برای تهیه ویژه نامه تولددکتر سروش،سراغ مهدی کروبی هم رفتیم.او برغم مشکلات فراوان این روزها،به خواست ما جواب داد و پیامی نیز فرستاد تا بگوید:ملاصدرا که امروز ظاهرا به متفکری مقبول برخی روحانیون حاکم تبدیل شده است، در روزگار خود از اتهام کفر، آزار و تبعید رنج می برد.
متن این پیام در زیر می آید
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب اسلامی ایران به عنوان حرکتی برآمده از مطالبات ملت ایران در سال 1357 نهضتی با دو بال بود: روحانیون مبارز و روشنفکران متدین؛ با رهبری امام خمینی و همراهی اقشار مختلف مردم. مبارزه سیاسی که از حوزه های علمیه دور افتاده بود به متن آن آمد و نسلی از روحانیان آگاه و متعهد به جامعه مانند آیات عظام مرحوم منتظری، طالقانی، مطهری و ربانی شیرازی را پدید آورد و از سوی دیگر در دانشگاه های جدید که به نظر می رسید مقابل حوزه و دین بنا شده اند گروهی از روشنفکران متدین ظهور کردند که در برابر این پندار باطل ایستادند. افرادی مانند مرحوم بازرگان و شریعتی و ید الله سحابی.
همین دو جریان فکری پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی قرار بود عهده دار رهبری اجتماعی و فکری شوند که متاسفانه با شهادت مطهری و بهشتی و باهنر و مفتح و دامن زدن به تضاد روحانی- دانشگاهی، چه در نهادهای فرهنگی و چه در نهادهای سیاسی، سبب کم رنگ شدن وحدت این نیروها و حتی کنار رفتن روشنفکران از حیطه اجتماعی و حکومتی شد و گرچه همچنان برخی چهره ها در صحنه ماندند اما به تدریج و به خصوص در دهه دوم انقلاب، نظام سیاسی، خود را از جمع قابل ملاحظه ای از نیروهای اصیل انقلاب و روشنفکران محروم کرد. در این میان وجود چهره ها و متفکرانی مانند آقای دکتر سروش البته مانع از بسته شدن تمام عیار این باب شد.
دکتر سروش که پیش از انقلاب اسلامی حضور افرادی مانند شهید مطهری را از نزدیک درک کرده بود و با اندیشه های مرحوم شریعتی هم آشنایی کافی داشت پس از انقلاب اسلامی به دلیل تحقیقات ارزشمندش در فلسفه اسلامی، این نهضت را ادامه تفکر ملاصدرا می دانست، نقش مهمی در استواری پایه های تفکردینی ایفا کرد.
نقد او بر مارکسیسم و جریانهای معارض با اندیشه اسلامی عالمانه بود و در جریان انقلاب فرهنگی سعی بسیاری در بازگشایی دانشگاهها و بخصوص رهایی علوم انسانی از چنگال بدگمانی جریان متحجری داشت که همچون امروز این علوم را با انبر در دست می گیرند.
پس از آن نیز وی شاگردانی را پرورش داد که از وفاداران حقیقی آزادیخواهی در ایران شدند و در زمینه سازی فکری برای حرکت اصلاحات نقش بسیار داشتند.
تلاش نظری او برای جمع دموکراسی و دینداری، به تدریج و به صورت طبیعی مخالفان جدی یافت که گروهی از مغرضان سیاسی و متحجران دینی بودند و گروهی دیگر البته دغدغه های درست مذهبی داشتند. گروه اول با فشار و آشوب مانع از حق آزادی بیان این متفکر شدند و گروه دوم اکثرا جانب ادب و انصاف نگه داشتند.
آرای دینی سروش در باب وحی و قرآن و پیامبر اسلام نه بی سابقه است و نه بی پاسخ. تاریخ اسلام پر است از مسالههای که سبب رونق بازار دین و دانش شده اند و جواب های درست و قانع کننده ای یافته اند و سروش یکی از طراحان این مسئله هاست.
ملاصدرا که امروز ظاهرا به متفکری مقبول برخی روحانیون حاکم تبدیل شده است، در روزگار خود از اتهام کفر، آزار و تبعید رنج می برد. اما اسلام هرگز از آزادی بیان حتی بیان کفر در محضر امام صادق(ع) آسیب ندیده است.
متفکری مانند سروش که اینک در 65 سالگی حیات فکری خویش رسیده است، نه تنها از این جهت که پاسخ های عالمانه ای به دغدغه های نسل جوان مسلمان داده، بلکه از این لحاظ که سوال های خوبی هم طرح کرده است، باید مورد احترام باشد. هنوز از یاد نبرده ایم که سوال های ایشان از فقیه عالیقدر مرحوم آیت الله منتظری در حوزه فقه چه مباحثه پر ثمری را رقم زد.
از سوی دیگر حضور مداوم سروش در عرصه سیاسی و دفاع از آزادی های سیاسی سبب شد این باور که مسلمانی ملازم با دفاع از حقوق انسانهاست معنای روشن تری بیابد. سروش هرگز نویسنده ای گوشه نشین نبوده و بدیهی است که مورد حمله قرار گیرد. اما اگر به سوال های مهمی که او حداقل در سی سال گذشته طرح کرده، بیش از پاسخ های او توجه کنیم و با ایجاد رابطه مناسب میان علمای حوزه مانند فیلسوف و فقیه بزرگوار حضرت آیت الله جوادی آملی و بزرگان دانشگاه فرصت طرح این سوال ها و جواب ها را ایجاد کنیم، همواره از اینکه افرادی مانند او در جامعه امروز ایران حضور ندارند افسوس خواهیم خورد و سعی می کنیم که در اوج پختگی این متفکران آنان را به وطن بازگردانیم و نسل جوان را بیش از این در دریای شبهات بی پاسخ رها نکنیم.
این زادروز را مغتنم می شمارم و برای ایشان سعادت، سلامت و آینده ای توأم با توفیق و نصرت الهی آرزو می کنم.