ماییم که باید اعتماد سازی کنیم

نویسنده


گسترده شدن اعتراضات قومیتها و علنی تر شدن مطالباتشان در کنار دست یافتن حاملین مطالبات به رسانه هایی ‏محدود موجب شد تا بسیاری از دموکراسی خواهان نگاهی جدی تر به جریانات هویت طلب و مطالبات آنها داشته ‏باشند. دموکراسی خواهان بر آنند با در نظر گرفتن پیامدهای بی توجهی و نادیده انگاری مطالبات این جنبش ها به ‏دنبال راه حل و پاسخی برای آنها باشند. در این میان احساسات وطن پرستانه شوینیستی عده ای معدود گاه شکل ‏افراطی به خود می گیرد. در برابر این عده نگاه مدرنی وجود دارد که حقوق بشر محور است. نگاه مدرن حق ‏تعیین سرنوشت را حقی ذاتی برای انسانها می داند و به دنبال مرتفع سازی مثبت بحران به وجود آمده است. ‏

جامعه ما جامعه ای است متکثر. متشکل از فرهنگهای متفاوت، آداب و رسوم متنوع، زبانهای مختلف و گویشهای ‏گوناگون که مجموعه تمامی اینها جامعه ایرانی و فرهنگش را شکل می دهد. این گوناگونی همراه با پراکندگی و ‏در هم آمیختگی اش باعث می شود که هیچ شهروندی نتواند خود و هویتش را اکثریت مطلق بداند و برای خود حق ‏ویژه ای قائل شود‏‎.‎

واقعیت این است که جامعه ما از نوعی از هم گسیختگی و بی اعتمادی رنج می برد. اصلاح طلبان و حتی بسیاری ‏از فعالان سیاسی اپوزیسون، به دلیل عدم شناخت از جنبشهای قومی و مطالباتشان و همچنین تحت تأثیر تبلیغات ‏دهه‎ ‎های گذشته نگاهی مشکوک و بدبینانه نسبت به هویت طلبان دارند. در مقابل در استانهای مرزی به دلیل سابقه ‏تاریخی برخورد حاکمیت با ایشان و سرکوب های مکرر که گاه منجر به فجایع دردناک نیز شده است و همچنین ‏چندین دهه سکوت دموکراسی خواهان در برابر این سرکوب ها، احساس بی اعتمادی توأم با کینه شکل گرفته ‏است.‏

متأسفانه بسیاری از فعالان سیاسی با ترجیح ناقص دادن به شعارهایی چون آزادی و دموکراسی، هیچ اولویتی ‏برای قومیتها و مطالباتشان قائل نیستند. ایشان معتقدند آزادی و دموکراسی بر هر خواسته ای مقدم است و همه ‏تحول خواهان و معترضان به وضع موجود باید با جمع شدن در زیر چتر دموکراسی خواهی برای رسیدن به ‏جامعه ای آزاد و دموکرات تلاش کنند تا پس از تحقق آن و در جامعه باز و با ساز و کاری دموکراتیک سایر ‏مطالبات و شعارها از جمله مطالبات قومی پیگیری شود. در صورتی که باید پذیرفت این مطالبات در عرض ‏یکدیگرند نه در طول هم. خواسته های فرهنگی و قومی نافی دموکراسی نیست. اساساََ این جنبشهای قومی، ‏دانشجویی، زنان و… و مطالباتشان است که جنبش دموکراسی خواهی و شعارها و اهداف آن را شکل می دهد و ‏بدون در نظر گرفتن این جنبشها جریان دموکراسی خواهی مفهومی نخواهد داشت. از معتقدان به اولویت ‏دموکراسی باید پرسید براساس کدام ملاک و معیار آزادی و دموکراسی بر مطالبات قومی – به عنوان مثال حق ‏آموزش زبان مادری- برتری میابد. سوال اساسی تر اینکه چگونه می توان جامعه دموکراتیکی را تصور نمود که ‏در آن شهروندانی بدون فرهنگ و هویت به رسمیت شناخته شده وجود داشته باشند.‏

ایراد اساسی وارد بر ناسیونالیسهای افراطی آنجاست که در جامعه ای چنین متکثر به دنبال شهروندانی همانند ‏سازی شده می گردند. شهروندانی با هویت همگون فرهنگی یکسان و زبانی واحد. و هر آنکس را که در کنار ‏هویت ایرانیش به دنبال بازسازی هویت قومی خود نیز باشد را متعصبانه با چوب ملی گرایی می رانند. و نقد جدی ‏به اصلاح طلبان و دموکراسی خواهان اینکه چرا به ظاهر و در سخن تکثر فرهنگی و قومی را می پذیرند. اما در ‏عمل برای قومیتها هویتی و حقی متصور نیستند و با مشارکت دادن کاذب به ایشان تا جایی حقوقی برایشان قائلند ‏که بیان کننده شعارها و خواسته های ما باشند، نظرشان در جایی به رسمیت می شناسند که تأیید کننده ما باشد و ‏رای شان را در زمانی می خواهد که ما منتخبانش باشیم. در حالی که دموکراسی، شهروندانی می خواهد با هویت ‏مستقل و با قدرت نمایندگی. شهروندانی که احساس کنند دارای فرهنگ و هویت اند و اطمینان یابند که حق ‏مشارکت و تأثیر گذاری دارند و از همه مهمتر حق انتخاب شدن و اداره کشور در عالی ترین سطوح را دارند.‏

در چنین شرایطی که ما درگیر تفرقه های ناشی از عدم شناخت و سوء تفاهم ها شده ایم، حاکمیت نیز با پر رنگ ‏کردن شعار امنیت ملی ( واژه ای که هیچ گاه آن را تعریف نکرده همه را به اتهام اقدام علیه آن محکوم می کند) و ‏میدان دادن به طیف رادیکال تجزیه طلب، بر این بدبینی ها دامن می زند تا کمترین صدایی که شنیده می شود ‏صدای مطالبات بر حق باشد. و همواره این ما باشیم که از ترس حمایت از تجزیه طلبان در مقابل همه گونه ‏سرکوب و نقض آشکار حقوق بشر سکوت کنیم و این فعالان هویت طلب باشند که سکوت ما را تعبیر به عدم ‏صداقت و عدم التزام به شعار هایمان کنند و دره عمیق بی اعتمادی عمیق تر شود.‏

در بن بست یا پذیرفتن وضع موجود و دل بستن به رحم و کرم حاکمیت و یا انفعال گوشه نشینی که تا چه پیش آید، ‏تنها باز تعریف دموکراسی خواهی است که می تواند راهگشا باشد. باید بپذیریم در کنار آزادی مطبوعات، آزادی ‏بیان و دانشگاه مستقل از قدرت، حق آموزش زبان مادری هم وجهی از دموکراسی است. باور کنیم التزام به حقوق ‏بشر و دفاع از آن در همه وجوه عامل انسجام نیروهاست نه طرح شعار گونه آن، هنگامه انتخابات. قبول کنیم ‏خطر تجزیه طلبی نه با حذف و طرد بلکه با حمایت از مطالبات بر حق “فعالان قومی” دفع می شود. و بپذیریم با ‏نگاه به آنچه در طول چند دهه با هموطنانمان کرده ایم، این ماییم که باید اعتماد سازی کنیم و آنان را به جبهه ‏دموکراسی خواهان باز گردانیم.‏

‏–‏

‏ محمد هاشمی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت است.‏