظیر است ‏و تنها به رسم عشق به افتخار خدمت حضرت دوست نایل آمده فریاد زده بود: “ای گبر چرا رسم ادب بجا نمی اوری”. ‏

‏ دنیا دریافته که اهل شریعت فرهنگ را مفهومی کم ارزش میدانند و ازاینان هر چه کمتر باشد بهتر است بنابراین هر انچه ‏میخواهند به یغما می برند. نخست وزیر ترکیه مفاهیم و ارزشهای دنیای امروز را بهتر از جمهوری اسلامی دریافته است ‏بنابراین پیش از آنکه ما ازخواب برخیزیم اوبرای فراهم کردن میراثی تاریخی که ندارد با چراغ به تمنای مولانا آمده ‏وسیاست فرهنگی اش در منطقه را هم بر همین اساس تعریف کرده است تا شک بر انگیز نباشد. اردوغان در آخرین سالهای ‏ریاست جمهوری اقای خاتمی به تهران آمد. در نشست مشترک اعضای اتاق های بازرگانی دو کشور رسما گفت: “ایرانیان ‏باید افتخار کنند که ما به اتحادیه اروپا ملحق شویم زیرا در آن صورت ایران همسایه اروپا می شود” و جمع حاضر هم به ‏افتخارش کف زدند. هیچ مقام رسمی حتی از خجالت سرفه نکرد. یعنی معنی را نفهمید تا پاسخ بگوید. امروز مولانا ترک ‏شد در حالیکه به باید گفته شود که مولانا زاده خراسان بزرگ است که امروز ایران، تاجیکستان و افقانستان را شامل می ‏شود و قونیه بخشی از روم شرقی بود و مرکز خلافت سلجوقیان ترک به همین دلیل او رادر غرب “رومی” میخوانند. در ‏همان مجلسی که جناب نخست وزیر مولانا را که میراث جهانی است مصادره فرموده هم بیانیه به زبان فارسی خوانده شده ‏و اشعار و هم کارت دعوت. ‏

جمهوری اسلامی که سفرایش در تمام جهان جستجو می کنند تا بهانه ای برای اعتراض بیابند چنان سکوت کرده که بر می ‏آید بگویند مولانا کیست و شاید رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی حضور داشته و ترسیده اگر اعتراض کند باید از مجلس ‏خارج شود و رقص سماع را نبیند. وقتی رییس جمهوری بدون دعوت در اجلاس سران کشورهای عرب خلیج فارس ‏شرکت می کند و کنار تابلو خلیج عربی عکس یادگاری می گیرد و از آن به عنوان پیروزی یاد می کند؛ کشوری شاعر ‏مصادره می کند، کشوری از تصاحب جزایر سه گانه به هر قیمتی سخن می گویدو عراق که هنوز سر از خاک برنداشته لغو ‏قرارداد الجزایر را زمزمه می کند. به قول زنده یاد عمران صلاحی “حالا حکایت ماست” و البته جمهوری اسلامی وزارت ‏خارجه ای دارد با 6000 دیپلمات مامور و معزول قراردادی و رسمی. صف نماز و ناهار و سرویس دیپلمات ها به اندازه ‏چند منطقه تهران است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم حکایت دیگری است که وظیفه اش تنها تهدید اهل فرهنگ ‏است. صد سال شد تنهایی اهل فرهنگ در روزگار حکومت اهل شریعت. ‏