سرنوشت ایران پس از اسد

نویسنده

» تحلیل آسیا تایمز از روابط ایران و سوریه

درست مانند شخصیت های بهت زده نمایشنامه های شکسپیر، ایران هم در برابر صحنه کاملا جدیدی در خاورمیانه قرار گرفته است. موقعیت تهران در مدت زمان کوتاهی دچار تحول قابل ملاحظه ای شد.

کمتراز دو سال پیش، رئیس جمهور آتشی مزاج ایران، محمود احمدی نژاد، تا مرز شمالی اسرائیل سفر کرد و در بنت جبیل حمایت بی دریغ کشورش را از جنبش مقاومت حزب الله اعلام کرد.

وی در بدو ورود به بیروت و درحالی که با رهبران سیاسی بلند پایه لبنانی دست می داد، هشداری برای دشمن دیرینه اش، یعنی اسرائیل، فرستاد و گفت “ما مسلما به ملت لبنان در برابر دشمنان، و بخصوص رژیم صهیونیستی اسرائیل کمک خواهیم کرد.” ایرانی ها بعد از 14 قرن می توانستند سنگری را در سواحل مدیترانه از آن خود کنند.

این اظهارات نشان دهنده احساس همبستگی ایران با لبنان و تاکیدی بود بر نقش غالب ایران در منطقه. این بیانات همچنین نشان از نفوذ روزافزون ایران بر محور دمشق، حماس و حزب الله در منطقه بود.

ایران با اتکا به درآمد های نفتی، نه تنها پول کافی دارد تا متحدان سنتی خود را خوشحال نگاه دارد، بلکه همچنین قادر است نفوذ خود را به آمریکای لاتین و افریقا نیز گسترش دهد.

امروز ایران در وضعیتی کاملا متفاوت قرار گرفته است. از بسیاری جهات بهار عربی در کشورهای منطقه، باعث رفتار دوستانه تری از سوی کشورهای منطقه در قبال ایران نشده است. در حالیکه رژیم های انقلابی عربی، با رگه هایی از اسلام سنی از نظر سیاسی طرفدار غرب هستند، پادشاهی های عربی هم بیش از پیش با جمهوری اسلامی دشمن شده اند. در همین حال اقتصاد این کشور بر اثر تحریم های غرب دچار پریشانی شدید و تنزل شدید ارزش پول شده است.

از طرف دیگر با تلاش نیروهای مخالف رژیم سوریه برای تسلط بر شهر حلب و توسعه عملیات آنها علیه ارتش سوریه، ایران به از دست دادن متحد دیرین خود بشار اسد، نزدیک تر می شود.

در منطقه ملتهب خاورمیانه، ایران خود را در برابر کشورهای طرفدار غرب و/یا کشورهای عربی دشمن، و نیز رقبای غیر عرب مانند ترکیه و پاکستان می یابد که در این میان کشوری مانند سوریه استثنایی بزرگ محسوب می شود.

در سال های اولیه انقلاب اسلامی ایران، در حالیکه کشورهای عربی از حمله نظامی صدام حسین به ایران طرفداری می کردند، سوریه، که از نفوذ بعثی ها نگران بود، ترجیح داد از ایران طرفداری کند و در هشت سال جنگ ایران و عراق، کمک های نظامی خود را در قبال دریافت نفت، در اختیار ایران قرار داد و می رفت تا همکاری های استراتژیک خود با ایران را توسعه دهد.

پس از پایان جنگ ایران و عراق، سوریه همچنان به عنوان متحد منطقه ای ایران و درگاه ارتباطی تهران با بلاد شام عمل می کرد.

ایران پس از جنگ، از طریق تبلیغ مقابله با اسرائیل، به دنبال نزدیکی به کشورهای عربی بود. در همین راستا تهران حمایت فعال خود را از جنبش مقاومت فلسطین (جبهه آزادیبخش فلسطین و جهاد اسلامی و حماس) توسعه داد و به رشد گروه حزب الله در لبنان کمک کرد. با توجه به نزدیکی سوریه به اسرائیل، این کشور نقش مهمی در توانایی ایران در نفوذ در خاورمیانه بزرگ دارد. بدون سوریه ایران به همسایگان خود محدود می شود.

برای دمشق هم ایران نه تنها در ایجاد تعادل نیرو در برابر بعثی ها موثر بود بلکه منشا کمک های اقتصادی و نظامی قابل توجهی نیز بود.

در اوائل سال ۲۰۱۰، زمانی که اسد نشست سه جانبه ای را برای بحث در باره “تهدیدها” و منافع مشترک برگزار کرد و از احمدی نژاد و شیخ حسن نصرالله دعوت به عمل آورد، رئیس جمهور ایران از ایجاد خاورمیانه ای جدید “بدون صهیونیست ها و استعمارگران” سخن گفت و از غرب خواست از “دخالت در منطقه خودداری کند و از منطقه خارج شوند.”

این نشست مهمی بود و به خوبی بلند پروازی ایران را در خاورمیانه بزرگ نشان می داد. ایران بالاخره می توانست ادعا کند بر سال ها انزوای منطقه ای خود فائق آمده است. این حرکت تنها با توجه به مجموعه ای از همسایگانی که همگی دشمنان ایران محسوب می شوند قابل درک است. ایران در حمایت خود از فلسطینیان تا مرز رویارویی با قوی ترین کشور خاورمیانه یعنی اسرائیل نیز جلو رفته است. در اینجا هم نقش سوریه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

سال ۲۰۱۰ در مجموع برای ایران سال خوبی بود.

در ماه آوریل، آنکارا و برازیلیا سعی کردند در یک “معامله تاریخی به توافقی در زمینه هسته ای با ایران” دست یابند، که با مخالفت غرب روبرو شد. دو کشور ترکیه و برزیل حتی تا آنجا جلو رفتند که به قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای تحریم ایران رای مخالف دادند.

در پایان سال موضوع برای ایران جالب تر شد.

یکی از رژیم های مستبد عربی سقوط کرد. در حالیکه انقلاب های بهار عربی در تونس، مصر، بحرین و یمن پیش می رفت، ایران شاهد تولد خاورمیانه جدید بود. جمهوری اسلامی با خوشحالی انقلاب های عربی را به عنوان “بیداری اسلامی” خصلت یابی کرد. تهران نقش انقلاب ۱۹۷۹ را در جنبش های عربی می دید.

بحرین نمونه ای بود که به دلیل شیعه بودن جمعیت آن می توانست به بهترین نحو مورد استفاده رهبران جمهوری اسلامی قرار گیرد.

با این وجود سال ۲۰۱۱ ورق برگشت. در ماه مارس، سوریه، متحد قدیمی ایران هدف جنبش های عربی قرار گرفت. تهران در ابتدا آن را گذرا و بی اهمیت تلقی کرد. حتی شاید رهبر سوریه هم ابعاد آن را ندیده بود.

در سوریه، پس از سال ها اقتصاد لیبرال، مردم شاهد شکل گیری نخبگان جدیدی هستند که به رژیم نزدیک بوده و از تمام مزایای خصوصی سازی و تجارت آزاد بهره برده اند. لذا علاوه بر مشکلاتی که بر اثر فقدان دموکراسی در این کشور تک حزبی وجود دارد، ترکیبی از کاهش یارانه ها، بیکاری وسیع، فروش کارخانه های دولتی، وخامت خدمات دولتی و رشد شکاف اجتماعی به نارضایتی وسیع از رژیم حاکم انجامیده است. ولی در واقع استفاده وسیع از خشونت در سرکوب تظاهرات آرام مردم بود که آن ها را بیش از پیش به سمت خشونت و راه حل های رادیکال سوق داد، که مورد حمایت پادشاهی های عرب سنی و نیز بخشهای از القاعده بود. این فرصتی بود برای اینکه انقلاب سوریه “بین المللی” شود.

بر خلاف انقلاب های جرقه آسای عربی، در سوریه نوعی “فروپاشی تدریجی” رژیم را به همراه داشته است. اکنون سراسر کشور در حالت جنگ به سر می برد. کوفی عنان، فرستاده ویژه سازمان ملل هم نتوانست هیچ گونه آرامشی را به سرویه برگرداند.

مخالفان مدت ها تنها در چند شهر در مرکز و جنوب قدرت داشتند ولی اکنون در حال زیر سئوال بردن قدرت رژیم در شهرهای اصلی هستند: حلب و دمشق.

هواداری ایران از رژیم سوریه، تصویر ایران را در نزد اعراب تاریک کرده است.

اکنون با ادامه درگیری ها، سقوط اسد بیش از پیش در چشم انداز قرار گرفته است. رژیم سوریه یا اسد را فدای حفظ خود خواهد کرد (مانند ارتش مصر که مبارک را فدای حفظ موقعیت خود کرد) و یا مخالفان، با استفاده از سلاح و کمک های خارجی و جدا شدن بیشتر افراد از رژیم، موفق به سرنگونی آن می شوند.

ایران اکنون در برابر انتخاب میان رها کردن اسد و حفظ یک رژیم متحد و یا خطر رویارویی با رژیم انقلابی بعد از اسد، قرار گرفته است. شاید دیگر برای ایران دیر شده باشد که به مخالفان بپیوندد.

 

منبع: آسیا تایمز – 3 اوت