سرمایه اجتماعی با آش نذری و آجیل مشگل گشا

نویسنده

mmortazilandi.jpg

مهمترین دغدغه جنبش های اجتماعی و از جمله جنبش زنان در ایران ایجاد و افزایش سرمایه ‏اجتماعی برای پیشبرد اهداف عدالت خواهانه خویش است مهمترین اثر سرمایه اجتماعی، ‏ایجاد سرمایه انسانی برای نسل های بعدیِ گروه و حفظ و ماندگاری وبقا و اعتلای ‏دستاوردهای جنبش درآینده است.


سرمایه اجتماعی از طریق کنش مبتنی بر آگاهی و شناخت متقابل حاصل می شود و محصول ‏تلاش پایان ناپذیری است که برای نهادینه کردن ارزشهایی که در تولید و بازتولید روابط ‏پایدار و سودمندی که منافع مادی یا معنوی گروه را تأمین می کند، صورت می گیرد.


در پرتو چنین تلاشی می توان روابط تصادفی و موردی و منفعلانه را به روابط و مناسبات ‏فعال ارادی و ماندگار تبدیل نمود.‏

تبدیل و تبادلی که باید با فضایلی چون صداقت، درستکاری، شفافیت، وفای به عهد و اعتماد ‏توأمان باشد تا بتواند سرمایه اجتماعی را ایجاد و یا افزایش دهد! به گفته پاتنام سرمایه ‏اجتماعی دو ویژگی مهم دارد. اولاً در ساختار روابط میان افراد با سازمانها جاری است. ثانیاً ‏سرمایه اجتماعی کنش اجتماعی میان افراد با یکدیگر و با سازمان ها را تسهیل می کند.‏

اعتماد بین شبکه های روابط و نهادهای مدنی عموماً محصول سرمایه اجتماعی اند.


جنبش اجتماعی زنان در ایران در راستای خلق و افزایش سرمایه اجتماعی فراز و نشیب های ‏فراوانی را از سرگذرانده و تجربه کرده است. این جنبش توانست در چند سال اخیر به ‏خصوص در دوره اصلاحات فعالانی از نحله های گوناگون فکری و اعتقادی را حول محور ‏مبارزه با نابرابری های حقوقی و قانونی و خشونت علیه زنان در نهاد فوروم شکلی به اسم هم ‏اندیشی فعالانه جنبش زنان جمع کند.


تجربه هم اندیشی زنان، تجربه بی نظیری بود که از فضای اصلاح طلبی حاکم بر جامعه ایران ‏در دوره اصلاحات الهام گرفته شد.‏

در جلسات هم اندیشی، زنان با اندیشه های گوناگون، سکولار، لائیک، مذهبی، سنتی و ‏نواندیش در سن و سال های جوان و میانسال و پیر در سمَت ها و موقعیت های مختلف ‏اجتماعی و خانوادگی توانستند کنار یکدیگر بنشینند و در قبال مسائل و موضوعات مطرح ‏برای زنان موضع گیری و اظهار عقیده و اتخاذ تصمیم کنند.


بعدها گروههای بسیاری «حتی دولتمردان» از این نوع نشست و حتی عنوان هم اندیشی تقلید ‏کردند. در جلسات هم اندیشی زنان که به شکل فوروم برگزار می شد، خاستگاههای فعالان و ‏پاره ای اوقات حتی خواسته های زنان شرکت کننده در فوروم هم یکی نبود، اما این عدم ‏یگانگی مانع گفتگوها و مشورتها روی پیشنهادات و خواسته های طیفهای مختلف و اتخاذ ‏تصمیم و بسیج برای آنها نمی شد.


اهداف روشن، خواسته های آشکار، شفافیت در بیان و صداقت در اتخاذ روشهای دموکراتیک ‏و اعتقاد به اصل و امکان هم اندیشی سبب پیدایش احترام و اعتماد متقابل بین فعالان جنبش ‏زنان از طیف ها و نحله های فکری مختلف اعم از پیر و جوان گردید.‏

در این شیوه گفتگو و تعامل، بسیاری از فعالان به یکدیگر نزدیک شدند و اعتماد و احترام ‏عمیقی بین آنها ایجاد شد. پس از وقفه ای که به علت پاره ای اختلاف نظرها در نشست های ‏هم اندیشی پدید آمد همین اعتماد عمیق متقابل سبب شد تا جلسات هم اندیشی ادامه پیدا کند و از ‏دل آن فعالیت ها و نهادهای اجتماعی دیگری زاده و استخراج شود. به این ترتیب جنبش زنان ‏ایران، این تجربه نغز را به حافظه جمعی خویش سپرد که می توان بدون پرده پوشی ودر عین ‏شفافیت و با حفظ خاستگاهها متفاوت و حتی خواسته های مغایر از طریق گفتگوی صادقانه و ‏رفتار مسالمت جویانه و مداراگرانه به مرحله اتخاذ تصمیم از طریق روشهای دموکراتیک و ‏اجرای آنها رسید و سرمایه اجتماعی خویش را به طور طبیعی افزایش داد.


هیچکدام از هم اندیشان زن در جمع هم اندیشی برای یافتن ارتباط با بدنه اجتماعی یا با یکدیگر ‏نیازی به استفاده ابزاری از آش نذری و آجیل مشگل گشا یا سایر مناسک و باورهای سنتی ‏نمی دیدند.


برای من سخن گفتن زنی دردمند و مذهبی با رویکرد سنتی (اسطوره ای) از خواسته های ‏جنبش زنان در کنار دیگ آش نذری تعجب آور نیست. آنچه مرا متعجب می کند، حضور ‏فیزیکی «توجیه حضور» برخی فعالان سکولار جنبش زنان در کنار دیگ آش است.


آیا تعریف سکولاریسم مثل سایر ایسم های وارداتی عوض و از نوع خاص و ایرانی آن شده ‏است؟

آیا وقتی سکولاریسم از زبان یا ابزار دین استفاده می کند خودش را نقض کرده است؟

آیا عقلانیت و عِلمانیت سکولاریسم دین را به عنوان امر واقع پذیرفته است؟ یا سکولارهای ‏ایرانی چون نواندیشان مذهبی پذیرفته اند که دین می تواند کارکرد زمینی و اجتماعی و هم ‏کارکرد سیاسی و روشنگرانه داشته باشد و عقلانی هم باشد.


و با این تعاریف آیا سکولاریسم ایرانی نهفته در جنبش زنان ایران همچنان اصرار دارد دین ‏را از سیاست جدا بداند؟!‏

و آیا اصراری هست بر اینکه جنبش زنان مذهب را تنها در شکل سنتی و بده و بستان آش و ‏پلو و آجیل مشگل گشا معرفی کند و آنگاه انواع تفکرات و نحله های اعتقادی زنان را پای ‏دیگ آش و سفره مشگل گشا بنشاند و دل خوش کند به اینکه دور هم جمع شده ایم که جمع شده ‏باشیم؟!


و اما از زاویه دیگری هم می شود به استفاده از آش نذری به منظور ارتباط با بدنه اجتماعی و ‏افزایش سرمایه اجتماعی نگاه کرد. و آن حضور در سنت های اجتماعی توده مردم است برای ‏کسب مشروعیت و گرفتن ارتباط با بدنه اجتماعی به منظور افزایش سرمایه اجتماعی برای ‏جنبش؟!


در اینجا خوبست به یک تجربه تاریخی مردانه توجه کنیم. چهل سال پیش چریکهای شهری که ‏علیه محمدرضا شاه مبارزه می کردند یک وظیفه تشکیلاتی داشتند که به آنان فرمان می داد به ‏کوره پزخانه ها بروند و کارگری کنند تا هم درد کارگران را بفهمند و هم برای مبارزه با شاه ‏و جنبش آزادی بخش انقلابی تبلیغ و یارگیری کنند. اما تجربه عملی چریکها ثابت کرد که این ‏روش، روش موفقی برای ایجاد سرمایه اجتماعی و تماس با بدنه اجتماعی نبود. چریکها ‏نتوانستند علیرغم از خود گذشتگی و ایثاری که می کردند کارگران را در دغدغه هایشان ‏شریک کنند یا در دلواپسی ها و شادی های آنان سهیم شوند.


چون میان هستی فردی و هستی اجتماعی آنان و هستی موجود در مناسبات کار و کارگری که ‏به طور صوری در آن قرار گرفته بودند پیوند واقعی برقرار نبود!


چریکها صرفاً حضوری فیزیکی و بیگانه در کوره پزخانه ها و کارخانجات پیدا کردند، از این ‏رو نه خودشان تغییر کردند و نه توانستند در کارگران تغییری دلخواه و به نفع جنبش چریکی ‏آزادیبخش ایجاد کنند.


وضعیت حضور فعالان جنبش زنان در پختن آش نذری از جنس و نوع حضور چریکها در ‏کوره پزخانه ها و حضوری صرفاً صوری و فیزیکی است .


آیا فعالان زن (سکولار و لائیک ها) با رفتن و حضور در سنت های دینی آیین های توده زنان ‏می خواهند در هستی آنها که در این قبیل مناسک و سنت ها و بده بستان ها و تبادلات معنوی ‏و ذهنی خودش را تعریف می کند و آرامش می یابد و ارتباط وجودی با دیگرانی از نوع و ‏جنس باور خودش برقرار می کند شریک شوند؟! یا با هستی آنها ارتباط برقرار کنند؟

نفس این شراکت و ارتباط ایرادی ندارد، مشروط بر اینکه با آن هستی آشنا باشند و برای آن ‏اصالت قائل شود. بدیهی است اگر آن را امر کاذب و خرافه و غیرواقعی و غیر علمی و ‏توهمی بدانند، آنگاه حضوری صوری، متظاهر خواهند داشت. و قادر نخواهند بود با جماعت ‏‏«مشگل گشا» و «آش نذری»پز ارتباط وجودی برقرار کنند و مبدل و هم زبان شوند و از این ‏طریق بر آنان تأثیر بگذارند. یا تأثیر بپذیرند.


به این ترتیب نه قادر خواهند بود آنها را تغییر دهند نه تبلیغ و روشنگری می توانند بکنند، تنها ‏با حضور فیزیکی خودشان به سنت آنها صحه می گذارند بی آنکه تأثیری اصلاحی یا تعالی ‏بخش در جهت اهداف جنبش بگذارند. و یا تحولی در ذهنیت آنها ایجاد کنند. و بدتر از همه این ‏است که به نظر می رسد از باورها و اعتقادات توده زنان استفاده ابزاری می کنند زیرا کاری ‏انجام می دهند که به آن اعتقادی ندارند. فلذا نمی توانند روابط تصادفی و موردی را به روابط ‏و مناسبات ارادی و ماندگار تبدیل نمایند. همانطور که قبلاً گفته شد.


سرمایه اجتماعی از طریق کنش مبتنی بر آگاهی و شناخت متقابل حاصل می شود. این سرمایه ‏محصول تلاش برای نهادینه کردن ارزشها، اخلاقیات و فضایلی است که شفافیت و صداقت ‏شناخت و احترام متقابل را اساس اعتماد فیمابین مردم می داند.‏


منبع:کانون زنان ایرانی