در جست و جوی” چهل کلید” - نامی که از کتاب شعر سیاوش کسرائی آمده است - رازهای شعریم. هر شماره شعر یا شعرهایی از شاعران ایرانی را می خوانید. سپس نگاهی به شعر و یادداشتی بر زندگی اش. این شماره را به شهاب مقربین و شعرهای او اختصاص داده ایم.
♦ شعر
3 شعر از شهاب مقربین
پنجره خوابیده است
پنجره خوابیده است
آرام باش
پرده ها خوابیده اند
حرف نزن
حتا اگر برف صدا کند
و پرده ها و پنجره پلک هاشان
را باز کنند
تو حرف نزن
دنیا خوابیده است
و در رویایی بی پایان انگار
آرام گرفته
آرام بگیر
شاید دنیا دارد رویاهای ما را
می بیند
ساعت ساکتی که در من سالها…
ساعت ساکتی که در من سالها
کسی صدایش را نشنیده
نخوابیدهاست
دارد آهسته آهسته خود را کوک میکند
تا ناگهان شماطهاش را بترکاند منفجر شود
و گردش روز و شب را بپاشد از هم
لحظهها را به هم بریزد
آن وقت
دیگر امروز امروز نخواهد بود
فردا گم میکند گور دیروز را
آن وقت
برمیگردم به کودکی
مینشینم در دامنت
سر میگذارم به سینهات
و گریهام را سر میدهم
شکایت دیروز را با تو خواهم کرد
تو لالایی انگشتانت را لای موهایم میپیچی
من لبهای تشنهام را میچسبانم به سینهات
و مینوشم
جرعه جرعه تمام زندگی را
مینوشم
و قطرهای که از گوشهی دهان به روی گونهام میلغزد
لبخند من است
برای تو
آن وقت
میبینی
ساعت ساکتی که بعد از سالها
هق هق تیک تاکش را
در بُغض شماطهاش ترکاندهاست
روی رویای زانوهایت
خوابیدهاست
یکی دو پرنده کافی بود…
یکی دو پرنده کافی بود
که آسمانم را نقاشی کنند
با بالهایشان
آبی و زلال
بر خاکستری که بر سرم آوار میشد
و لکههای کوچک ابر را
مثل قایقی بکشند
بکشند و با خود ببرندم
به هر کجا که میخواهند
یکی دو پرنده کافی بود
چه انتظاری کشیدم
تا پرندهها آمدند
آمدند آمدند
دسته دسته
هزار هزار
و آنقدر آمدند
تا آسمانم سیاه شد
یکی دو پرنده کافی بود
♦ نگاه
کلمات چون دقیقهها
لیلا کردبچه
شهاب مقربین، متولد ۱۳۳۳، اصفهان و صاحب مجموعههای “اندوه پروازها”، “گامهای تاریک و روشن”، ”کلمات چون دقیقهها”، “کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم” و مجموعهی منتشر نشدهی “این دفتر را باد ورق خواهد زد”، از انگشتشمار شاعرانی است که پس از گذشت حدود چهار دهه از آغاز فعالیت شاعری، سادگی و صراحت زبان شعری خود را از آغاز تا به امروز حفظ کرده است.
سادگی و صراحتِ اشعار “شهاب مقربین” خاصِ خود اوست، به گونهای که حتی در برخی از اشعار او که متأثر از شاملو است، نظیر: “سپیده/ آنگاه / بر شیشههای پنجرهام میکوبد / که تو دیده از هم بگشایی” (اندوه پروازها) یا جایی که تحت تاثیر زبانِ فروغ است، مانند: “چه کسی تو را کشت / چه کسی مرا کشت/ چه کسی با هزار پای عقربه وار/ دم و ساعت / گرداگرد من/ قدم میزند” (کلمات چون دقیقهها) و یا حتی در مواردی که تحت تاثیر مضامینِ اخوان ثالث است، مثل: “کلاهم آسمان / کفشم تمام زمین / جامهام باد / عریانیام آفتاب” (کلمات چون دقیقهها)، میتوان به وضوح نام “شهاب مقربین” را زیر شعرها دید.
این مشخصه، یعنی ممتاز و مشخص بودن زبان شعری “مقربین” در مجموعههای “کلمات چون دقیقهها” و “کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم”، بسیار پررنگتر از مجموعههای پیشینِ اوست. در این مجموعهها شاهد ویژگیهایی هستیم که مختصِ زبان “مقربین” هستند.
یکی از دیگر مشخصههای شعرهای “شهاب مقربین” رفتن به یک فضای حسی و بازگشتن از آن و دوباره رفتن به سوی همان فضا با رویکرد و کیفیتی دیگرگونه است: “آدمیان و جادهها / عهدی کهن دارند / همواره جادهها / میبرند و رهاشان میکنند/ و آدمیان بازمیگردند / آنجا که جادهها / میبرند و رهاشان میکنند” (کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم ).
سادگی زبان و فضای شعرهای “شهاب مقربین” ستودنی است، آنجا که میگوید: «با عقربهها جنگیدیم / مانند دن کیشوت / با آسیای بادی» (این دفتر را باد ورق خواهد زد).
اما در کنار همین سادگی زبان و فضا، توجه شاعر به نکات ریز زبانی، موسیقی کلمات و دقایقِ ادبی درخور توجه است. توجهِ شاعر به موسیقی کلمات به گونهای است که حتی میتوان در مواردی رد پای وزن عروضی را در اشعارش مشاهده کرد: “انگار که باد در آبادی / با عربده هر طرف در هر راه / سر در پی آشیان ویران شدهی ما دارد” (گامهای تاریک و روشن). “از او که من میمیرم از او / از او که من میمانم از او” (گامهای تاریک و روشن). “من از این در به در نخواهم شد” (کلمات چون دقیقهها).
توجهی که “شهاب مقربین” به موسیقی اصوات (واج آرایی) دارد نیز جالب توجه است: “من از دیارِ درههای دورِ در به دری / من از دیارِ درههای بی صدای یاد میآیم” (گامهای تاریک و روشن).
دیگر از مشخصههای شعری “شهاب مقربین” استفاده از صنایع خاصی در میان صنایع لفظی است، مانند “تکرار” که در اشعار او محدود به تکرار کلمات و افعال و گاهی روابط میشود: “دست یارانم را / که از دست دادم / در دست میگرفتم» (کلمات چون دقیقهها) و نیز تتابعِ اضافات: “دیگر رویای سوزان ستارگان سوسوزن/ از لابلای سوزنهای کاج/مرا در خود نمیبرد” (کلمات چون دقیقهها). “من از دیارِ درههای دورِ در به دری / من از دیارِ درههای بی صدای یاد میآیم” (گامهای تاریک و روشن).
از ممتازترین مشخصههای شعری “شهاب مقربین” توجه به صنایع بدیعی معنوی بیش از صنایع لفظی است، مانند صنعت “تشخیص” که در اشعار او اغلب با زیرساختی تشبیهی به کار میرود: “درختی به اتاقم آمده / سایهاش را نیز آورده است / تپهای به اتاقم آمده / روشنیها و بادهایش را نیز آورده است” (کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم). “سرما با ما از پلهها بالا میآید/ در را باز میکند / با ما کنار شیشههای گریان مینشیند.” (کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم ).
و صنعت “حسن تعلیل” که در اشعار او به شکل آوردن دلیلی شاعرانه و ناشناخته برای معلولی معلوم و شناخته شده تغییر حالت میدهد: “سپیده / آنگاه / بر شیشههای پنجرهام میکوبد / که تو دیده از هم بگشایی” (اندوه پروازها) “بخوابیم با هم / به خواب هم پا بگذاریم / رویاها و کابوسهای هم را / ببینیم با هم / از آن پس / دیگر / من هرگز بیدار نخواهم شد” (این دفتر را باد ورق خواهد زد).
از دیگر صنایع معنوی پرکاربرد در اشعار “شهاب مقربین” که امتیاز خاصی به شعرش می دهد، “تشبیه” است که به گونهای زیرساختِ تصویر سازیهای او را تشکیل میدهد. این تشبیهات چنانکه تشبیهات محسوس به محسوس باشند، منتج به خلق تصاویر عینی میشوند: “آلاچیقی از آتش / و ستونی از دود / وقتی / سقفی از باران / بر آن سایه میزند” (گامهای تاریک و روشن). و چنانکه تشبیهاتی محسوس به معقول یا معقول به محسوس باشند، تصاویر زیبای ذهنی میآفرینند: “میخواهم با بارانها سفر کنم / از هر چه بگذرم / روی دریاها چادر زنم / میان شنها شنا کنم” (کلمات چون دقیقهها). “شالی که باد پیچیده است / بر گرد گردنِ بی پناهی شالیزار” (گامهای تاریک و روشن).
جا به جایی ارکان جمله از دیگر مختصات اشعار “شهاب مقربین” است که در اشعار دیگران به این کیفیت دیده نمیشود: «”چگونه پرندهای است / مرغ عشق / قفس قلب من شکسته است و باز/ آواز پرواز را نمیخواند / با بال خیال حتی” (اندوه پروازها).
میتوان شعرهای مجموعهی “کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم” را گردهمایی تمام قدرتهای شعری “شهاب مقربین” دانست و مجموعهی “این دفتر را باد ورق خواهد زد” را چکیدهی تجربیات چهل و چند سالهی او، وقتی مینویسد: “خود را خوابی میبینم / در چشمان این جمعیت / که چیزی نمانده است بیدار شود” (این دفتر را باد ورق خواهد زد) به راحتی میتوان یک عمر تجربهی شاعری را پشت تک تکِ واژههای آن دید.
دریغ است که مدعی آشنایی با شعر معاصر باشیم و از لذت خواندن این شعر زیبای “شهاب مقربین” محروم بمانیم:
میخواستم دنیا را عوض کنم
دنیا عوض شد
اما کار من نبود
میخواستم انسان را دگرگون کنم
انسانها دگرگون شدند
نه آنگونه که من میخواستم
حالا دیگر
فقط می خواهم
تو را نگه دارم
همان گونه که بودی
بی هیچ تغییری
پیچیده در رویاهای کاغذیام
و تو
می دانم
عوض نخواهی شد
همان گونه که بودی گریزپا
پر طغیان و تغیر
ویران گر
رودخانهی آتش
منبع : دوماهنامهی “الفبا”، ( سال چهارم، شمارهی۲۴ )
♦ در باره شاعر
شهاب مقربین: “ گامهای تاریک و روشن”
شهاب مقربین متولد سال 1333 در اصفهان است. نخستین دفترش را با نام “اندوه پروازها” در سال 1358 منتشر کرد. پس از انتشار “گامهای تاریک و روشن” در سال 1365، “کلمات چون دقیقهها”، عنوان سومین دفتر اوست که در سال 1371 منتشر شد. او همچنین با مجموعهی “کنار جادهی بنفش کودکیام را دیدم” منتشرشده در سال 1382، به عنوان برگزیدهی جایزهی شعر کارنامه معرفی شد.
این شاعر گزیدهی شعرهایش را نیز در مجموعهی “رؤیاهای کاغذیام” در سال 1385 منتشر کرده است.
این مجموعه شعر که برنده جایزه شعر امروز ایران - کارنامه هم شده است، 42 شعر شهاب مقربین را شامل می شود. “کنار جاده بنفش کودکی ام را دیدم” نخستین بار در سال 1382 از سوی انتشارات آهنگ دیگر به چاپ رسیده و در سال جاری چاپ دیگری از آن توسط همین نشر روانه بازار کتاب شده است. این مجموعه نیز با شمارگان 1100 نسخه و بهای 1500 تومان چاپ و منتشر شده است. اندوه پروازها(سعید: 1358)، گام های تاریک و روشن(یراژه: 1365) و کلمات چون دقیقه ها(مولف: 1371) از دیگر دفترهای منتشر شده شهاب مقربین است. کوتاه ترین شعر مجموعه این است: برفی سنگین نشست/ درختی زیبا شد/ درختی شکست.