موسیقی/ آلترناتیو – آرش بهمنی: هفتمین آلبوم گروه کیوسک با نام “زنگ بزن آژانس” پس از چند ماه انتظار و وعده اعضای گروه٬ منتشر شد. آلبومی که به نظر میرسد در همین روزهای کوتاه پس از انتشار٬ موفق شده رضایت عمومی مخاطبان این گروه را به دست آورد. آلبومی که علاوه بر مخاطبان گروه در خارج از کشور٬ برای مخاطبان داخل کشور هم در دسترس قرار گرفته.
فضای “زنگ بزن آژانس” با فضای عمومی آلبومهای اخیر کیوسک متفاوت است. فضای متفاوتی که به گفته آرش سبحانی٬ بیشتر ناخودآگاه بود. کار جدید کیوسک٬ بیشتر به ریشههای اصلی این گروه - موسیقی راک - نزدیک شده است.
از سویی در این آلبوم٬ همچون بسیاری از آلبومهای کلاسیک راک٬ نوعی پیوستگی و ارتباط بین آهنگها وجود دارد. ترتیب قرار گرفتن آهنگها٬ فضایی که توصیف میکنند و میسازند و حکایتی که در حال روایت آن هستند٬ همه با هم مربوط هستند.
زنگ بزن آژانس در واقع روایتگر حکایتی است از نسلی و فضایی که در آن زندگی میکند. روایتی که شاید - به قول آرش سبحانی - بارزترین مشخصه آن٬ استیصال است. استیصالی که کل زندگی این نسل را فراگرفته.
در واقع شاید بتوان گفت که یکی از دلایل پرمخاطب بودن کیوسک٬ همین روایت حدیث نفس نسل جدید است. نسلی که معترض است و اعتراض خود را نیز با صدای بلند اعلام میکند٬ مشکلات شخصی خود را دارد و در شبکههای اجتماعی تا حدی آنها را هم با بقیه به اشتراک میگذارد. اما واقعیت این است که نه راهحل کاربردی و مشخصی برای این مشکلات دارد و نه اساسا رفع احتمالی این مشکلات٬ میتواند مسایل و مصایبش را کمتر کند. نسلی که چه در ایران باشد٬چه در اروپا و چه در آمریکا٬ باز هم ناراضی و عاصی است.
“همهجا دیواره٬ همه چی سیاست [سیاه است]“به نوعی جهانبینی کلی این نسل است و راهحل آن نیز چیزی نیست جز اینکه “من باس برم | زنگ بزن آژانس”. البته که “مقصد معلوم نیست”.
ترسیم این فضای سیاه٬ کاری است که کیوسک در آلبوم جدید خوبی به خوبی از پس آن برآمده. در واقع کار مهمتر کیوسک در البوم جدید٬ نشان دادن همین تناقضهایی است که وجود دارد: نسلی که به وضعیت سیاسی و اجتماعی معترض است و برای تغییر آن تلاش میکند٬ در عین حال و همزمان به دنبال فرار از موقعیتی است که در آن قرار دارد. اما در پس این فرار٬ نه ارمانشهری وجود دارد و نه امیدی. تنها تلاشی است برای فرار به “دورترین نقطه”ای که میتوان با “ارزانترین بلیت” به آن رسید.
از مشخصههای دیگر آلبوم جدید کیوسک٬ پختگی بیشتر نوازندههاست. در واقع سیر تحول کیوسک از نخستین آلبوم تا آلبوم هفتم٬ سیری رو به جلو بوده. این پختگی چه در نحوه نواختن سازها٬ چه تنظیم آهنگها و چه انتخاب ترانهها به خوبی مشخص است.
آلبوم جدید کیوسک به نظر میرسد که کمتر از آلبومهای قبلی تکیه بر ترانهها دارد و نقش سازها نیز در آن پررنگتر شده. در واقع سازها در آلبوم جدید٬ تلاشی برای بهتر شنیده/ خوانده شدن ترانه نیستند٬ بلکه خود به عنوان موجودیتی جداگانه در البوم حضور دارند. از جمله نشانههای این مساله میتوان به گنجاندن یک قطه بدون کلام در البوم اشاره کرد.
اینها همه اما به معنای تغییرات کلی در سبک و سیاق این آلبوم نیست. مشخصههای کیوسک در قطعههای این آلبوم همچنان وجود دارد. از جمله میتوان به نقد صریح سیاسی به شرایط موجود و ابراز عقاید سیاسی با صدای بلند اشاره کرد.
چه در قطعهی “کرامت” - که به تمامی قطعهای است سیاسی و در وصف نوعی نگاه در فضای سیاسی و میان فعالان آن٬ در دیگر قطعهها هم اشارههای روشن و صریحی به شرایط سیاسی و اجتماعی وجود دارد.
چه در قطعه “ساز نمیشه زد” و چه در قطعه “جنون ملی” این اشارههای صریح وجود دارد. با این حال نباید فراموش کرد که به نظر میرسد صراحت سیاسی این البوم٬ کمتر از آلبومهای قبلی است. در واقع اگر توجه کنیم که در این البوم قطعاتی در حد “حاجی یادت هست”٬ “ممنوعه” و “بارون نمیاد اینجا٬ مرتضی” وجود ندارد.
در نهایت به نظر میرسد البوم جدید کیوسک٬ پایان یک دوره است: روندی که از آلبوم “آدم معمولی” آغاز شد٬ کارهای مختلفی تجربه شد و در نهایت با آلبوم هفتم٬ به حدی از پختگی رسید. به نظر میرسد از این پس باید در انتظار تجربیات جدیدتری از کیوسک و آغاز روندی جدید باشیم. روندی جدید برای گروهی که تلاش میکند از تجربههای جدید در کار خود٬ دوری نکند.