تاملی بر «شکوفه‌های خوش‌پوش» رباعیات ایرج صف‌شکن

نویسنده
محمود معتقدی

» از دوباره جهان

 

صفحه‌ی چاپ آخر  به نقد و بررسی آثار ادبی اختصاص دارد 

 

«شکوفه‌های خوش‌پوش» ژانر دیگری از چشم‌انداز اندیشه شعری «ایرج صف‌شکن» است که در این منظر، شاعر، بار دیگر و در قالبی دیگر، از یافته‌های حسی و زبانی‌یی می‌گوید که بوی زیستن و زندگی در جای‌جای این متن دیده و شنیده می‌شود. شکوفه‌های خوش‌پوش، از حسرت و رندی و فضاهای این‌جا و اکنون زندگی می‌گوید:

در حسرت دیدار نشستیم و نشد

در هر کوچه که بود، ما گذشتیم و نشد

در پیچ، تمامِ قله می‌خواند ببین

پیش از تو، تمامِ خویش گشتیم و نشد   (ص ۹۸)

شاعر در جای پای «خیام» به ظرفیت‌هایی از منظر هستی و زیستن اشاره دارد که حسی تصویرگرایانه در آن مخاطب را به حوزه‌های شناخت امروز از دیدن و شنیدن روایت‌ها می‌بَرَد.

در این ادبیات، هنجارهای درونی به شیوه‌یی ساختمند، مکملی است در بازاندیشی نسبت به عناصری از درون زندگی که بازتاب آن در ذهن و زبان شاعر، به متنی پرسشگر از سرچشمه‌های حیرت و غفلت می‌انجامد:

غافل که شدیم، شب چراغانی شد

از نیمه گذشت و قامتش فانی شد

دانی که چرا جهان چنین بی‌پرواست

تصویر نکرده بودم و آنی شد   (ص ۱۲۴)

در فضاهای شکوفه‌های خوش‌پوش،بیش از هر سمت‌و‌سویی از نگرش شاعر نسبت به مسایل اجتماعی، یک محور اساسی در بنیاد بسیاری از آفریده‌های شعری به چشم می‌خورد و آن حضور ضرباهنگ خیال‌انگیزی در کنار ابهام‌ها و تعلیق‌ها است که آینه‌دار، مخاطب را متوجه جایگاه و هستی خود می‌کند. امیدها، نومیدها، غفلت‌ها، حیرت‌ها، پرسش‌های وحدت وجودی و هستی‌شناسانه از سرگذشت تا سرنوشت انسانی، هر کدام عناصری هستند که از منظر معنایی، نگرش به تلخی‌ها و شیرینی‌ها زندگی را میسر می‌کند.

سر بر تن من گذار بی‌سر شده‌ام

چون سایه‌ یک درخت بی‌بر شده‌ام

افسوس مخور که در ترازوی وجود

با هیزم تر چنین برابر شده‌ام    (ص ۹۵)

در لایه‌بندی این نوع از شعرها، می‌توان جای پای فضایی را اندیشه کرد که حکایت از رفتار و کردار آدمی در گذر زمان و نوعی استحاله از خویش تا خویش دارد!لذا، آن‌چه که شاعر در مقام تجربه‌های شعری و حرکت‌های زبانی و بسامد و واژه‌ها دارد، پا در جهانی دارد که در آن با نوعی پارادوکس و قلمروهایی از بودن و نبودن همراه است. و این تناقض، خود نشان از چشم‌انداز «جبر» و «اختیار»ی است که انسان با حیرت خویش، آن را می‌بیند و عمل می‌کند.

از خود به تو و از تو به عالم گفتم

عالم نشنید دست از عالم شستم

گفتند که ما راه و تو بیراهه شدی

بیراهه به راه رفته خود را جستم    (ص ۱۱۰)

البته آن‌چه که در این شعر جاری است، با نوعی ابهام و پیچیدگی از حرکت و بازگشت و کژراهه، گره خورده است که با بازی زبانی، شاعر سعی کرده، آینه دواری را برابر مخاطب از خود و راه‌های رفته و نرفته را تجسد بخشد، که انگار همه چیز در این تکرارها و راه‌ها و بیراهه‌ها، کلید خورده است.

شکی نیست که اعتراض و دادخواهی از زندگی و شرایط اجتماعی در بسیاری از شعرهای این دفتر، دنیای شعری صف‌شکن را از مرزهای فردی، به چشم‌اندازی عمومی می‌کشاند که داعیه شاعر، به نوعی بازتولید نشانی‌های عرصه‌های یک زندگی ملتهب و شکننده در روزگار این‌جا و اکنون است.

ما در دل خویش دانه‌ها کاشته‌ایم

هنگام درو بهانه‌ها داشته‌ایم

دیدیم که خون به حال ما گرید

در بیرق خون قدی برافراشته‌ایم   (ص ۹۸)

در مجموعه شکوفه‌های خوش‌پوش، حس روایت و فرصت‌های تصویری، همراه با چیدمان واژه‌های امروزی نشان از آن می‌دهد که شاعر بسیاری از اندیشه‌های شعری (مجموعه‌های پیشین را) در این فضای کلاسیک شعری به کار گرفته است و به صید لحظه‌هایی دست یازیده که جنبه‌های محتوایی و واقع‌گرایانه، در فضاهای آن به روشنی محل دریافت و داوری است.

شاعر در پردازش لحظه‌های شکارشده، حدیث‌های انسانی را از منظر دریافت‌های فلسفی و گاه عرفانی به پرسش می‌گیرد و در بستر زمان و مکان، سعی دارد، همچون شکوفه‌های تازه‌رس، رسیدن فصل پیروزی انسان را در روزگار دیگر بشارت دهد. صد البته در بیان و نشان‌دادن حدیث نفسی از این دست، دستمایه‌های زیبایی‌شناختی و نگاه هنری نسبت به انسان و طبیعت و زمان، جایگاه برجسته‌یی دارند.

ما زخمه به تار دل فراوان زده‌ایم

هر ساز که می‌گفت بزن، آن زده‌ایم

بر قله آسمان اگر برخیزیم

عالم شده زخمه‌یی و بر جان زده‌ایم   (ص۱۲۳)

بی‌گمان، سرنوشت‌ها و حرکت‌ها انسانی در گذرگاه شکننده زندگی، همین خیزش‌ها و حرکت‌ها است که با نوعی خودزنی و رواداری از زمان آفرینش است که بوی «جبر» و تقدیر آن نمایان است.

از سوی دیگر، فرآیند عشق و مرگ در این گذرگاه، حکایت از نگاه انسان به گذر زمان از فایده و بی‌فایدگی زندگی کوتاهی دارد که رفتنش را برگشتی در میانه نیست. بنابراین آن‌چه از نگاه و زبان شاعر در این آوردگاه دیده و شنیده می‌شود، طرح حلقه‌هایی است که میل به تداوم پیمان و دوستی انسانی دارد، اما گذر روزگار و شرایط تاریخی، روند این جغرافیای رنگارنگ را به هم می‌ریزد و این همه در این متن به شیوه‌های خاصی، درگیری و دلواپسی آدمی را به نمایش می‌گذارد:

ما را تو به نام خود صدا می‌کردی

تیری به دو چشم شب رها می‌کردی

وقتی که کمانه کرد تیرت به خطا

صد معرکه در کوچع به پا می‌کردی    (ص ۱۴۰)

گفتنی است که شاعر در این منظر و با این قالب خواسته بگوید رباعی کوتاه‌ترین و نزدیک‌ترین ژانر شعری به همه روزگاران است و روایت‌های مفهومی‌اش بر بنیاد اندیشه و پرسش و حیرت از آمدن و رفتن آدمی در عرصه‌های دگرگونی هستی است. خلوتی که از فضاهای نخستین شعری شروع و در مصرع‌های سوم و چهارم، به عالم حس‌آمیزی و معنا می‌رسد. شاعر در صف‌آرایی واژه‌ها، سعی دارد از ترکیبات پازل و سطرهای مدرنی بهره بگیرد و در بازتاب ساده از روزگار امروز، از دنیای پیچیده کوتاه و تقدیر انسانی و دغدغه‌هایش بگوید؛ از فضاهای سیّال امید و نومیدی که همواره در حال رفتن و نرفتن و ایستادن و فرو افتادن است.

دیدم که تو را حلقه تدبیر به دست

یک کوچه همه دف و یکی عاشق مست

چون دانه به دانه در تو تسبیح شدم

خندیدی و گفتی که همین است که هست»  (ص۸۹ )

شاعر در این نوع فضاهای شاعرانه از طبیعت و اشیا و رابطه‌های کلاسیک عاشقانه این نوع عناصر به گونه‌یی ساده در حوزه گزینش کلمات و به خدمت گرفتن‌شان در قلمرو شعر، اغلب با حس تعلیل و جهان‌نگری شاعرانه همراه و بهره می‌گیرد. ضرباهنگی که مدام چیزی در درون مخاطب را می‌کوبد و جهانی دوباره برپا می‌دارد. بی‌گمان صف‌شکن در این تجربه مفهومی و شکلی در بسیاری از لحظه‌ها موفق و از سبک و نگاه خودش استفاده می‌کند. بنابراین در شکوفه‌های خوش‌پوش، مخاطب، خودش را در آینه‌یی می‌بیند و بیان می‌کند، که گویی در جستاری همگانی خود را در برابر رستاخیز دیگری، تجربه می‌کند که محصول ناپایداری جهان انسانی و این‌جایی است.

از تربت ما نشانه‌یی بر جا نیست

چون قفل شکسته‌یی حاصلی برپا نیست

این قصر که به رود نهادیم به جای

ویران که شود نشانه‌یی از ما نیست   (ص ۱۳۲)

اما، این متن و در این چاپ اخیر، خواننده با سه اتفاق دیگری هم روبه‌روست. نخست مقاله تحلیلی خانم هلن اولیایی (استاد دانشگاه) در زمینه شناخت و تبیین دنیای شعری ایرج صف‌شکن، همانند نگرش‌های آثار قبلی‌اش با دقت نظر به ویژگی‌های شعری این مجموعه پرداخته و نگاهی نقادانه به شیوه‌های اجرایی و خاستگاه سنتی رباعی (چهارانه، هم‌چنین جنبه‌های نوآوری شاعر در بهره‌گیری از چشم‌اندازهایی چون بینامتنیت، اسطوره‌پردازی، مقایسه مضمونی بخشی از شعرهای خیام با این متن، توجه به حوزه معنایی، نمادگرایی، مقوله‌های عشق و مرگ، داد و بیداد و تصویرگرایی. نکته دیگر که در این دفتر محل تامل و داوری است، واکاوی فنی و طرح اوزان عروضی و ویژگی کلاسیک مجموعه شکوفه‌های خوش‌پوش از سوی فیض شریفی، مدرس ادبیات و دانشگاه است که با حوصله و دقت فراوان به جنبه‌هایی از شگردهای شاعر در بهره‌گیری از صنایع لفظی و معنایی، هم‌چنین اشاره‌هایی دارد به چشم‌انداز و بسامد اوزان به کار گرفته‌شده و استفاده شاعر از تناسب‌های آوایی و توجه به ردیف و حس موسیقیایی و قافیه‌پردازی و ایماژ که این وجه در این متن، به شکل محوری حضوری جدی دارد. نویسنده در این واکاوی، به کاوشی در قلمرو جایگاه رباعی (ربایی) در زبان فارسی و اندیشه خیامی در این منظر، شاعر این مجموعه را، آزاده و خردگرا می‌بیند.

و نکته سوم، حضور مجموعه‌طرح‌های درخشان (کاریکاتور) اردشیر رستمی، هنرمند شاعر این روزگار در این دفتر است که بر بنیاد حس مفهومی رباعیات، با رنگ و خطوط ساده، به تصویر صورت‌ها و نگاه‌ها پرداخته و به گونه‌یی سهل و ممتنع در نشان‌دادن تجربه‌های شاعر به همنوایی با وی پرداخته است.

شکوفه‌های خوش‌پوش/ رباعیات ایرج صف‌شکن/ نشر نگاه/ چاپ اول، ۱۳۹۱