مذاکرات پنهانی آمریکا و ایران

نویسنده

ax---t---LA-times_b.jpg

مگی فارل

کاخ سفید میگوید که تا پیش از توقف غنی سازی با ایران مذاکره نمیکند. اما مقامات آمریکایی سالهاست که بطور دو جانبه، و اغلب در پوشش سازمان ملل متحد، با طرفهای ایرانی مذاکره کرده اند.

تاریخ نه چندان روشن این مذکرات حکایت از سوء تفاهم و فرصتهای از دست رفته دارد. جوانه های همکاری در افغانستان، عراق و القاعده بجای روابط گرمتر منجر به عدم اعتماد و ناامیدی شد، و در حالیکه نمایندگان دو طرف آماده شرکت در اجلاس منطقه ای در بغداد میشوند، تنش بین این دو کشور افزایش یافته است.

آقای دیوید ساترفیلد، مشاور ارشد خانم رایس در امور عراق، روز پنجشنبه گفت که جلوی ایران بخاطر تامین تسلیحات و آموزش های نظامی برای حمله به نیروهای آمریکایی در عراق خواهد ایستاد. او اضافه کرد که به دنبال دیپلمات های ایرانی نخواهد گشت، اما “اگر هنگام نوشیدن شربت با یکدیگر روبرو شویم، روی خود را برنخواهیم گرداند.”

با وجود سالهای پر تنش، واشنگتن و تهران به گفتگوی خود بر سر مسائل مورد علاقه دوطرف در منطقه “امنیت و منابع” ادامه داده اند. به گفته سخنگوی کاخ سفید، تونی اسنو “ایرانیان قادرند که در جهت صلح در منطقه کارهای زیادی انجام دهند که به نفع خودشان است. ما تلاش خواهیم کرد آنها را تشویق به انجام این امور نماییم. و اگر آنها روابط دوجانبه بخواهند، تصمیم با آنهاست.”

اما گفتگوهای پنهانی دوطرف معمولا با مشکل روبرو شده است. به همین دلیل سازمان ملل مکان مطمئنی را برای مذاکره دو طرف فراهم کرد. در سال 1988، دیپلمات الجزائری لخدر براهیمی، گروه 6+2 را تشکیل داد که همسایگان افغانستان بعلاوه آمریکا و روسیه در آن عضویت داشتند. در سال 2001، سازمان ملل گردهمایی دیگری به نام ابتکار ژنو را ایجاد کرد تا در واقع آمریکا و ایران به مذاکره بپردازند.

بعد از 11 سپتامبر، دو طرف دشمن مشترکی به نام طالبان داشتند، و در این زمینه با هم همکاری زیادی کردند. همکاری ایران در کنفرانس برلین تعیین کننده بود، اما دست آخر کولین پاول از تمامی وزرای امور خارجه شرکت کننده در کنفرانس بغیر از وزیر امور خارجه ایران تشکر کرد. برای یکسال پس از آن نیز دیپلمات های ایرانی به گفتگو با زلمای خلیلزاد در کابل ادامه دادند.

درماه مه 2003، ایران نامه ای به واشنگتن فرستاد و در آن شرایط خود برای عادی سازی روابط را اعلام کرد. اما در آن موقع آمریکا در اوج قدرت در منطقه بود و با بی توجهی به این نامه بهترین فرصت برای متوقف کردن برنامه اتمی ایران و تغییر مسیر روابط با ایران را از دست داد.

اما پس از آن بخت دو کشور تغییر کرد. ایرانیان احمدی نژاد را انتخاب کردند و به نفوذ خود در عراق، افغانستان و لبنان افزودند و قیمت همکاری خود را بالا بردند. در ژانویه 2006، آمریکا از ایران درخواست مذاکره در مورد عراق را کرد، اما کاخ سفید نتوانست تصمیم قطعی در این زمینه بگیرد.

پاره ای از تحلیلگران معتقدند که کاخ سفید پیامهای متناقضی به ایران میفرستد. فلینت لافایت، مقام سابق سی.آی.ای، می گوید: “ما از یکطرف در شورای امنیت آنها را تحریم میکنیم، و از طرف دیگر سعی میکنیم همکاری آنها را در عراق جلب کنیم. آنها دلیلی برای همکاری ندارند.”

جان بولتون، مدافع سرسخت “تغییر رژیم” معتقد است که نزدیکی منافع دو کشور در عراق مانند افغانستان نیست، و در هر صورت همکاری ایران در عراق منجر به پذیرش برنامه اتمی این کشور از طرف آمریکا نخواهد شد.

دوبین، نماینده آمریکا در مذاکرات افغانستان گفت: بنا بر تجربه ما در افغانستان ایران هم میتواند به اوضاع سروسامان بدهد و هم آنرا بهم بریزد. اگر ما نتوانیم همکاری ایران را در تثبیت اوضاع جلب کنیم، اوضاع تثبیت نخواهد شد. دست آخر ایران تنها کشور با نفوذی است که هم میتواند خوب باشد و هم بد.