کمتر سیاستمداری به پررنگی شهردار تهران است. یک بسیجی 17 هجده ساله، سرآغاز حیات سیاسی محمد باقر قالیباف بود. حیات سیاسی که تا چندی پیش آخرین رنگ و شاید محبوب ترین آن، قالیباف اصلاح طلب بود.
فرمانده سابق پلیس این بار خود را در ستاد یک کاندیدای اصلاح طلب ریاست جمهوری تعریف کرد. او و بیشتر معاونانش از دور و نزدیک در ستاد میرحسین موسوی فعال بودند. همه چیز گویای نسج گرفتن یک قالیباف اصلاح طلب بود. ورق برگشت. اصلاح طلبان بازنده خوانده شدند. قالیباف هنوز برنگشته بود.
شهردار اصلاح طلب باز هم با مردم بود. اخبار پخش شد که قالیباف از تجمع روز 23 خرداد آمار داده است؛ سه میلیون نفر. قالیباف هیچ وقت این خبر را تکذیب نکرد. انگار او اصلاح طلب شده بود.
شورای شهر تهران با هماهنگی قالیباف طرح کمک شهرداری به آسیب دیدگان مالی پس از انتخابات را تصویب کرد. شهردار در جلسه شورا حاضر شد و خود متن طرح را نوشت تا همه حول آن توافق کنند. همه چیز حکایت از یک قالیباف اصلاح طلب داشت.
اوضاع خوب نبود. آقای قالیباف کم کم به خاتمه دوره شهرداریش می رسد. رنگ ها باید عوض می شد. زنگ ها به صدا در آمد؛ مدیران اصلاح طلب قالیباف.
کرباسیان، معاونت خدمات شهری محمد باقر قالیباف اولین قربانی بود. او از نزدیکان میرحسین موسوی و از اعضای ستادش بود. لازم بود قالیباف اصولگرا از او فاصله بگیرد، همین طور هم شد. کرباسیان از سمت خود عزل شد و به ریاست یکی از سازمان های شهرداری درآمد.
مهدی تشکری هاشمی را کمتر کسی می شناسد. او را مغز متفکر قالیباف می خوانند. از قدیم ها با سردار قالیباف همراه بوده، از زمانی که ایده طراحی پلیس 110 را به او داد. این مدیر اصلاح طلب هنوز هم در کنار قالیباف بود، مشاور شهردار تهران. تشکری هاشمی هم با همان بی سر و صدایی کنار گذاشته شد. کنار گذاشتنی که قالیباف و سخنگویش هنوز هم آن را تکذیب می کنند. اما تشکری در گفتگو با نگارنده، تاکید می کند که دیگر هیچ رابطه سازمانی با شهرداری ندارد، او هم اصلاح طلب بود و نزدیک به ستاد موسوی.
احمد دنیامالی، معاون فنی و عمرانی شهردار تهران، عضو ستاد میر حسین موسوی، بر اثر فشارهای سیاسی اعضای اصولگرای شورای شهر، از سمت خود استعفا داد. این سومین مدیر اصلاح طلب قالیباف است که در روزهای اخیر قربانی عوض شدن رنگ ها می شود. با لحاظ کردن ارتباط گرم شهردار تهران با اعضای اصولگرای شورا، می توان حدس زد که آقای شهردار این بارهم بی تقصیر نبوده است.
مشخص نیست آقای شهردار اصولگرای این روزها تا چه زمانی به این روند ادامه می دهد، اما آنچه روشن است، تلاش قالیباف برای برگرداندن اعتماد سران نظام است. اما در این جریان سردار قالیباف هر چه را به دست آورد، اعتماد مردم را از دست می دهد.
قالیباف نظامی، قالیباف اصولگرا، قالیباف اصولگرای اصلاح طلب، شهردار اصلاح طلب و اکنون قالیباف اصولگرای دو آتشه! او که تنها چند هفته پس از اعلام سه میلیونی معترضان به انتخابات، همان معترضان را عده اندکی خواند که حق نداشتند روز قدس به خیابان ها بیایند.
کسی چه می داند، شاید پس فردا روزی قالیباف سر از جبهه مشارکت درآورد، شاید هم از حزب الله. بستگی دارد چه کسی کجا باشد. فعلا که آقای شهردار حسابی اصولگرا شده است، اما هنوز واهمه ای دارد. او هنوز تلاش می کند هم میخ را داشته باشد هم نعل را. خبر برکناری و استعفای مدیرانش را تکذیب می کند و از طرف دیگر با آنها خداحافظی می کند. اما قالیباف بازی بدی را شروع کرده است. چرا که از اینجا راندگی و از آنجا ماندگی، محتمل ترین نتیجه چنین شرایطی است.
بدم نمی آمد این یادداشت را در یکی از روزنامه های ایران چاپ می کردم. اما این روزها آقای شهردار چنان رابطه خوبی با همه روزنامه ها و خبرگزاری های دارد! که تقریبا هیچ جایی امکان چاپ این چند خط نیست.