ملی – مذهبی‌ها و انجمن‌های دانشجویی

نویسنده

po_keyvan_samimi.jpg

هفته پیش وقتی گزارش سخنرانی شهر کرد دو برادر عزیز ملی - مذهبی را خواندم به بخش‌هایی که مضمونش ایجاد تغییراتی در انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها بود نقد داشتم، اما دست به‌قلم نبردم. دیروز مصاحبه برادر دیگری از عزیزان ملی – مذهبی یعنی دوست قدیمی‌ام دکتر حسین رفیعی با سایت “روز” را خواندم، بازهم پیرامون انجمن‌های اسلامی و با همان مضمون. اندیشیدم اگر بازهم دست به‌قلم نبرم شاید این تصور پیش آید که تمام فعالین ملی - مذهبی درخصوص ایجاد تغییرات در انجمن‌های اسلامی دانشجویی نظری با همان مضمون دارند، و این ممکن است باعث سوء تفاهم نسبت به ملی - مذهبی‌هایی شود که در این خصوص نظری متفاوت دارند، از جمله نگارنده.

داشتن انجمن دانشجویی حق همه‌ی دانشجویان با هر عقیده‌ای است. مسلمان‌ها، مارکسیست‌ها، معتقدان به مذاهب و مسلک‌های دیگر، ملی‌ها، لائیک‌ها (کسانی که به‌هیچ مذهبی اعتقاد ندارند)، سکولارها (کسانی که علی رغم اعتقاد شخصی به یکی از مذاهب یا مسلک‌ها، تشکلشان به مسایل این مذهب یا آن مسلک ورود نمی‌کند) و غیره.

تقسیم‌بندی ششگانه‌ی ذکر شده بسیار کلی است و بدیهی است گروه‌های دیگری را نیز می‌توان نام برد، و فعالیت در تشکل‌های دانشجویی حق همه‌ی گروه‌هاست. در فضای بسته‌ای که مسوولان امر به‌وجود آورده و در دانشگاه فقط به تشکل‌های اسلامی اجازه‌ی فعالیت‌های سیاسی می‌دهند، بیرون ریختن صاحبان عقاید دیگر از تشکل رسمی موجود، یعنی محروم کردن دیگران از فعالیت رسمی. یعنی منِ مسلمان که انجمن خود را دارم؛ بقیه هم بروند و اجازه‌ی تأسیس انجمن خودشان را بگیرند و حداکثر این‌که من هم کمکشان می‌کنم تا مجوز بگیرند. در شرایطی که روشن است به دگراندیشان مجوز فعالیت رسمی نخواهند داد. این، به‌معنای صحّه گذاشتن برخی دوستان به تبعیض حاکم خواهد بود.

این نه رسم مسلمانی است و نه با مرامی که از ملی – مذهبی ها انتظار می‌رود سازگار است.

برادر عزیزم آقای رفیعی در مصاحبه‌ی خود، دانشجویان طرفدار هویت اسلامی انجمن‌ها را با اعضای مسلمان سازمان مجاهدین خلقِ 30 سال پیش مقایسه کرده‌اند. حتی اگر بتوان قیاسی در این زمینه انجام داد، مقایسه دکتر رفیعیِ گرانقدر صوری و شکلی است نه محتوایی.

در آن زمان، رهبری سازمان اعضای مذهبی را زیر فشار قرار می‌داد تا دست از دین و اعتقاد خود بردارند و در غیر این صورت از تشکل بیرون بروند. اعضای مسلمان هم می‌دانستند که پس از قطع ارتباط تشکیلاتی، رها خواهند شد و آن‌گاه به احتمال زیاد دستگیر یا کشته می‌شوند. بنابراین اخراج از تشکل کاری بود که عملاً به‌سود رژیم شاه تمام می‌شد. اگر بتوان قیاسی انجام داد، اکنون هم اخراج دگراندیشان از انجمن اسلامی به سود ر حاکمان است و صاحب ناچیز این قلم به‌عنوان یک فعال ملی- مذهبی هرگز این اخراج را تأیید نمی‌کند.

جوانمردی که از صفات مولا علی است اقتضا می‌کند دانشجویان مسلمان دوش به دوش دگراندیشان، بر مقامات ذی ربط حکومتی برای راه‌انداری انجمن‌های متفاوت دانشجویی فشار وارد کنند. تنها در آن صورت است که انجمن‌های اسلامی می‌توانند با خاطری آسوده به تقویت هویت اسلامی خود بپردازند.