برای ما ایرانی هر جا که باشیم سال نو در فروردین ماه آغاز می شود، نه ژانویه! و این دومین گزارش سالیانه سینمایی است که در آستانه سال شمسی جدید تقدیم خوانندگان روز آنلاین می شود و ناگزیر همچون سال قبل به نوعی چشم انداز سینما در سال ۲۰۰۶ را شامل می شود.
در ستایش گذشته و آرزوی فردا
10 فیلم برترسینمای جهان در سال 85
سینما برای جوان ایرانی بعد از انقلاب معنایی فراتر از وسیله ای برای گذراندن اوقات فراغت یافت. در هم آمیزی سیاست و هنر در کشوری تحت سلطه آخرین حکومت ایدئولوژیک قرن بیستمی امری گریز ناپذیر بود و این ازدواج نا مبارک روز به روز پی آمد های شومی برای نسل جوان تشنه دیدن و دانستن به دنبال آورد.
جوان ایرانی در دهه ۱۳۶۰ یاد گرفت فیلم ها را به جای دیدن بخواند و در دهه ۱۳۷۰ بود که با گسترش و رواج مخفیانه ویدیو و سپس دی وی دی بار دیگر سینمای جهان را چون امری حرام[ و بعدها غیر مجاز!] کشف کرد. نقش اصلی در آشنایی نسل جدید با محصولات فرهنگی[و حتی تفریحی] خارج از مرزهای ایران را مجله ها و سپس هفته نامه های سینمایی بر عهده گرفتند و صفحات راهنمای فیلم و نقد و بررسی آثار غیر ایرانی راه را برای انتخاب و دیدن فیلم های بهتر باز کرد. این کار توسط نویسنده همین سطور[همزمان با انتشار بخش نمای متوسط و درشت در ماهنامه فیلم] به تلویزیون نیز کشیده شد و منجر به خلق مجموعه سینمای ۹۰ [در ۵۴ قسمت ] شد که در آن برای اولین بار از گسترده ترین رسانه دیداری شنیداری، جدیدترین فیلم های سینمای جهان معرفی و نقد شد. بگذریم از صدماتی که در این راه متحمل شدیم و دقایق آغازین سال تازه را با یادآوری لحظات ناخوش سال های پیش تلخ نکنیم. به هر حال هم اکنون نیز که لاعلاج تن به تبعید خود خواسته داده ام، هر چند که نمی خواهم چمدان هایم را به قصد اقامتی طولانی باز کنم، باز هم کوشیده ام و خواهم کوشید تا کاری را که یک دهه است آغاز کرده ام به موقعیتی شایسته برسانم. در این سالیان، صدها فیلم را معرفی و گاه نقد کردم و اطمینان دارم همان گونه که این وظیفه بعد از بزرگانی چون پرویز دوایی و کیومرث وجدانی به من حقیر سپرده شد، بعد از من به افرادی شایسته تر محول خواهد شد. خوشحال می شوم زنده باشم و مطالب آنان را بخوانم. شک ندارم که برخی از فیلم های معرفی شده از مجراهای طبیعی و حتی غیر طبیعی به دست تماشاگر ایرانی نمی رسد، اما لزوم معرفی و گاه نقد این فیلم های به شدت محسوس است. اذعان دارم که نتوانسته ام به اندازه کافی و وافی در غنی ساختن این صفحات بکوشم، که دلایل آن-گرفتاری های غربت- بر هیچ خواننده ای پوشیده نیست. به هر حال این همه توان من در این زمینه نیست، یقین دارم در فضایی طبیعی تر و با اطمینان بیشتر از حیث تدوام کار و مشکلاتی که گریبان گیر هر نشریه ای است، می توان کیفیت این کار را بالا برد.
در ماه های آغازین سال ۲۰۰۶ و بعد از برگزاری مراسم اسکار که به اعتراف بسیاری از منتقدان منصفانه ترین تقسیم جوایز را در طی یکی دو دهه گذشته به دنبال داشت، نوار را کمی به عقب برمی گردانیم و سعی می کنم نمایی عمومی از سینما در سال قبل ترسیم کنیم. همچون سال گذشته و بنا به رسم معمول نشریات سینمایی سراسر دنیا ده فیلم برتر سال را نیز انتخاب کرده ام، اما این امر باعث چشم پوشی از دیگر اثار مهم نخواهد بود و در حد توان به آنها نیز اشاره خواهم کرد.
سال ۲۰۰۶ از بسیاری جهات سالی خوش برای سینما بود. میزان فیلم های خوب و ماندگار سینمای آمریکا به نسبت سال های قبل افزایش چشمگیری یافت و سینمای اروپا-مخصوصاً آلمان- جهش های قابل توجهی به خود دید. سینمای شرق نیز سهمی شایسته در رونق سینما داشت. بازسازی فیلم های ترسناک ژاپنی و سفر برخی کارگردان های شرقی به هالیوود و اوج گیری سینمای کره بخشی از این توفیق بود. برای سینمای ایران نیز اتفاق فرخنده ای افتاد و آن رو برگرداندن جشنواره های خارجی از فیلم های ایرانی بود. البته این واژگونی بخت از فیلم های گلخانه ای تحت تاثیر فضای ایجاد شده بعد از انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری رخ داد و اغلب جشنواره های خارجی که در طول دهه گذشته به ضرب و زور رشوه و باج های کلان هر از چند گاه انواع و اقسام پرندگان و چرندگان زرین و سیمین خود را نثار فیلم های بی بو و خاصیت ایرانی می کردند، از دعوت شان چشم پوشی کردند. امیدواریم که این اتفاق زنگ خطر را برای فیلمسازان جشنواره ای و حکومتی به صدا در آورده باشد تا در آینده از ساخت چنین فیلم هایی که تماشاگر و سینمای ملی را خسر الدنیا و الاخره رها می کند، دست بردارند.
هالیوود نیز سالی به شدت آمیخته به سیاست را از سر گذراند. لحن و درون مایه سیاسی فیلم های هالیوودی امسال به نوعی یادآور دهه سیاست زدگی افراطی فیلم های آمریکایی[۱۹۶۷-۱۹۷۶] بود. شاید یادآوری این نکته که همه چیز در جهان فعلی پیرامون ما تحت تاثیر واقعه یازده سپتامبر قرار دارد، چیزی تکراری باشد. اما با گذشت چند سال از این ماجرا و مشخص شدن نتایج و پی آمدهایی که در زمینه سیاست خارجی آمریکا و دگرگونی وضعیت سیاسی خاورمیانه داشته، این امر گریز ناپذیر می نماید. تسویه حساب های سیاسی راه خود را به روی پرده سینما باز کرده و تبدیل به یکی از موج های اصلی سینمای آمریکا شده است. دو سال قبل جورج کلونی-یکی از ستارگان مطرح سینمای آمریکا- با ساخت شب بخیر و موفق باشید دست به انتقاد از حکومت های پیشین آمریکا و موقعیت رسانه ها کرد و همزمان در فیلم سیریانا بازی کرد که نگاهی دقیق به جدال دولت آمریکا و سرویس های اطلاعاتی برای زیر کنترل داشتن خاورمیانه نفتی و پیامدهای بنیاد گرایانه آن بود. امسال فیلم هایی مانند سیریانا کم بود، اما حتی در فیلم هایی چون عجیب تر از قصه- که در ژانر کمدی عاشقانه قرار داشتند- نیز دیالوگ های ضد جنگ و شخصیت های فعال سیاسی و اجتماعی حضور داشتند. فیلم هایی چون مرکز تجارت جهانی و یونایتد ۹۳ نیز که مستقیماً به حادثه ۱۱ سپتامبر می پرداختند نیز ساخته شدند که دومی دارای ارزش های سینمایی و روایی بیشتری بود و در مراسم اسکار نیز نامزد بهترین کارگردانی شد. نکته جالب توجه در هر دو فیلم تکیه سازندگان بر وجوه انسانی و عاطفی ماجرا و دوری از قضاوت های سطحی گرایانه سیاسی بود. نگاه تجدید نظر طلبانه حاکم بر فیلم های سیاسی و تاریخی در دو فیلم کلینت ایست وود نیز به شدت محسوس بود. اقدام شجاعانه وی در ساخت فیلمی از دیدگاه شکست خوردگان نبرد ایوو جیما[که در فیلم چندان هم مغلوب به نظر نمی رسند] و فاتحانی که در بازگشت به خانه همه چیز را دگرگون شده می یابند، بعد از ظهور ضد قهرمانی چون آونر در فیلم سال گذشته اسپیلبرگ [مونیخ ] یا انقلابیون آشوبگر و معتقد به اعمال خشونت آمیز چون قهرمان فیلم ا برای انتقام در زمانه ای که تعادل قوا در زمینه سیاست جهانی دستخوش تحولات حیرت انگیز روزمره شده، قابل پیش بینی بود.
سینمای اروپا نیز از گرایش های سیاسی دور نماند. تنها فیلم سیاسی و تجدیدنظر طلبانه سینمای فرانسه با وجود عرضه فیلم های دیدنی، بومی ها ساخته رشید بوشارب بود که رفتار دولت های پیشین و اسطوره مقاومت فرانسوی، شارل دوگل، را به نقد می کشید. کسی که از دیدگاه کارگردان به دلیل رفتار استعمارگرانه اش با سربازان مستعمراتی تفاوت ماهوی چندانی با پیشینیانش نداشت. بیشترین سهم در موفقیت سینمای اروپا به انگلستان تعلق داشت. ابتدا بادی که جوزار را لرزاند توانست نخل طلای کن را از آن خود کند[هر چند در جدول انتخابی آخر سال منتقدان نتوانست جایگاه مناسبی بیابد] و سپس فرزندان انسان در قالب فیلمی علمی تخیلی نگرانی های محتمل آینده ای نزدیک را بر پرده منعکس کرد. لندن به حق شهر محبوب فیلمسازان ۲۰۰۶ بود. بعد از ا برای انتقام در سال گذشته، مکان وقوع داستان فیلم های پرستیژ، فرزندان انسان، امتیاز نهایی و چند فیلم دیگر لندن در دوران های تاریخی متفاوت[از گذشته تا آینده] بود.
سینمای ایتالیا در سال ۲۰۰۶ فیلم دندان گیری عرضه نکرد. آخرین فیلم جوزپه تورناتوره نیز یک فیلم جنایی متعارف بود که در مقایسه با کارهای پیشین وی قدمی به عقب محسوب می شود. اما سینمای آلمان که در چند سال گذشته در حال از سر گذراندن یک نوزایی است، توانست با کسب اسکار بهترین فیلم خارجی به بالاترین موقعیت هنری دست یابد. خرید امتیاز بازسازی این فیلم به زبان انگلیسی خود به تنهایی نشان از اهمیت فیلم و نوع نگاه آن به روابط انسان ها تحت حکومت های توتالیتر و دگرگونی های عمیق در جامعه آلمان دارد که به خلق فیلم هایی با دیدگاه انسانی[فازغ از نژادپرستی] مانند مربی ها یا شراکت در تولید کریسمس مبارک[نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی ۲۰۰۵] در طول چند سال گذشته منجر شده است.
سینمای اسکاندیناوی نیز با آخرین فیلم آکی کوریسماکی و لارس فون تریه حضوری کمرنگ در اکران ۲۰۰۶ داشت. شاخص ترین سینمای غیر انگلیسی زبان در سال ۲۰۰۶ به اسپانیولی ها اختصاص داشت. حضور دو فیلم بازگشت و هزار توی پان در بخش های متعدد اسکار امسال و قرار گرفتن هر دو فیلم در جدول فیلم های برتر منتقدان در پایان سال نشان از موفقیت چشمگیر فیلمسازان اسپانیولی دارد. البته چند سالی است که نمایش هر فیلم تازه ای از آلمودووار حادثه ای محسوب می شود.
سینمای بالکان بر خلاف سال های قبل کمتر فیلم شاخصی عرضه کرد. ۱۲:۰۸ شرق بخارست و چند فیلم ترکی قابل اعتنا تنها دستاورد این سینما در سال قبل بود. هر چند خامه دارم آی بستنی از راه یافتن به میان پنج نامزد اصلی اسکار بهترین فیلم خارجی باز ماند، اما توانست نتایج نوزایی سینمای ترکیه در دو دهه گذشته را به تماشاگر غربی عرضه کند. نمایش گسترده این فیلم و چند فیلم ترکی دیگر در سینماهای اروپا و آمریکا راه سینمای ترکیه را برای حضور در بازارهای جهانی و حضور در مراسم اسکار سال های بعد هموار کرد.
از اتفاقات قابل ذکر در سال ۲۰۰۶ نضج گرفتن ژانر ترسناک در سینمای اروپا بود. فیلم هایی مانند دیگران[فرانسه] و قطع/بریدن[آلمان، انگلستان] نمونه هایی از این موج رو به گسترش بودند که در گیشه نیز با بخت مساعد روبرو شدند. البته منتقدان بسیاری تلاش بیهوده و عبثی به خرج دادند تا در ورای وحشت موجود در این فیلم ها یا هراس موجود در فیلم هتل شبح کمونیسم را کشف کرده و جایگاهی معتبر برای آنها دست و پا کنند. در مقابل سینمای شرق فیلم های قابل اعتنایی چون بازیابی را در این ژانر ارائه کرد و توانست سردمداری این موج تازه را برای خود حفظ کند.
سینمای مستقل آمریکا نیز سالی خوش را از سر گذراند. رسیدن دوشیزه سان شاین کوچک به مراحل نهایی مراسم اسکار و کسب چند جایزه در کنار دیگر فیلم های مستقل سال ۲۰۰۶ نویدبخش دورانی خوش برای سینماگران غیر استودیویی آمریکایی بود.
البته در کنار بزرگانی که در سنین کهولت ما را ترک کردند، سینمای مستقل استعدادهای جوانی را نیز بر اثر سوانح و حوادث ناگوار از دست داد که متاسفانه در مراسم اسکار یادی از آنها نشد. کسانی همچون گرت اسکات، مستند ساز ماجراجو که سال گذشته فیلم اشغال: سرزمین رویا را درباره درگیری های فلوجه ساخته بود. هلن هیل که در میان فیلمسازان تجربی شهرت به سزایی در کار با بودجه اندک و ساخت انیمیشن های هوشمندانه داشت. براد هیل خبرنگار و مستندساز مستقل که هنگام ساخت مستندی درباره اعتصاب معلمان مکزیکی در اوآکساکا بر اثر اصابت گلوله ای که از سلاح مامورین دولتی خارج شد، جان سپرد و از شوخی روزگار این که فیلم ناتمام وی مرگ در اوآکساکا نام داشت.
امسال بر خلاف سال قبل، در کنار انتخاب ده فیلم بلند سینمایی و اشاره به چند محصول شاخص سال، فیلم های برتر گونه مستند و انیمیشن را نیز برگزیده ام. شخصاً فیلم های مستند را دارای ارزش های سینمایی بیشتری می دانم، اما این امر نباید باعث ایجاد این تصور که اهمیت کمتری برای روایت و قصه در سینما هستم، در نزد خوانندگان شود. به امید سال های بهتر در آینده…
ده فیلم برتر سال[به ترتیب الفبا]
۱- بابل[آلخاندرو گونزالز اینیاریتو]
یک تراژدی مدرن با روایتی منحصر به فرد گونزالز اینیاریتو که مدیون فیلمنامه دقیق گیلرمو آریاگا است و نشان دهنده چگونگی جدا افتادن انسان ها از یکدیگر و سوتفاهم ها و بد درک شدن ها.
۲- بادی که جوزار را لرزاند[کن لوچ]
به خاطر روش استادانه کن لوچ، غم خوار طبقه کارگر برای روایت قصه ای که قرار بوده اثری در حمایت از کسانی باشد که برای کسب حقوق انسانی خود دست به اسلحه می برند، اما به تلخ ترین افسانه خلقی سال گذشته تبدیل شد.
۳- بازگشت[پدرو آلمودووار]
یک فیلم نمونه ای از آلمودووار و سینمایش که از روایت قصه سه زن به راه می افتد و تبدیل به قصه زندگی همه انسان ها می شود. سرشار از رنگ و موسیقی و بازی های درخشان [تا حالا فکرکرده اید که چرا پنه لوپه کروز در هیچ فیلم غیر اسپانیولی خوب بازی نمی کند؟]
۴- بومی ها/روزهای افتخار[رشید بوشارب]
نه برای نگاه غمخوارانه اش به سرنوشت سربازان مستعمراتی، بلکه به دلیل کارگردانی دقیق و روایت هوشمندانه بوشارب و بازی های خوب گروه هنرپیشگان اش.
۵- پرچم های پدران ما، نامه هایی از ایوو جیما[کلینت ایست وود]
برای نگاه انسانی، ساده و تجدید نظر طلبانه اش که تجربه چند دهه استخوان خرد کردن در هنر نمایش پشت آن قرار دارد. دو فیلمی که به گفته ژاک شیراک درس هایی درباره انسانیت هستند و برانگیزاننده وجدان آدمی…
۶- پنج نوبت، می ترسم مادر[رها اردم]
رها اردم از فیلمسازان نسل جدید سینمای ترکیه است که در سال ۲۰۰۶ همزمان دو فیلم از وی به نمایش در آمد و هر دو فیلم به شدت مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت. می ترسم مادر که در سال ۲۰۰۴ با نام مگر انسان چیست؟ ساخته شده بود با تاخیری طولانی به نمایش در آمد و داستان مردی است که به سربازی نرفته، ختنه نشده و در جامعه ای مردانه نزد مادرش زندگی می کند. فیلمی زیبا در انتقاد از مفهوم مردانگی در جامعه ای درگیر میان سنت و مدرنیسم که اتمسفر حیرت انگیزی در استانبول بی زمان و مکان خلق می کند که یک لحظه از ضرباهنگش کاسته نمی شود. پنج نوبت بر خلاف فیلم اول زندگی سه کودک در شهرستانی پرت و دور را روایت می کند. جایی که زندگی مردم به واسطه پنج نوبت نماز روزانه دارای تقسیم بندی زمانی می شود. جای افسوس و تعجب دارد که چرا به عنوان نماینده سینمای ترکیه در مراسم اسکار برگزیده نشد!
۷- زندگی دیگران[فلوریان هنکل فون دونرسمارک]
پاسخی جانانه از یک دانشجوی فلسفه سابق و کارگردان فعلی به موضوع روابط خصوصی و امنیت عمومی در زیر سلطه حکومت های توتالیتر و رابطه انسانی محکوم و جلاد تحت لوای یک مکانیسم غیر انسانی.
۸- Shortbus [جان کامرون میچل]
دومین فیلم میچل و برای عصا قورت دادگان اخلاق زده بر آشوبنده و حتی خطرناک. این خطر نه از آمیزش جنسی واقعی هنرپیشگان در برابر دوربین و نوع نگاه کارگردان، بلکه از زیر سوال بردن نگاه تماشاگر[به مثابه چشم چرانی] ناشی می شود که آن را نوعی شراکت ارزیابی می کند. معنای کامل شهامت در زمانه ما در میان فیلمسازان که شایسته بررسی مفصل است!
۹- مردگان/از دست رفته[مارتین اسکورسیزی]
تزریق سبک خشونت بار و خون ریز یکی از استادترین فیلمسازان نیویورکی به یک سه گانه هنگ کنگی و مصداق بارز سخن شاملو که تقلید زمانی مجاز است که از اصل اثر بهتر از کار در بیاید. صاحب یکی از بهترین مجموعه بازیگران در فیلمی آمریکایی و دیالوگ هایی به شدت سنجیده و شکیل.
۱۰- هزارتوی پان[گیلرمو دل تورو]
یک شاهکار بی نقص، ترکیبی از نگاهی غمخوارانه به سرنوشت تلخ آزادی خواهانی که به دست افسران فرانکو قتل عام شدند و گریز دختری کوچک از این دنیای خشونت بار به جهان رویا. تعجب می کنم که چرا اسکار بهترین فیلم خارجی را به این فیلم ندادند.[چون زمان آن رسیده بود که اسکورسیزی و فیلمش اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را دریافت کنند، بنابر این تنها جایزه متحمل اسکار فیلم خارجی بود].
و باضافه 10……
۱۳(سیزده) [گلا بابلوانی]
طبع آزمایی در ژانر نوآر برای یک تازه کار. به دلیل ترکیب فوق العاده خشونت و هوشمندی و فیلمبرداری درخشان سیاه و سفیدش و پیام تکان دهنده اش: ببیند کار دنیا به کجا رسیده، یه خورده بالا و پایین همه در یک چنین جایی زندگی می کنیم!
بچه های کوچک [تاد فیلد]
فیلمی به شدت دراماتیک، یک اقتباس نمونه ای سینمایی از یک اثر ادبی و به دور از کلیشه ها.
پلیس ساحل میامی[مایکل مان]
یک فیلم استادانه از ژان پی یر ملویل سینمای آمریکا و فرصتی دست نیافتنی برای یکی از کارگردان های مهم زمانه ما تا سریال قدیمی خود را در قالب فیلمی سینمایی بازسازی کنند. تصور کنید اگر هیچکاک نیز بخت بازسازی روانی را می یافت، نتیجه چگونه فیلمی از آب در می آمد!
تاکسی درمی [گیورگی پالفی]
یک فیلم کاملاً غیر متعارف از سینمای مجارستان که داستان خود را با استفاده از پوست سه شخصیت مردش روایت می کند تا نمایی عمومی از تاریخ مجارستان به دست بدهد. از هر نظر یک فیلم چالش بر انگیز برای تماشاگر!
دختران رویایی[بیل کاندون]
نمونه کامل یک فیلم هالیوودی در ستایش از خود و هنر نمایش و از همه مهم تر پوزش بزرگ و دیر هنگام هالیوود از هنرمندان سیاه پوست خود.
دوشیزه سان شاین کوچک[جاناتان دیتون، والری فریس]
غیر منتظره ترین کمدی سال، به دلیل بازی های حیرت انگیز آلن ارکین و استیو کارل و فیلمنامه بدیع اش که با وجود حوادث دیوانه وارش از دقت نظر، دیدگاه روانشناسانه و هوشمندی وافر بهره مند است.
علم خواب [میشل گوندری]
چکیده دنیای سینما؛ کدام یک را انتخاب می کنید واقعیت یا رویا؟ اصلاً واقعیت کدام است و رویا کدام. میشل گوندری می گوید زنده باد آنارشیسم! موافق نیستید؟
فرزندان انسان [آلفونسو کوارون]
یک سفر کم نظیر علمی تخیلی به نا کجا آبادی در آینده نزدیک و فیلمی در ستایش امید که طرفداران قصه های مصور بعد از دیدن ا برای انتقام آمادگی تماشای آن را یافته اند.
ملت حاضری خور [ریچارد لینکلیتر]
فیلمی دیگر از کارگردانی که هر بار امضای خود را در پای اثر قابل توجه دیگری می اندازد. نگاهی سرشار از تخیل به نا کجا آبادی امروزی به نام آمریکا که جدا کردن آن از دیگر فیلم سال ۲۰۰۶ وی -پویش در تاریکی- تقریباً غیر ممکن است!
نفرین گل طلایی [زانگ ییمو]
فیلم دیگری از ییمو و ادامه دهنده موجی که با ببر کمین کرده، اژدهای پنهان آغاز شد با خانه خنجرهای پران، قول و قهرمان ادامه یافت و فیلمهای رزمی را تا حد ژانری قابل توجه ارتقا داد. البته این بار ییمو سراغ قصه ای درباره توطئه و خیانت در قصر سلطنتی رفته است. جسورانه و باشکوه!
Half Nelson [رایان فلک]
برای نگاه مستندگونه و مستقل اش به مسئله تعهد و نگاه چپ، انسانی و انتقادی اش به تاریخ آمریکا. بازی رایان گازلینگ را فراموش نکنید!
یونایتد ۹۳ [پل گرین گراس]
به خاطر دیدگاه انسانی قدرتمندش، خونسردی اش به عنوان فیلمی سیاسی و از نظر سینمایی دارای روایت و پرداختی حیرت انگیز.
تذکر مهم: متاسفانه تا لحظه نگارش این مطلب آخرین فیلم دیوید لینچ به نام امپراطوری درون را ندیده ام. بدون شک دیده شدن این فیلم می توانست نتایج این انتخاب را دگرگون کند.
انیمیشن ها
پویش در تاریکی [ریچارد لینکلیتر]
اقتباسی خوب از کتاب ثقیل فیلیپ کی. دیک، واجد روشی بدیع برای به تصویر کشیدن قصه اش[روتوسکوپی] که ویژگی رویاگونه ای به تصاویر آن می دهد. تصویرگر دنیایی که هر گوشه اش زیر نظر است و مرز واقعیت و خیال در آن مغشوش! فکر میکنم لقب:یک فیلم علمی تخیلی بالغ کاملاً برازنده اش باشد.
پاهای شاد[جورج میلر]
خونی تازه در رگ سینمای انیمیشن و ضیافتی دیداری شنیداری! چند سالی است که انیمیشن های پر خرج با صدای بازیگران مشهور و سوپر استارهای آمریکایی ساخته می شود، اما این یکی با همه آنها فرق دارد. نه قصه ای کلاسیک روایت می کند و نه داستانی خیالی و پر از خوادث دور از ذهن دارد. به جرات می شود گفت انیمیشنی برای بزرگ سالان و آموزش هر انسانی برای احترام گذاشتن و حفظ محیط زیست.
مستندها
یک حقیقت دردسر ساز [دیویس گوگنهایم]
در یک کلام شاهکار مستندسازی آرشیوی در زمانه ما و روایتی از نبرد یک نفره ال گور برای اطلاع رسانی در زمینه پدیده گرمایش زمین و یک پیروزی بی سابقه برای سینمای مستند در مشهورترین مراسم سینمایی.
راهنمای انحرافی سینما [سوفی فاینس]
اسلاووی ژی ژک از معدود نظریه پردازان سینماست که توانسته در ایران طرفدارانی برای خود دست و پا کند. [آن هم در کشوری که هنوز اغلب متون کلاسیک تئوری سینما به زبان فارسی در نیامده]. ژی ژیک یکی برجسته ترین شارحان فرهنگ است و طرفدار تئوری های لاکان و در این مستند سه قسمتی شاهد سفر شخصی او به تاریخ سینما هستیم که در آن تماشاگر را با خود به درون لایه های پیچیده و پنهان ذهن آدمی فرا می خواند.
حرف نزن و آواز بخوان [بارابارا کاپل، سسیلیا پک]
یا به روایت درست تر خفه شو و آوازتو بخون درباره دیکسی چیکس خواننده کانتری است که در کنسرت هایش مخالف خود را با حمله آمریکا به عراق با صدای بلند فریاد کرد و سیاست های بوش را زیر سوال برد. یک مستند جانانه از کارگردانی[کاپل] که از اواخر دهه ۱۹۷۰ با ساختن فیلم های مستند و داستانی خود را منتقد جامعه و دولت آمریکا نشان داده است.
این فیلم هنوز درجه بندی نشده[کیربی دیک]
یک مستند خلاقانه و جالب درباره سانسور در آمریکا و درجه بندی نمایش فیلم ها، نبرد میان تهیه کننده ها و سازندگان از سویی و حافظان اخلاق! از سوی دیگر که می تواند به شدت در پروسه خلق یک اثر هنری یا تجاری صرف تاثیر به سزایی داشته باشد.
و….
حقیقت بزرگ: بعد از پایان کشتارها[پاتریشیا فولکورد]، نوارهای جنگ[دبرا اسکرانتون]، زندانی یا چگونه نقشه قتل تونی بلر را کشیدم[پترا اپرلین، مایکل تاکر]، در خانه[ریچارد هنکین]، عراق تکه پاره شده[جیمز لانگلی]؛ همه درباره جنگ عراق و مرگ یک رئیس جمهور[گابریل رنج] یک مستند ساختگی در مورد ترور جورج بوش که نمایش آن با جنجال های زیادی همراه بود.