پرستو سپهری
هوشنگ ابتهاج ( ه . الف. سایه) امروز هشتاد ساله می شود. شاعر بزرگ غزل، راهروی روزهای تیره تاریخ معاصر، شاهد برگریز یاران، از نیما تا سیاوش کسرائی.
و درهمه این سال ها درمیهن و در غربت، پیامبر امید از زندگی گفته است و عشق وامید. شعر “کیوان ستاره بود” ، نه فقط سرنوشت کیوان روزنامه نویس و شاعر است که به جوخه اعدام سپرده شد، که سیر وسرنوشت بازمانده قافله بزرگ نیمائی در سال هشتادم عمر نیز هست.
کیوان ستاره بود
ما از نژاد آتش بویدم
همزاد آفتاب بلند اما
با سرنوشت تیره خکستر
عمری میان کوره بیداد سوختیم
او چون شراره رفت
من با شکیب خکستر ماندم
کیوان ستاره شد
تا برفراز این شب غمنک
امید روشنی را
با ما نگاه دارد
کیوان ستاره شد
تا شب گرفتگان
راه سپید را بشناسند
کیوان ستاره شد
که بگوید
آتش
آنگاه آتش است
کز اندرون خویش بسوزد
وین شام تیره را بفروزد
من در تمام این شب یلدا
دست امید خسته خود را
دردستهای روشن او می گذاشتم
من در تمام این شب یلدا
ایمان آفتابی خود را
از پرتو ستاره او گرم داشتم
کیوان ستاره بود
با نور زندگانی می کرد
با نور درگذشت
او در میان مردمک چشم ما نشست
تا ایم ودیعه را
روزی به صبحدم بسپاریم