من زنم، کارگر شب کار

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

“اسم کارگر شب کار رو شنیدین؟ من کارگر شب کارم. سردوزی وپس دوزی، گاهی هم چسبوندن لایی یقه و سرآستین. سرساعت ۶ خودم رو می رسونم ساختمون پلاسکو و تا ۱۱ شب برای یک تولیدی مردونه دوزی پیراهن کار می کنم. ۲۳ سالمه و دیپلم دارم. شاید اگر پدرم سرطان نگرفته بود سرنوشت من هم جور دیگری جفت و جور می شد اما سرطان، خانواده من رو به خاک سیاه نشوند. از فروختن طلاهای مامان شروع کردیم و تا فروش خونه و ماشین و فرش و تیر و تخته پیش رفتیم.

سرطان فقط به جان پدرم نیفتاد. سرطان خونه و زندگی همه ما رو نابود کرد تا جایی که من مجبور شدم به شب کاری رضایت بدم. تا حالا درباره کارگرهای زن شب کار چیزی نوشتین؟ درباره آنها چیزی می دونین؟” 

گفتم: نه چیزی نمی دانم. 

گفت:“حالا بنویسین، چون کارگرای شب کار همه جوره برده کارفرما هستن. من که هستم. من کارگری جنسی صاحب کارم هستم. اگر پیشنهادش رو قبول نکنم راحت بیرونم می کنه. حالا گاه گاهی انعام هم می دهد و کمک خرجی بیشتری می دهد ولی از من بهره کشی می کنه.فیس بوک برای من پنجره ای به عرض و طول بی نهایت است؛ روایت هایی پر از رنج. من که نمی تونم شما بنویس. بنویس که حال من خیلی بده. کلا یک نگاهی به وضع زن های کارگر شب کار که تو تاریکی می روند و تو تاریکی بر می گردن بکنی. فکر نکنی این فقط مشکل منه. من تنها نیستم، خیلی ها رو می شناسم که شب ها شکار می شن. از بدبختی و نداری. والله من حاضرم کلفتی کنم ولی کی یک دختر۲۳ ساله سرو رو دار را قبول می کنه برای کارگری تو خونه. هر چند که اگه گاهگاهی برام پیش بیاد از دستش نمی دم.“ 

با حرف های زهرا با چهره ای دیگر از خشونت جنسی که یک زن می تواند در محیط کار با آن روبرو شود روبرو شدم. زهرا می گوید صاحب کارش حاضر نیست کاندوم مصرف کند و او مبتلا به تبخال تناسلی شده است و حتی بیمه نیست که فکری به حال خودش بکند.

به نظر می رسد آنچه مشکلات زنان کارگر شب کار را تشدید می کند، کار در شب یا جنسیت کارگر نیست بلکه فقدان سیستم نظارتی است که بتواند امنیت کارگر زن را تضمین کند. 

در مصوبه های سازمان جهانی کار، آیین نامه ها و مصوبات مختلفی به کارگران زن شب کار اختصاص داده شده تا آنها بتوانند در چارچوب مقررات با ایمنی و امنیت به شغل خود ادامه دهند. کشور ما یکی از اعضای سازمان جهانی کار و ملزم به رعایت این مقررات است اما از قرار معلوم شب کاری بسیاری از کارگران زن منطبق با این مصوبات و آیین نامه ها نیست و دست کارفرمایان برای سواستفاده از زنان شب کار در موارد مختلف باز است.

«همدم» نیز که به تازگی مسئولیت نگهداری از مادربزرگ خانواده ای را به طور شبانه روزی به عهده گرفته است و برای روز تعطیل مقدار بیشتری حقوق دریافت می کند، مورد سواستفاده یکی از پسر های مادربزرگ قرار می گیرد که در همان خانه ساکن است. همدم نیاز به کار دارد و در لیست انتظار پیوند کبد قرار دارد و با اینکه ۲۰ سال از پسر مادربزرگ کوچکتر است جرات ندارد در مقابل خواسته او مقاومت کند. همدم را یک شرکت ثبت شده به این خانواده معرفی کرده و درصدی از حقوق او را هر ماه دریافت می کند. همدم قبلا در خیابان ظهیرالسلام در یک زیر زمین بدون هیچ حق و حقوقی کار می کرد؛ حقی که یک کارگر باید از آن بهره مند باشد. او در آن زیر زمین به بسته بندی کاغذ و مقوا مشغول بود ولی به دلیل بیماری نتوانست در آن زیر زمین به کار ادامه دهد.

“زینت” هم در یک کارگاه خیاطی بخارپرس کار می کند. ۲۹ ساله است و از کار فرمایش به شدت می ترسد و با اصرار زهرا حاضر به گفت و گو می شود. پدر این دختر کارگر ساختمانی است که دیگر قادر به کار نیست و صاحب کارش به او گفته برای بعد از عید باید فکری به حال خودش بکند. زینت با اینکه ساعت ۶ کارش تمام می شود ولی بعضی روزها باید برای “اضافه کاری” بماند و در خدمت صاحب کارش باشد. وقتی از او می پرسم چرا در چنین شرایطی کار می کند، می گوید: “ما نون را دونه ای ۸۰۰ تومن می خریم، اگه من کار نکنم باید توی کوچه بخوابیم”.

زینت می گوید کارفرماها بدشان نمی آید دخترهای جوان را استخدام کنند چون هم حقوق کمتری می گیرند هم قابل کنترل تر از مردها هستند و بیشتر از مردها از بیکاری می ترسند: “هر وقت ام بخوان ما رو بیرون می کنن و یکی جدیدتر جای ما می آرن”. 

او که کار فرمایش را آقا رحمان می خواند می گوید: “من فقط کارگرش نیستم وسیله خوشگذرانی اش ام هستم. تصمیم گیر اول و آخر اوست. صدام در بیاید بیرونم می کنه، حالا بگذریم که زنها بیشتراز رحمان فحش می خورن. راه می ره فحش می ده، ما جرات نداریم سرمون رو بالا بیاوریم. من و همکارام هر کدوم یه جور مریضیم. من خواب ندارم و سر درد ولم نمی کنه و از رحمان می ترسم. چند بار کتکم زده ولی من دم بر نمی آرم”.

زنان کارگر و بخصوص زنان کارگر شب کار، اولین قربانیان خاموش شرایط اسفبار اقتصادی ایران هستند. زنان کارگر در آمارهای رسمی پنج درصد کل کارگران را تشکیل می دهند و چون اغلب در بخش غیررسمی شاغل هستند، در آمارها جایی ندارند و نادیده گرفته می شوند. هر چند آنان در بخش رسمی نیز از حقوق اولیه قانونی خود کمتر بهره مند هستند. 

زنان بیشتر در بخش های خدماتی کار می کنند. اکثر زنانی که در این بخش ها کار می کنند خودسرپرست و یا سرپرست خانوار هستند، که با توجه به شرایط اقتصادی جامعه، بالا رفتن نرخ تورم و گرانی های فزآینده، آنها را دائماً در معرض تهدید و خطر تعطیلی مراکز کارشان قرار داده است.

کسانی که در بخش های دیگر خدماتی کار می کنند، مثل منشی ها یا کارگرانی که در مطب پزشکان یا جاهای دیگر کار می کنند، اکثراً کمتر از حداقل حقوق قانون کار را دریافت می نمایند و بیمه هم نمی شوند، زیرا این بنگاه ها تولیدی نیستند و خدماتی هستند و توانایی پرداخت بیشتر از این را ندارند.

به طور کلی اشتغال زنان کارگر در معرض تهدیدهای اقتصادی جامعه قرار دارد و آنها همواره از شرایط بی ثبات اقتصادی ضرر و با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم می کنند. بیکاری، کمبود درآمد و ثابت نبودن شرایط اقتصادی، مهم ترین مسائلی است که زنان کارگر با آن روبه رو هستند و به همین علت تن به هر خفتی می دهند. 

در کنار این مسائل، مشکلات فرهنگی هم وجود دارد. از جمله این مشکلات، تخریب شخصیتی، اهانت و ترساندن و تهدیداتی است که باعث می شود زنان کارگر با فشارهای روحی و روانی بسیاری روبرو شوند. 

آمار دقیقی از تعداد زنان کارگری که سرپرست خانوار هستند وجود ندارد، اما می توان گفت اکثر زنان کارگر سرپرست خانوارند. زنانی که خودسرپرست و سرپرست خانوار هستند، در بسیاری مواقع ازدواج نکرده اند و به تنهایی زندگی شان را اداره می کنند. برخی اوقات نیز دارای فرزند هستند و یا سرپرستی پدر و مادر خود را بر عهده دارند. 

زنان کارگر اکنون به حمایت های قانونی بیشتری نیاز دارند؛ حمایتی که امنیت و بهداشت آنان را حفظ کند.

زهرا در پایان گفت و گوی فیس بوکی اش می گوید: “من از همان روزی که استخدام شدم شاهد تبعیض و شکنجه بودم، تنهام نیستم. همه مون خشونت سختی رو تحمل می کنیم. وقتی وزیر تعاون و کار در روز تجلیل از کارگران زن گفت: صدای زنان کارگر باید شنیده شود و برای آن تلاش کرد. به خودم و تن حراج شده ام هم خندیدم و هم زار زدم.”