حرف اول

نویسنده
رهیار شریف

نگاهی به دیدگاههای علی جنتی

میزان سوات آقای وزیر فرهنگ

در شماره های پیشین این ستون، از مضامین و اهداف اولیه ی وزارتخانه ی “فرهنگ و ارشاد اسلامی” گفتیم و همچنین از روحیات و علایق وزیر تازه به قدرت رسیده در کابینه ی جدید.

در همان مطالب از جمله عنوان کردیم که این وزارتخانه برای پیگیری اهداف دیگری بنیان گذاشته شده و آنقدرها با معنا و مفهوم راستین فرهنگ سر و کارش نیست؛ دیگر از اینها از اوضاع و احوال وزیر و دیگرانی گفتیم که بدون آشنایی با تاریخچه ی تمدن بشری بر مسند امور فرهنگی یکی از پرقدمت ترین کشورهای دنیا نشسته اند.

در این مقال و در ادامه ی بحث های پیشین نگاهی انداخته ایم به نخستین مصاحبه ی آقای وزیر که در گفت و گو با جراید داخلی از اهداف عالیه اش در این وزارتخانه گفته و به زعم خودش گشودگی فضای فرهنگی را معنا کرده.

آقای وزیر در نخستین وعده اش؛ از برچیده شدن سانسور کتاب گفته؛ منتها با دنیایی از تناقض و دوگانه گویی. آشنایان به نص قانون جمهوری اسلامی نیک می دانند که در همین قانون اساسی رایج نیز، بنای کار به رعایت آزادی نوشته و اندیشه بوده؛ همین است که آزاد نوشته شدن کتاب؛ نه گامی به جلو که تنها اطاعتی ست از نص قانون.

آقای جنتی در این گفت و گو عنوان کرده که بدوا “سعی” خواهد کرد تا “ممیزی” قبل از چاپ را از میان بردارد:

“باید چارچوب‌های قانونی را به طور شفاف بیان کنیم و در اختیار ناشران قرار دهیم تا آنها به نوعی خودتنظیمی داشته باشند. به این معنا که خودشان کتاب‌هایی را که تحویل می‌گیرند از این جهت بررسی کنند که با ضوابط هم‌خوانی دارد یا ندارد…”

جالب اینجاست که آقای جنتی درست در قسمت بعدی گفته هایش؛ “ممیزی” را همردیف “سانسور” دانسته و این هردو را نکوهش کرده؛ با این همه اقای وزیر لابد می داند که مشکل سانسور در ایران، بیشتر از همه از قوانین دست و پا گیری نشات می گیرد که باید هایی بیهوده را به ذهن هنرمند تحمیل می کند. آقای وزیر لابد می داند که سانسور چه در ذهن نویسنده و چه در میز ممیزی، هر دو یکسان است و بسیار نکوهیده.

نکته ی جالب دیگر در صحبت های آقای وزیر، اشاره ی او به نویسندگان فراوانی بوده که در سالهای استقرار جمهوری اسلامی جلای وطن کرده اند. او گفته که نویسنده های تبعیدی، “اگر” مشکل خاصی نداشته باشند می توانند به ایران برگردند و به کارشان ادامه دهند.

آقای جنتی در حالی این گفته ها را با عنوان کلی “گشایش” فضای فرهنگی مطرح می کند که طیف وسیعی از نویسندگان و اهالی قلم مهاجر در واقع از روز آغاز هم مشکل خاصی با حکومت اسلامی (در معنای یک مبارز سیاسی) نداشتند؛ اما نبود فضایی برای اندیشیدن و قلم زدن در ایران، باعث شد تا بسیاری از آنها در هیاتی دسته جمعی آب و خاک شان را ترک کنند؛ و دیگرانی که ماندند هم غربتی خانگی را تجربه کنند.

دیگر نکته ی جالب توجه در صحبت های او، آنجاست که آقای وزیر ناخودآگاه عیار دانش اش را هویدا می کند. هم آنجا که موسیقی را از هیاتی ملی به صدای محمدرضا شجریان و شهرام ناظری تقلیل می دهد و رمان های پلیسی و سرگرم کننده ی سالهای نه چندان دور را بزرگترین علاقه ی ادبی اش می داند. معلوم می شود که حضرت وزیر فرهنگ ا ز دهها نویسنده بزرگ ایران از صادق هدایت تا هونشگ گلشیری، خبری ندارد وکتابی نخوانده است و تنها نام امیر عشیری را بیاد می اورد که د ردهه ها چهل و پنجاه پاورقی های پلیسی- سکسی می نوشت و بروزگار فرهنگ کش جمهور ی اسلامی تنها در مجله جدول فرصت نوشتن پیدا کرد.

او همچنین در اظهار نظری غریب “رمان” خواندن را با شرایط “سنی”اش جور نمی داند و به راحتی می گوید که “تاریخ سیاسی” و “کتب خاطره” بزرگترین دلبستگی های او از دنیای قلم و نوشته به حساب می آیند.

هم آنگونه که در شماره ی پیشین حرف اول مطرح کردیم؛ گفته هایی اینچنینی فاصله ی شگرف میان اهالی راستین فرهنگ و والیان فرهنگی حکومتی را عیان می کند؛ آنجا که آقای وزیر هیچ اطلاعی از مرگ موسیقی مردمی ندارد و از میان تمامی گونه های موسیقی، تنها به صدای دو تن اکتفا می کند. هم آنجا که بزرگان ادب این آب و خاک به فراموشی سپرده می شوند و رمانی عامه پسند به عنوان علاقه ی نخست آقای وزیر معرفی می شود.

امید ما همه آن است که شخصی بر مسند امور فرهنگی تکیه بزند که لااقل درک درستی از معنای “فرهنگ” داشته باشد؛ هم او که علاوه بر جلوه های فرهنگ فاخر، نیک بتواند این موضوع را به شیوه ی زندگی عمومی مردمان نسبت دهد و بستری بسازد برای رشد و اعتلای فرهنگ؛ تا این طور علاوه بر روشنفکران و طبقه ی الیت؛ مردمان میانی جامعه هم از مواهب فرهنگی برخوردار شوند و در ساده ترین تعبیر “بهتر” و “راحت” تر زندگی کنند.

با نشانه ها و تفاسیر موجود اما، همین امید ساده هم از شوربختی ما در افقی محال جلوه گر شده؛ چه درک آقایان از فرهنگ؛ جور دیگری ست و وظیفه ی این وزارتخانه هم مشخص و معلوم؛ درست هم آن طور که آقای وزیر می گوید که وظیفه ی بنیادین وزارتخانه ی تحت امرش؛ “صیانت و حراست از ارزش‌های انقلاب است… “

تصویر: برگرفته از فیلم “پرسپولیس” ساخته ی مرجانه ساتراپی