خاطره ی برگشته مژگان و روایت کارون بی لب

نویسنده
محمد حسن مقصود لو

» صدا

روایت زمزمه های امروز، مرورخاطره های دیروز

 

ترانه ی “ کارون بی لب”، انتخاب “ترانه ی امروز” ما و ترانه ی “برگشته مژگان ” نیز انتخاب ما از میان “ترانه های دیروز” است.

ترانه ی امروز: کارون بی لب

شاعر: محمدنوبری –آهنگساز: آرش افشار – تنظیم کننده: سیاوش رحمانی - خواننده: آرش افشار و ک.شو

با فراگیری موسیقی زیرزمینی در سال های اخیر، و به دلیل سهل الوصول بودن شرایط اجرا و انتشار آن در فضای مجازی، این امکان برای طیف وسیعی از علاقه مندان به موسیقی روز به وجود آمد تا دغدغه های عاطفی، اجتماعی و حتی اعتراضی خود را، ازسویی بدون توجه به پیش نیازهای علمی و اجرایی موسیقی، و از سویی دیگر، بدون در نظر گرفتن قوانین به شدت سفت و سخت ممیزی ِرسمی، در قالب ترانه اجرا و منتشر نمایند. چنانچه درصد بالایی از موسیقی مصرفی ِ توده ی مردم در طول زندگی روزمره، نه به ترانه های منتشر شده در قالب آلبوم های رسمی، بلکه ترک های دانلود شده از فضای مجازی اختصاص یافته است.

ناگفته پیداست همین شاخصه، یعنی همه گیرشدن آن، این نوع از ترانه خوانی را مستعد تنزل در میزان کیفیت مولفه های اساسی ترانه، یعنی “شعر”، “موسیقی” و “اجرا” می نماید. چنین است که تراز هنری درصد بالایی از آثار این دسته، پایین واجرای نهایی آن متمایل به نوعی “ ابتذال هنری ” شده است.

اما ترانه ی “کارون بی لب” یکی از نمونه های متعالی این گونه از ترانه خوانی در این سالهاست. امتیاز اصلی این ترانه درطرح نو و بدیع ترانه و انسجام در پرداختِ اعتراضی شعرو از همه مهمتر به کارگیری ارجاعات بینامتنی و فرامتنی شعر به موضوعات وابسته به متنِ شعر است.

مخاطب شعر “ابراهیم” است که با در نظر گرفتن واژه هایی چون “قربانی” و “گوسفند”، و فارغ از هرگونه امکان ارتباط فرامتنی دیگر، می توان او را همان “ ابراهیم خلیل الله ” دانست.

شعر با توصیف فضای کلی جامعه شروع می شود:

زندگی توو شرایط جنگی، شعر خوندن به شرط اردنگی،

 اسپری! اسپری نفس تنگی ! تو چه می دونی آسم یعنی چی؟

چشم هاتو نبند ابراهیم! این همه گوسفند ابراهیم !

عید! عیده بخند ابراهیم !وقت قربونی آسم یعنی چی؟

شاعر در بند بعدی شعر با ارجاع ذهنیت مخاطب ترانه به “کارون”، مختصات شعر خود را جانمایی می کند. موضوع ترانه “کارون” و “اهواز” است. شهری خاطره انگیز برای مردم ایران، که به دلیل دیدگاه های غیر مدبرانه ی نهادهای رسمی در اجرای مفهوم “ توسعه ” و بدون توجه به مولفه های هویتی آن محدوده، عملا به یک شهرک صنعتی بزرگ تبدیل شده است.

محمد نوبری، “کارون” را نماد ِ همه ی مولفه های خاطره انگیز اهواز انگاشته و شرایط امروز اهواز، مانند “کم آبی”، “نیشکر”، “آلودگی آزار دهنده ی هوا” را به آن ارجاع داده است.

توی خاک هوا تیمم کن، لب کارون بیا تیمم کن

آب نیست این شبا تیمم کن ! عید ! عیده بخند ابراهیم

آب که مزه ی لجن می ده، شهر کم کم به مرگ تن می ده

همه می گن که خوب می شیم و شهر بویِ بد دهن می ده

انهدام یه شهر با قانون، فاضلابی به وسعت کارون،

خفگی بعد اولین بارون !نیشکر خوبه خودکفا می شیم

سرفه سرفه نفس نفس تلفات، مرده دیگه نشونه های حیات

خفه میشیم مثل نقل و نقاب ! تیتر روزنامه ها می شیم

عید !عیده بخند ابراهیم !

 توی خاک هوا تیمم کن! لب کارون بیا تیمم کن

آب نیست این شبا تیمم کن ! عید !عیده بخند ابراهیم

آب که مزه ی لجن میده، شهر کم کم به مرگ تن میده

نیشکر ها که خوب شیرین شد، شهر بوی بد دهن میده

خسته م از بوی گند ابراهیم، عید عیده بخند ابراهیم

شاعر در شکل بندی طرح کلی خود، زبانی منسجم دارد. لحن اعتراضی ِ ترانه از سویی به طعنه زدن به مفاهیم مذهبی چون “تیمم”، “عید” و از سوی دیگر و براساس واژه هایی چون، “خودکفایی”، “تلفات”، به سخره گرفتن ادبیات روزنامه ای، به عنوان شاخصه ی دیدگاه های رسمی حکومت، بر می گردد.

جدا از امتیازات شعر، ترانه ی “کارون بی لب” در اجرا نیز، واجد مولفه های خلاقانه ای است که در نهایت در هم آغوشی با شعر، یک کلیت منسجم برساخته است.

پیش در آمد، یاد آور ملودی ترانه ی خاطره انگیز “لب کارون” است. اما همچنان که نام ترانه، “کارون بی لب”، در تضاد با نام “لب کارون” است، اینجا نیز با اجرایی تغییرِ شکل داده شده، که پژواک صدای آن یادآور نوحه های دوران جنگ است، مفهومی عکس خود یافته است. در میانه های ترانه، “سیاوش رحمانی” در مقام، تنظیم کننده و میکس کننده ی صدا، با تکرار این افه ی صوتی و استفاده از دیگر حاشیه های صوتی در زیرِ صدای موسیقی ترانه، به نوعی فضای بدوی و گرم صحرای دوران “ابراهیم” را تداعی می کند و هوای اهواز را به آن دوران اساطیری که پدری، فرزندش را در مقام تسلیم، قربانی کرد، پیوند می زند.

استفاده از دو خواننده در اجرای این ترانه نیز یکی دیگر از وجوه خلاقانه ی این اثر است که اعتراض مستتر در آن را متکثر می کند.

ترانه ی “کارون بی لب” در همه ی وجوه خود، یک ترانه ی خلاقانه، هنرمندانه و منسجم به شمار می رود که می تواند برای گونه ی موسیقی الکترونیک ِ موسوم به موسیقی زیر زمینی، یک نمونه ی متعالی در فرم و محتوا بر آورد شود.

                  

ترانه ی دیروز: برگشته مژگان

شاعر: ایرج جنتی عطایی- آهنگساز و تنظیم کننده: پرویز مقصدی - خواننده: عارف

اجرای دوم ترانه ی “ برگشته مژگان ” را بشنوید.

عاشقانه ها با “پرویز مقصدی ” شروع شد. آکاردئون و ارگ او، یادآور دوران طلایی عاشقانه هاست. گل سرخ، دریاچه نور، خواب، ماهی و دریا، گل بی گلدون، به من نگو دوستت دارم و…

هر آهنگسازی که به “کوچه” قدم نهاد، مهتاب “پرویز مقصدی” را بر آسمان دید. مهتاب او درخشید تا خوانندگان زیر نور او، خود را بزک و صحنه را فتح کنند. اما آنان مست چراغواره ها شدند و مهتاب پرویز مقصدی، از خنده ایستاد. اخم کرد. دیگر نتابید. کوچه تاریک شد. پرویز مقصدی در خود غروب کرد و دیگر بر نیامد.

جوانی ِ ایرج جنتی عطایی زیر نور ماه، عاشقانه ها سرود. گل سرخ، غروب آشنایی، بی تو من کسی ندارم، عشق بی حاصل، دیوار جدایی و…!

خموشی پرویز مقصدی با انفجار شاعر همراه شد. بغض اعتراض او ترکید و خونه و جنگل و بن بست، متولد شد.

عارف اما صدای همیشه گی ِعاشقانه هاست. او همچنان، برای عاشقان، نور انتهای یک پیچ است. عارف خاطره ی یک عشق عمومی ست.

“برگشته مژگان” به سالهای کنار هم بودن این نام ها باز می گردد. پرویز مقصدی، ایرج جنتی عطایی و عارف

هنوز هم می توان ترانه هایشان را زمزمه کرد و عشق را در خود مرور کرد:

رﻓﺘﻰ ای ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﻣﮋﮔﺎن

 ﺗﺎ ﺗﺐ اﻳﻦ ﻋﺸﻖ ﺳﻮزان

در دﻟﻢ آﺗﺶ ﻓﺮو زد

ﺗﺎر و ﭘﻮدم را ﺑﺴﻮزد.

پرویز مقصدی آغاز سال سیاه ۸۸ رفت و راز عاشقانه ها را باخود برد. بعد از او هر چه ماند اعتراض بود.