ایران و جهان غرب به روابطی دوستانه و صلح آمیز احتیاج دارند. اما اینک، بیش از همیشه، خطر جنگ همه را تهدید می کند. برای ممانعت از جنگ، کارهایی باید صورت پذیرد. صلح محصول دموکراسی است. نظام های خودکامه پنهان کار و غیر قابل اعتمادند. مردم ایران خواهان یک نظام دموکراتیک سکولار ملتزم به آزادی و حقوق بشر هستند. اگر در ایران رژیم دموکراتی مستقر بود، جهان غرب دیگر دلیلی برای هراس از دولت ایران نداشت. رژیم بنیادگرای حاکم بر ایران، رژیمی خطرناک است، ولی خطر آن برای مردم ایران است، نه امریکا. ما به آزادی و دموکراسی و صلح نیاز داریم، نه زیستن در شرایط جنگی و انتظار کشیدن موشک های ویرانگر آمریکایی.
بذر دموکراسی به زمین مساعدی نیاز دارد تا در ان بروید. زمین عراق و مصر و عربستان و… مساعد بنیادگرایی اند. اگر در این جوامع یک انتخابات رقابتی، منصفانه و ازاد برگزار شود، بنیادگرایان در ان پیروز خواهند شد. ایران تنها کشور خاورمیانه است که اگر یک انتخابات ازاد، رقابتی و منصفانه در ان برگزار شود، نیروهای مدرن و دموکرات در ان پیروز خواهند شد. گذار به دموکراسی از طریق مبارزات بدون خشونت، مسأله ی ماست. اما مشکل ما فقط این نیست که رژیم به بهانه جنگ جامعه را سرکوب می کند، مشکل ما این هم هست که رژیم تمام مخالفین خود را مزدوران امریکا می خواند.
مخالفت نیروهای دموکرات ایرانی با بودجه 75 میلیون دلاری امریکا به سوتفاهم های بسیاری دامن زده است. از این رو باید روشن شود که ما با چه چیز مخالف و با چه چیز موافق هستیم؟
یک- سیاست خارجی همه ی دولت ها به دنبال تامین منافع ملی ان کشور است. هر دولتی برای منافع خود به دیگران کمک مالی می کند. دریافت کنندگان این نوع کمک ها به طور طبیعی متقابلاً مجبورند تا خود را با سیاست های اهداء کنندگان هماهنگ سازند. وابستگی حزب الله لبنان، مجلس اعلای انقلاب عراق و برخی از گروه های افغانی به دولت ایران، به دلیل دریافت کمک های مالی و تسلیحاتی است. دولت امریکا هم در کشورهای مختلف اقدام به چنین کارهایی می کند. مردم ایران نمی خواهند که جنبش دموکراسی خواهی ایران به هیچ دولتی وابسته و متعهد باشد.
سیاست خارجی دولت امریکا در اسیا و افریقا (نظیر سایر دولت های جهان) به شدت تابع منافع سیاسی و اقتصادی این کشور است و ارتباطی با بسط دموکراسی در این مناطق ندارد. کشورهای ترکمنستان، قزاقستان، آذربایجان، قرقیزستان، تاجیکستان و… که روابط دوستانه ای با دولت امریکا دارند، از جمله بزرگترین ناقضان حقوق بشر و رژیم هایی خودکامه هستند. اما دولت امریکا اهمیت چندانی به نقض حقوق بشر در این کشورها نمی دهد و برای گسترش دموکراسی در این جوامع بودجه به تصویب نمی رساند. مردم منطقه ی خاورمیانه، سیاست خارجی دولت امریکا را حمایت یک جانبه از دولت اسرائیل تلقی می کنند، نه گسترش دموکراسی در منطقه.
دو- به دلیل وابستگی بسیاری از سیاستمداران ایرانی در دو قرن گذشته به سفارت خانه های بیگانه، فصای فکری تمام روشنفکران و مخالفان رژیم، ضد بیگانه است و اگر کسی از دولتی خارجی پولی دریافت نماید، از طرف مردم طرد و بلا اثر خواهد شد. در کشور ما به کسی که از یک دولت خارجی وجهی دریافت نماید، “مزدور” خطاب می شود. اگر دولت امریکا به دنبال شناسایی نیروهای دموکرات ایرانی است، هر ایرانی که تقاضای پول کند یا وجهی دریافت نماید، از سوی جامعه ی ایران دموکرات “شناخته” نخواهد شد.
سه - رژیم ایران به بهانه تصویب بودجه 75 میلیون دلاری امریکا، تمام مخالفان خود را متهم به استفاده از این بودجه می کند. اگر چه این دروغی بزرگ است، ولی این فریب در فضا سازی علیه مخالفان در بخشی از جامعه موثر بوده است. یکی از دلایل پایداری این رژیم، بیگانه ستیزی و بیگانه هراسی ان است.
چهار- فرض کنیم که دولت امریکا یک میلیارد دلار برای گسترش دموکراسی در ایران اختصاص دهد. ایا با این بودجه می توان یک نظام سیاسی دموکراتیک در یک کشور(ایران) ساخت؟کسانی که گمان می کنند با دلار می توان دموکراسی ساخت، طرح خود را ارائه کنند تا در همه ی کشورهای خودکامه از ان استفاده شود. اگر دلار دموکراسی ساز بود، چه نیازی به لشکر کشی و هدر دادن پانصد تا ششصد میلیارد دلار در عراق و افغانستان؟
پنج- جنبش دموکراسی خواهی ایران و نهادهای مدنی، به منابع مالی نیاز دارند. بودجه فعالیت دموکراسی خواهان باید از منابع ایرانی تأمین شود. اگر خود ایرانی ها برای گذار به دموکراسی کاری نکنند، دولت دیگری نمی تواند برای انها دموکراسی به ارمغان اورد. ایرانی های خارج نشین خوشبختانه در اثر کوشش فراوان به ثروت هنگفتی (ششصد تا هشصد میلیارد دلار) دست یافته اند. اینان می توانند به این جنبش از طریق به راه انداختن یک رسانه واقعاً ملی ( تلویزیون )، با هدف گذار به دموکراسی، یاری رسانند.
شش- دموکراسی محصول پیش شرط های معرفتی و اجتماعی است. اگر این پیش شرط ها وجود داشته باشد، نوبت انسانهای شجاع و ازادیخواه فرا می رسد که از طریق مبارزه ی عملی گذار به دموکراسی را ممکن سازند. بسیاری از پیش شرط های اجتماعی دموکراسی، در مقایسه با کشورهای مشابه، در ایران وجود دارد. اما با دلار نمی توان انسانهای شجاع و مبارزی که حاضر به پرداخت هزینه هستند، تولید کرد.
هفت- بودجه 75 میلیون دلاری امریکا در کجا هزینه شده است؟ برای رادیو فردا، تلویزیون امریکا، وزارت خارجه امریکا. به هر میزان بودجه اینها اضافه شود، به ما مربوط نیست. اما اگر از این بودجه حتی یک دلار به یک گروه ایرانی پرداخت شده است، چرا به طور شفاف آن را اعلام نمی دارید؟ باتوجه به این واقعیت، چرا این بودحه را حمایت از دموکراسی در ایران می نامید؟ بگوئید تخصیص بودجه برای رادیوفردا، تلویزیون امریکا و وزارت خارجه امریکا. به این ترتیب این تصور که این نوع رسانه ها برای براندازی رژیم ایران است، نیز زائل خواهد شد. از سوی دیگر، ایا کنگره ی امریکا نیازی به این احساس نمی کند که طی یک ارزیابی دقیق روشن سازد تخصیص این بودجه تاکنون چه کمکی به پیشرفت دموکراسی در ایران کرده است؟
درخواست ما این است: برای رفع هرگونه سوتفاهم، قانونی به تصویب رسانید که پرداخت هرگونه وجه به اپوزیسیون ایرانی را به طور مطلق ممنوع نماید. جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان، نه به بودجه دیگر دولت ها، که به حمایت اخلاقی – معنوی جامعه جهانی و محکومیت جهانی رژیم ایران، به دلیل نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر، نیازمند است. شورای غیر موثر حقوق بشر سازمان ملل را باید، موثر و کارا کرد.
پس ما با چه کاری موافق هستیم؟ رژیم ایران تمام رسانه های مستقل را تعطیل کرده است و مانع رسیدن صدای دموکراسی خواهان به گوش مردم می شود. دولت ایران با استفاده ی از تکنولوژی مدرنی که از کمپانی های غربی دریافت کرده، فیلترینگ وسیعی بر رسانه ها حاکم و عملاً امکان استفاده از اینترنت را منتفی کرده است. جهان غرب، به دلیل فروش تکنولوژی جلوگیری از دریافت اطلاعات آزاد به این دولت ، به مردم ایران بدهکار است. باید سانسور گسترده و هژمونی رسانه ای رژیم را شکست. اگر مردم ایران بتوانند از طریق تلویزیون تمام وقت و اینترنت از وقایع مطلع شوند و شاهد نقد آزادانه ی سیاست ها وعملکردها و ارائه ی مدل های بد یل باشند، رژیم مجبور می شود کل بورکراسی امنیتی سانسور خود را تعطیل نماید. پول دادن به اپوزیسیون یک بحث است و استفاده ی مردم ایران از رسانه های خارجی جهت دسترسی به اطلاعات، بحثی دیگر.
–
مقاله حاضر، برای نخستین بار در روزنامه واشنگتن پست به چاپ رسیده است.