رئیس ویرانه ساز

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

درست است که در آستانه ی انتخابات هیات رئیسه جدید مجلس خبرگان نزدیکان و دوستداران هاشمی رفسنجانی دچار خوش خیالی شده و ریاست وی را بر این نهاد انتخاب کننده ی رهبر جمهوری اسلامی ونظارت کننده بر کردار و رفتار ولی فقیه قطعی فرض می کردند، اما آن هایی که اندک آشنایی با صفحه ی شطرنج سیاسی ایران داشتند این تحول را با توجه به ایفای نقش آیت الله خامنه ای نامحتمل می دانستند.

کافی بود که گوشه ی چشمی به نگاه این روزهای ولی فقیه به رفیق گرمابه و گلستان دیروزش انداخته می شد و اندک توجهی به فضاسازی های سیاسی و جنگ روانی جریان اقتدارگرا در خصوص آینده ی جریان هدایت کننده ی مجلس خبرگان، تا روشن می گردید که تمامیت خواهان چگونه با چراغ خاموش در حال یارگیری بودند و مهره چینی، تا با وجود نعل وارونه زدن های خبری در خصوص ریاست هاشمی شاهرودی، نه تنها هاشمی رفسنجانی، که حتی این روحانی میانه روی آمده از عراقنیز بیش ازاین بر کرسی ریاست تکیه نزند و در خیالش خواب رهبری ایران را نبیند.

تحولات ماه های اخیر نشان می داد که اوضاع سیاسی کشور و چینش مهره ها در مقایسه با دوره ی چند ماهه ی حیات گیاهی آیت الله مهدوی کنی و زمان فوت او تغییر اساسی کرده و همانگونه که در دنیا داعش خشن تر و بی پرواتر برای حفظ قدرت به هر کاری دست می زد، جریان هم سو با آن در جمهوری اسلامی نیز دندان ها را برای کندن تکه گوشت های قربانی تیز کرده و چنگال های تیزش را در پوست و استخوان رقبا فرو می کند.

 در این شرایط طبیعی بود که دیگر برای ریاست مجلس خبرگان نیازی به “محلل سیاسی” برای باطل کردن حکم سه طلاقه نباشد و “طلاق خلع ” جایی برای رجوعباقی نگذارد و روبان قدرت هر دو هاشمی را پاره کند.

این که برخی این سناریو را مطرح می سازند که اگر رفسنجانی در مقابل شاهرودی نامزد نمی شد و فضای مانور بیشتری برای ماندنش بر مسند کنونی فراهم می آورد، این شکست سنگین روی نمی داد و اصولا محمد یزدی از نامزد شدن صرفنظر می کرد، از نگاهنویسنده پایه و بنیان غلط و غیرواقعگرایانه دارد.

آن زمان که تخت سفید بیمارستان بهمن تهران جایگزین صندلی سرخ مجلس خبرگان مرحوم مهدوی کنی شد و بحث جانشین احتمالی بر سر زبان ها افتاد، این تحلیل در مورد تحولات آینده ی این نهاد مطرح شد:طبیعی به نظر می رسد که تا شهریور ماه، نزدیکترین زمان برگزاری نشست مجلس خبرگان اقدامی اساسی برای روشن کردن اجاق انتخابات ریاست آن و بیرون فرستادن “دود سفید” صورت نگیرد. حتی ممکن است این امر تا اسفند ماه ۹۳ زمان برگزاری اجلاس سالانه به درازا کشد و نایب رئیس اول مجلس خبرگان، محمود هاشمی شاهرودی، کفیل ریاست شود. این اقدامی است که می تواند چندان به مذاق نایب رئیس دوم ، محمد یزدی رئیس تندرو اقتدارگرایان خوش نیاید. آن ها خوب می دانند که هاشمی شاهرودی روابط نزدیکتر و بهتری باهاشمی رفسنجانی و حسن روحانی دارد و هیچگاه حاضر نشده است چون روحانیون تمامیت خواه شمشیر از رو علیه “مجمع روحانیون مبارز” و رهبر اصلاحات سید محمد خاتمی ببندد.

نکته اینجاست که نه هاشمی و نه روحانی هیچکدام به این نکته ی حیاتی توجه نکردند و برنامه های محمد یزدی را که از حمایت آقای خامنه ای در برابر رفسنجانی اطمینان داشت- همانند محمود احمدی نژاد در مقابل میرحسین موسوی- نادیده انگاشتند و رقیب را دست کم گرفتند و به موازات آن لابد استفاده ی مکرر از صدور پنهانی حکم حکومتی رای ساز را غیرمحتمل.

این اشتباهی بود که آن ها پیش از آن نیز مرتکب گردیدند و با وجود توصیه های فراوان حاضر نشدند پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۹۲ کار ریشه ای انجام دهند و خیز لازم را برای در دست گرفتن هدایت روحانیت کشور بردارند و جای پای خود را در “ جامعه روحانیت مبارز” و “جامعه مدرسین حوزه علمیه قم” محکم کنند.

این خطا از یک سو به ریاست موحدی کرمانی بر نهاد سیاسی روحانیت محافظه کار در حلقه ی قدرت منتهی شد و از سوی دیگر ریاست محمد یزدی بر نهاد مذهبی در پایتخت مذهبی ایران. درنتیجه، در حالی که هاشمی در کنار روحانی و ناطق نوری منتقدانه اما منفعلانه آینده ی هدایت “جامعه روحانیت مبارز” را به دست سرنوشت سپرده بودند، این پیرمرد مریض و ناتوان توانست نقشه هایش را علیه رقیب دیرینه ی خویش که دائم او را تحقیر می کرد و مرتجع و… می خواند، عملی کند.

او، پیش از فوت، در ۸۳ سالگی بالاخره به آرزوی دیرینه ی خود رسید و در سه‌شنبه تاریخی ۱۹ اسفند انتقام شکست حقارت آمیز 5۱در مقابل ۲۶ سال ۸۷ را با۴۷ در برابر۲۴ از میان ۷۳ رای ماخوذه گرفت.

او نیز احتمالا همانند پیشینیان خود از همین جایگاه زمینی به درگاه پروردگار خواهد رفت و حساب کارهای کرده یا نکرده را در آسمان پس خواهد- البته مشروط بر این که عمرش کفاف دهد یا ملت ایران در انتخابات آینده باز شگفتی دیگری بیافرینند و افرادی را برگزینند که حق و حقیقت را بر پست و مقام ارجح بدانند.

این شکست اگرچه برای مثلث هاشمی، ناطق و روحانی سنگین بوده است، اما تقویت جایگاه مثلث یزدی، مصباح و جنتی می تواند این حسن راداشته باشد که حساسیت انتخابات آینده مجلس خبرگان را که در یک برهه سرنوشت ساز برگزار می شود،- احتمال تعیین رهبر جدید، اصلاحاتی چون تبدیل رهبری فردی به جمعی یا اصولاتغییر ساختار قانون اساسی در مباحث مربوط به ولایت مطلقه فقیه-،را پر رنگ تر سازد. این موارد فارغ از خطیر بودن بیماری صعب العلاج آیت الله خامنه ای است یا در آستانه ی کناره گیری او به دلیل ناتوانی جسمی و ذهنی بر اثر کهولت سن.

 اکنون در شرایطی که تندروها هر روز تندخوتر می شوند و قانونگریزتر، بار دیگر مهره های سرکوبگرتر خود را در نهادهای نظامی و انتظامی مستقرتر می سازند و حلقه های خشن تر و دست به سلاح خویش را هر روز بیشتر وارد کوچه و خیابان و فرودگاه و دانشگاه می کنند. درست یک سال تا زمان برگزاری دوانتخابات سرنوشت ساز مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان باقی مانده است.

 این ها انتخابات هایی هستند که حتی در شرایط تشدید فشار علیه اصلاح طلبان، تحول خواهان و هواداران جنبش سبز می توانند - حتی با تمام کاستی ها،نارسائی و ناتوانی ها- به تقویت هرچه بیشتر بنیان های میانه روی و قانوگرایی در کشور بینجامند و جنبش حق طلب، مسالمت جو و صلح خواه ایران را در برابر طالبان شیعه و داعشیان مرتجع پیروز سازد.

از یاد نبرده ایم که محمد یزدی وقتی همراهدار و دسته اش قوه قضائیه را در اختیار گرفت، چون احمدی نژاد ویرانه ای غیرقابل بازسازی را تحویل جانشین خود داد. با توجه به این پیشینه باید به هوش باشیم که این “رئیس ویرانه ساز” آن گاه که بیشتر سر در آستان قدرت می ساید، ایران را نیز ویران نکند و نسل آینده را بی خانمان.