وقتی گزیده پیام ریاست جمهور اسلامی به مناسبت آغاز جشنواره فیلم فجر را خواندم، با امیدواری راغب شدم که متن کامل را هم بخوانم، چرا که در این خلاصه آمده بود: “بازگرداندن تماشاگر قهرکرده از سینما، ضروریترین مسئولیت امروز مدیران و سینماگران ماست. سینما بدون تماشاگر معنا ندارد و جشن و جشنواره آن روز معنا مییابد که بدانیم مردم از سینمای بومی خود راضیاند و به آن دل بستهاند.” فکر کردم، یا بهتر است بگویم امیدوار شدم بالاخره یک مقام مسئول برای اولین بار به دلیل اصلی قهر مردم با سینما پی برده، یا باز بهتر است بگویم اعتراف کرده و سعی در برداشتن سانسور از پیش پای سینماگران را دارد.یعنی تنها راه حل مشخصی که سینماگران و مردم سال هاست از آن آگاه و مسئولین منکر آنند.
اما با کمال تاسف بعد از خواندن متن کامل، این کلام صادق زیبا کلام در ذهنم طنینانداز شد؛ “رگههایی از پوپولیسم احمدینژاد در روحانی نیز وجود دارد،” و این باور که خطر دومی بیشتر است. چرا که اولی در اثر سطحینگری به شعار رسیده بود، اما دومی با شعور و آگاهی سعی در پیریزی سانسور جدید دارد.
روحانی میگوید: “فیلمساز سرزمینم به من میگوید به من آزادی بده و بگذار واقعیتهای تلخ و تیرهای را که تا دیروز نمیتوانستم، امروز در فیلمهایم نشان دهم! من به او میگویم آن واقعیتها را که همگان بیش و کم میدانند، بیا تا در کنارِ تیرگیهای واقعیت، نقطههایی روشن از حقیقت را هم نشان دهیم.” آقای روحانی خوب میداند که سالانه بیش از صد فیلم در ایران ساخته میشود که ۹۵ درصد فیلمهایی است که تماما اختصاص به همان نقطههای روشنی که ایشان میگویند دارد و فقط پنج درصد و یا کمتر است که تلاش میکنند به مردم دروع نگوید و نقاط را آنگونه که هستند به تصویر کشند، که ۹۰ درصد از این پنج درصد هم هرگز اجازه نمایش نمییابند.
چرا این دستورالعملها فقط برای آن پنج درصد است و هرگز به آن ۹۵ درصد گفته نمیشود که کنار نقاط فرمایشی از حقیقت واقعیت هم سخن بگو یند. اصلا چرا باید هنرمند مجبور باشد نقاط فرمایشی و سفارشی ایشان یا هر سفارش دهنده دیگر را به تصویر کشد، اگر واقعا آقای روحانی میخواهند مردم با سینما آشتی کنند؛ اجازه بدهند، هنرمند خود انتخاب کند چه بسازد یا چه نسازد. فقط در این صورت میتوان اطمینان داشت که مرجعی قابل قبول برای درستی یا نادرستی آثارش پیدا خواهد کرد که همان استقبال یا عدم استقبال مخاطب است، قهر مردم با سینما دقیقا از همین جا آغاز شد که حاکمانشان به آنها امر فرمودند که چه ببیند یا نبینند.
این تحقیر وتوهین به شعور مخاطبان، آنها را نسبت به سینما بیاعتماد و گریزان کرد. روحانی از سینما گران میخواهد،… قول بدهند جایزه اولشان را از مردم سرزمین خودشان بگیرند !…. در بیان این سخن گهربار، بیشتر احساس میشود که تمایل به مزاح داشتهاند. چرا که میدانند بزرگترین جایزه برای یک فیلمساز نمایش فیلم در کشور خودش است، وقتی اجازه نمیدهند یک فیلم حتی در یک سینما در ایران به نمایش در آید، چگونه درباره آن میتوان از مردم، منتقدان و دستاندرکاران سینما درخواست قضاوت کرد.
در این حال فیلمساز چگونه میتواند چنین قولی را بدهد. شاید آقای روحانی نمیدانند اگر فیلمسازی بخواهد فیلمش را حتی به همکاران خود در خانه سینما نشان دهد باید مجوزش را وزارت ارشاد صادر کند که در اکثر موارد برای همان پنج درصد چنین مجوزی صادر نمیشود.
نمیدانم آقای روحانی اطلاع دارند یا نه، در همین جشنواره که به آن پیام دادهاند، فیلمی وجود دارد که دییر جشنواره اجازه نداده هئیت انتخاب آن را ببیند. فیلم “آشغالهای دوست داشتنی” فیلمی است کاملا ایرانی و بومی که مسلما بیشتر از هر جای دیگر دنیا فقط در کشور خودمان قابل درک است، چرا که اشارات تاریخی و نمادهای فیلم امیر یوسفی را فقط تماشاگر ایرانی میفهمد، اما وزیر ایشان جلوی نمایش آن را گرفته است. با این یک نمونه از نمونههای بیشمار، براستی آقای روحانی توقع چه قول و قراری از سوی سینما گران را دارند!!؟
بارها و بارها از این نو پیامهای تکراری برای دستاندرکاران سینما از سوی مسئولان داده شده که نه تنها راهگشا نبوده بلکه در گریز و قهر مخاطب با سینما تأثیر بسیار داشته است. پس بهتر است ایشان به مردم قول بدهد که یک درصد به قولهای زمان انتخابات وفادار بوده و با تدبیر دور از امید، نمیخواهد سانسوری تازه بنا کند.
عنوان ازهنر روز است