رابرت تیت
نبودن در ایران قلبم را جریحه دار می کند، و شنیدن گزارش ها درباره انتخابات دیروز مجلس تلخی این احساس را چندین برابر می کند. به هرحال، من باید آنجا می بودم تا اخبار را پوشش بدهم.
من به عنوان گزارشگر گاردین در تهران از مارس 2005، می بایست بین پشت پرده و سیستم سیاسی ایران ارتباطی میافتم تا درباره آنچه بر دموکراسی در جمهوری اسلامی می گذرد، مطلب بنویسم. مقامات نظر دیگری داشتند. دسامبر گذشته، پس از امنتاع از تمدید ویزا و اجازه اقامت توسط مقامات، مجبور به ترک ایران شدم؛ سه ماه قبل از انتخابات مجلس. ظاهراً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که ناظر بر فعالیت خبرنگاران خارجی است، احساس کرد که من شایسته پوشش دادن گزارشات مربوط به انتخابات- به عنوان مهمترین خبر سال جاری- نیستم.
غیبت من ممکن است سرخوشی برخی مقامات را بدنبال داشته است چرا که آنها در پس ساده ترین انتقادات، سایه تاریکترین تهدیدها را تصویر می کنند. با اینحال به نظر می رسد من قصه قرن را از دست نداده ام.
انتخابات به طرز بیرحمانه ای نتظیم شد و صدها نامزد اصلاح طلب و آزادیخواه به خاطر آنچه ویژگی های “غیر اسلامی” خوانده شد، از گردونه رقابت ها کنار گذاشته شدند. خیلی ها هم که نگران مشکلات اقتصادی بودند، برگزاری یک رویداد سیاسی را در آستانه نوروز و دلمشغولی های آن برای مردم، کاری غیرمنطقی تلقی کردند. نتیجه هم به طور قطع مجلسی با اکثریت قاطع بنیادگراهای محافظه کار خواهد بود که در رقابت های انتخاباتی به پیروزی خواهند رسید.
با همه اینها، یک عبارت کلیشه ای در ایران وجود دارد که می گوید، چیزها آن طور که می نمایند نیستند. لازم نیست کسی یک لیبرال همصدا با غرب باشد تا از سیاست های محمود احمدی نژاد سراپا متعجب شود. خیلی از مخالفان جدی احمدی نژاد را تندروها تشکیل می دهند که در گذشته هم قطار او در سپاه پاسداران بوده اند: محمد باقر قالیباف – شهردار تهران- و علی لاریجانی – مذاکره کننده ارشد هسته ای ایران.
احمدی نژاد در حالیکه در صحنه بین المللی با چشمان بسته به سخنرانی های هسته ای مشغول بود، اقتصاد را در خانه خودش به فراموشی سپرد. مانند همه پوپولیست های دنیا، او با وعده دادن آنچه بیش از توان کشورش بود ، اقتصاد عمومی را در باتلاقی گرفتار کرد. چهره های کمتر نمایشی محافظه کار نظیر قالیباف و لاریجانی، منتظرند تا غرش های انتقادی خود را درباره قیمت های خانه و ارزاق، در انتخابات آینده ریاست جمهوری در سال آینده، بر سر او بکشند.
اگر این انتخابات به تشکیل یک جریان محافظه کارضد احمدی نژاد منجر شود، احتمالاً آیت الله خامنه ای رامتقاعد خواهد ساخت که از نامزدهای کمتر جنجنالی برای ریاست جمهوری بعدی حمایت کند. احتمال دارد بدون پشتیبانی های خامنه ای، شغل احمدی نژاد به محافظه کارهایی که کمتراز اوآشکارا رادیکال هستند، سپرده شود.
هر نامزدی که مورد پشتیبانی خامنه ای قرار گیرد، شانس کمتری برای لقب قهرمان آزادی خواهی خواهد داشت. این در حالی است که به زمانی نزدیک می شویم که وقوع تغییرات دیگر نه یک گزینه ایدئولوژیک بلکه امری الزامی به نظر می رسد. رژیم اسلامی از انقلاب 1979 تا کنون دچار تحولات شگرفی شده است و این حتی شامل اموری است که قبلاً غیر قابل تصوربودند در حالی که اکنون معمولی محسوب می شوند. فشار شدید دو سوم جمعیت که همگی زیر 30 سال دارند- و شور و شوق انقلابی قدیم را تجربه نکرده اند- تحولات بیشتر را اجتناب ناپذیر کرده است.
واقعیت بر خلاف تعبیر احمدی نژاد، آن است که شکست اصلاح طلبان ایجاب می کند که هرگونه تغییراتی اجبارا از سوی محافظه کارانی انجام شود که به وضع فعلی وفادارند. معنی دیگرش این است که انتخابات مجلس علیرغم همه اشکالاتش، بیش از یک اقدام صرفا سمبولیک بوده است.
منبع: گاردین - 15 مارس