هنریک هرتزبرگ
ویکی لیکس اولین مجموعه از محتوای مکالمات وزارت خارجه آمریکا را در هفته گذشته منتشر کرد. اگر به کمک یک نرم افزار گرافیکی و برحسب تعداد کلمات به کار رفته در متن، به صورت نموداری به شکل یک تخم مرغ نیمرو تصویر شود، “ایران” حکم زرده آن را دارد. کلمات دیگر نظیر “روسیه”، “هسته ای” و “موشک” ابعاد کوچکتری به خود می گیرند و حکم ذرات فلفل و نمک را در این تخم مرغ خیالی دارند.
شاید دو مورد از بزرگترین اسرار فاش شده توسط ویکی لیکس، یکی شباهت بسیار میان چهره علنی و چهره پنهان دستگاه سیاست خارجی آمریکا و دیگری انجام وظیفه موفق کارکنان این دستگاه باشد. این دو در خصوص موضوع ایران و بلندپروازی های هسته ای این کشور صدق می کند و به حجم دانسته های ما در مورد این کشور می افزاید. رویکرد اوباما به ایران که سازش پذیرتر و در عین حال سخت گیرانه تر از سیاست جورج بوش است، از دو الگو پیروی می کند. این رویکرد آمیزه ای از “تماس” و آمادگی برای مذاکره در عین خودداری از گفتمان تغییر رژیم، و نیز «عزم جزم» برای وضع تحریم های اقتصادی جدی است. دولت اوباما توانست پس از لغو طرح سیستم دفاع موشکی لهستان و چک و جایگزینی آن با سیستم مستقر در دریا، پشتیبانی روسیه را جلب کند. در عین حال، پس از متقاعد کردن عربستان سعودی به تضمین تأمین نیاز نامحدود نفتی چین، پکن را به حامیان خود اضافه کند. این سیاست با ظرافت و اراده انجام شده است: تحریم ها در حال اثرگذاری هستند و دور تازه گفتگوها در ژنو آغاز شده است. اما هیچکدام از این رویکردها نتوانسته ایران را به دست برداشتن از روند تولید بمب وا دارد.
بر اساس یکی از اسناد ویکی لیکس، ایهود باراک وزیر دفاع اسرائیل در بهار سال گذشته و در دیدار هیأت نمایندگی کنگره آمریکا گفته بود دنیا برای “متوقف ساختن ایران از در اختیار گرفتن تسلیحات هسته ای” هجده ماه فرصت دارد و پس از این مهلت، “هرگونه راه حل نظامی با خسارت های جانبی غیرقابل قبولی همراه خواهد بود.” هجده ماه تعیین شده از سوی ایهود باراک، در هفته جاری به پایان خواهد رسید. یک “بدافزار” هوشمند رایانه ای که منشأ آن احتمالاً اسرائیل است، پیش تر در سال جاری ضمن آلوده ساختن برنامه کنترل کننده دستگاه های سانتریفوژ ایران، سرعت آنها را تا حدی بالا برد که برخی از این دستگاه ها از کار افتادند. ممکن است سرعت برنامه هسته ای ایران کندتر شده باشد اما همچنان ادامه دارد.
باراک اوباما قبل و پس از انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری گفته بود ایران مجهز به تسلیحات هسته ای، به دلایل بسیاری “غیرقابل پذیرش” خواهد بود. دولت خودکامه ایران یک دیکتاتوری مذهبی پیچیده و سرکوبگر با کارنامه ای طولانی در حمایت از تروریسم است. رئیس جمهور دمدمی مزاج، جاهل و متقلب ایران که انکار کننده هولوکاست است، از نابودی دولت اسرائیل سخن گفته است و این خود اسباب نگرانی اسرائیلی ها و از جمله بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این کشورشده است. نتانیاهو امکان دستیابی ایران به بمب هسته ای را تهدیدی علیه موجودیت اسرائیل خوانده است. این درست است که رفتار فعلی ایران احتیاط آمیز بوده است و آیت الله علی خامنه ای رهبر کشور با فرمان حمله هسته ای مستقیم و یا باواسطه دست نشاندگانش، موجبات ویرانی شهرها، مردم و آینده ایران و از جمله رژیم خود را به کشوری که دارای یک زرادخانه عظیم هسته ای و توان استفاده از آن است نخواهد داد. اما عواقب در اختیار داشتن بمب ایرانی، نه تنها برای اسرائیل، بلکه سایر مردمی که در زیر سایه ترس و نگرانی زندگی می کنند، همانقدر فاجعه بار خواهد بود. دست باز آمریکا در منطقه نیز همزمان با رشد ایران، بسته خواهد شد. از همه بدتر، ممکن است نتوانیم جلوی اعرابی نظیر مصر و عربستان سعودی در ایجاد برنامه هسته ای را بگیریم. دورنمای به راه افتادن مسابقه تسلیحاتی در شکننده ترین منطقه دنیا، کابوسی منحصر به فرد خواهد بود.
مشخص است که تمامی این تبعات غیرقابل پذیرش خواهند بود. اما اگر دیپلماسی و فشار به شکست بیانجامد و بمب ایرانی ساخته شود و یا در آستانه ساخت قرار بگیرد، در آنصورت راه حل “نظامی” بازهم غیر قابل پذیرش خواهد بود. بمباران تأسیسات هسته ای ایران، صرفنظر از آنکه توسط اسرائیل یا آمریکا صورت بگیرد، نمی تواند مانند یک عمل جراحی باشد که بیمار را با زخم های بخیه شده در اتاق ریکاوری نگاه دارد و رفتارهای غیربهداشتی بیمار را تغییر دهد؛ بلکه آغازگر یک جنگ مبهم از نظر مدت زمان و نیز هزینه های انسانی، مادی و سیاسی خواهد بود.
شاید برخلاف احتمالات، رویکرد دوگانه اوباما به سرانجامی برسد و جمهوری اسلامی قید انفجار هسته ای را بزند. محتمل تر این است که در آینده نزدیک، بن بست پرتنش با نمایی از جنگ سرد که با دوره های تشدید و تضعیف تنش همراه است، رخبدهد: نسخه ای شبیه پارادوکس زنو، که در آن ایران به آستانه تولید بمب می رسد اما هرگز آن را نمی سازد و آزمایش نمی کند.
این رژیمی است که سعادت ایران را فدای خصلت های ضد آمریکایی، تنش و سوء ظن می کند و آماده از دست دادن تمام چیزهاست. اما سرزمین ایران به خودی خود مهد تمدنی بی بدیل با استعدادهای بیکران ، مردمی تحصیلکرده، طبقه متوسط قدرتمند و مخالفان سیاسی با اهمیت است. دیر یا زود زمانی فرا خواهد رسید که ملاها رفته اند و این تنها مردم ایران هستند که امکان وقوع این رویداد را فراهم می آورند. اما برای اینکه چنان روزی فرا برسد، آمریکا باید از خود شکیبایی استراتژیک، هوشیاری و جراتی به خرج دهد که سبب زوال طبیعی جنگ سرد شد و نسخه سکولار از ایدئولوژی مانی را نیز به مرگ طبیعی رهنمون کرد؛ آمریکا باید از اسرائیل نیز بخواهد چنین رفتاری داشته باشد.
منبع: نیویورکر- 7 دسامبر