اجماعی بر سر مسائل ایران وجود ندارد

نویسنده

drpeyman.jpg

‏ هوشنگ مانی

یکشنبه عصر حبیب الله پیمان دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز، در یک سخنرانی در لندن که جمعی از ایرانیان ‏مقیم انگلستان در آن حضور داشتند با تاکید بر این که در حال حاضر راه حل واحدی برای بهبود شرایط در ‏کشور وجود ندارد گفت هیچ کس و گروهی نمی تواند ادعا کند راهی را می شناسد که مسائل جامعه را حل کند ‏و بین گروه های مختلف بر سر صحت و یا اجرای آن اشتراک وجود داشته باشد.‏

دکتر پیمان که در آخرین فعالیت جمعی خود پیشنهاد منشور جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر را به گروه ‏های مختلف سیاسی ارائه داده که با قبول پاره ای از گروه ها روبرو شد، در سخنرانی یک ساعته خود در ‏انجمن سخن لندن در شناخت آسیب های صد سال مبارزه مردم ایران برای دستیابی به آزادی گفت در این ‏فاصله گروه های سیاسی و روشنفکران تئوری های خود را هم از جهت تبیین آن ها و هم از جهت راهبردی، ‏از متون ترجمه شده گرفتند و راه های پیموده توسط جوامع دیگر را تجربه کردند، و کمتر سعی کردند تا راه ‏کار را از درون تجربه تاریخی نسل های گذشته ایرانی به دست آورند.‏

به نظر دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز که از جمله شخصیت های ملی – مذهبی شناخته می شود از همان ‏دوران بعد از انقلاب مشروطیت کسانی که وارد عرصه سیاست شدند نگاه به حکومت یعنی قدرت داشتند، ‏گویا از نظرشان بدون داشتن قدرت [دولت] هیچ کاری میسر شدنی نبود. تصور جاری این بود و هست که ‏وجود دولت و حکومت بدان معناست که مردم همه کارشان را به این نهاد ها واگذار کرده اند پس و بنابراین ‏برای هر نوع تحولی باید بدان قدرت دست داشت. ‏

به گفته این مبارز سیاسی در عمل فراموش می شود که قدرت حکومت چیزی جز قدرت ما نیست، در حقیقت ‏قدرت را ما به دولت داده ایم، اما بر اعمال آن اختیاری نداریم. و می خواهیم از دستش بگیریم و از همین جا ‏مسابقه ای بین ما و حکومت آغاز می شود، حکومتی که بر اساس یک اصل طبیعی می خواهد قدرت را از ‏دست ندهد و سیاست پیشه گانی که بر اساس یک تصور قدیمی خود را بدون آن قدرت هیچ می پندارند.‏

‎ ‎جایگزین قدرت‎ ‎

آن چه سخنران یکشنبه انجمن سخن لندن، به جای چالش مدام با قدرت، پیشنهاد کرد مردمی کردن گفتگوها ‏بود. عمومی کردن گفتگو و مصالحه به عنوان یک مدل بومی. ‏

به گفته دکتر پیمان “ همان روندی که از نیمه سلطنت استبدادی ناصرالدین شاه آغاز به کار کرده بود، و بعد ‏از ترور او از دل همین تفاهم جوئی ها و گفتگوها مردم می دانستند باید چه بخواهند، ورنه در دوره استبداد ‏که روزنامه و وسیله ارتباطی و حزبی نبود و راه سیاست ورزی بسته بود. پس آن اجماع بر سر قانون که ‏بعدها پدید آمد از کجا آمده بود. همان که موجد به بار نشستن انقلاب مشروطیت شد”‏

‏”همین مدل در سال های بسته و اختناقی دیکتاتوری رضاشاه هم کار کرد منتهی در گفتگوهای درونی جامعه. ‏گفتگوها تعطیل نبود، اگر احزاب نبودند و به دستور حکومت بسته شده بودند، اگر روزنامه ها نبودند و ‏حکومت توقیفشان کرده بود، مردم در خانه ها و جمع ها، در کلوب ها و ادارات روند را ادامه دادند و با ‏سقوط رضا شاه در شهریور سال 1320 دیدیم که ناگهان سر باز کرد.“‏

دکتر پیمان با باز کردن ماجراهای دهه بیست بعد از جنگ جهانی دوم، و اشاره به نهضت ملی کردن نفت ‏گفت “ در آخرای دهه بیست شمسی، جنبش دولت را در دست نگرفته بود، مجلس را هم در دست نداشت اما ‏جامعه در خدمتش بود و در آن جوشش های مردمی وجود داشت، چنین بود که دکتر مصدق با هشت نماینده ‏مجلس توانست بر صحنه سیاسی کشور اثر بگذارد و سرانجام دعوتش به تشکیل دولت بکند. دولتی که گرچه ‏با کودتائی دو سال بعد سرنگون شد، اما اگر مانده بود امکان داشت کارهای بزرگی بکند.“‏

به گفته دبیر کل جمعیت مسلمانان مبارز “هزاران سال مردم ایران زیر سایه ترس زیسته اند. قدرت ها با ‏شمشیر آمدند و با همان شمشیر هم از کیان خود دفاع کردند و همه را دشمن دیدند و این رسم بنیان نهاده شد که ‏مردم از رعب حکومت به تدارک براندازیش دلمشغول باشند و حکوت از رعب مردم به وحشت سازی و ‏خشونت متوسل. حال آن که این دایره را باید شکست. از این دایره منحوس باید بیرون زد”‏

آقای پیمان گسترش ارتباطات مردمی و گفتگوهای آزاد و بی قید همگانی را چاره ای برای درد ها می شناسد، ‏سلسله ای که در نهایت، به دایره های گسترده تری می رسد و از حاکمیت هم کسانی بدان می پیوندند و حرکت ‏می سازد و اثر می گذارد و چون پایه اش بر عقلانیت و نه احساسات و عواطف است، یک شبه جارو نمی ‏شود.‏

وی در مقابل گفتگوهای مردمی که آگاهی ها را می گستراند و یک دیالوگ ملی را می سازد از “جنبش های ‏احساساتی و عاطفی یا توده های بی شکل” گفت که به نظر وی پرشی هستند و به همان سرعت که آمده اند و ‏با همان قدرت که اوج گرفته اند به زمین می افتند. در حالی که آگاهی ها و گفتگوهای همگانی چنین افتادنی ‏نیستنند.‏

‎ ‎انقطاع تاریخی‎ ‎

به گفته وی “ما ایرانیان دچار انقطاع تاریخی در اندیشیدن شده ایم، انقطاعی که از پایان قرن پنجم شروع شد ‏و ما را از تاریخمان جدا کرد، به طوری که چیزی از آن تاریخ پیشین در بخش هشیار ذهن هایمان نیست. ما ‏با تجربیات تاریخی خود زندگی نمی کنیم. از همین رو ندانستیم که ریشه های ناامنی مان از کجاست. چنین بود ‏که گرو تاریخ ماندیم و نتوانستیم از گرو خارج شویم.“‏

‏” پس نظامی عقلانی برای توزیع نداشتیم، نظام عقلانی که نبود به فقه متوسل شدیم که علم چه بکن و چه نکن ‏بود و راه به هیچ عقلانیتی که راه جدید بگشاید نداشت. پس اندیشیدن تعطیل شد و بر همین منوال گذشت تا ‏دورانی که عباس میرزا قاجار برای مقابله با روس ها و لشکر جرارشان به فکر افتاد از فرنگان علم بیاموزد ‏و یا برای اموختنش جوانان را به دیار فرنگان بفرستد. و این رسمی بود که ماند. واردات کالاهای راهکشا از ‏اروپا. کالاهائی که در جای خود خوب بودند و توانسته بودند سعادت شهروندان اروپائی را ضامن شوند.‏

این شخصیت ملی مذهبی معاصر که بارها طعم زندان را به علت مقالات آگاه کننده و سخنرانی های خود که ‏علاقه مندان بسیار دارد چسیده، در بخش نخست سخنرانی خود فاش گفت بعد از کنکاش در مبارزات صد ‏سال اخیر معلوممان شد که دیر رسیده ایم همه رفته اند، زود هم می خواهیم عبور کنیم. کاری که ممکن نیست. ‏و از همین رو همه نظرمان به آن است که در کوتاه ترین زمان، عصا را از دست قدرت بگیرم و طرح خود ‏را به اجرا بگذاریم”‏‎.‎‏ ‏

وی تاکید می کند طرح هائی که گروه های سیاسی خیال و قصد آن دارند که در صورت موفقیت در براندازدن ‏حکومت جانشینش کنند، خود هنوز به گفتگوی دیگر گروه ها در نیامده، در جلسات چشم در چشم به بحث ‏گذاشته نشده تا رنگ نفرت از رقابت ها پاک کند، و بر این ناامنی تاریخی فائق آید.‏

دکتر پیمان معتقد بود “ناامنی تاریخی مخصوص حکومت ها نیست، عمومی و همگانی است، و برای پیروز ‏شدن بر آن باید جامعه روشنفکری موجد بیداری شود. فقط حکومت ها نیستند که برای بقا به ورطه خشونت ‏می غلتند، گروه هائی هم که از گفتگو با دیگران سر باز می زدند و آن را به وقت دیگر موکول می کنند، ‏زمانی که فرانمی رسد. این ماندن در خلا تفاهم و گفتگو، مولد رنج دیدگی ها می شوند که نفرت ایجاد می کنند ‏در حالی که می توان در بستر گفتگوها، به عشق، به عدالت، و به آزادی انسان ها رسید و آن را چشم ‏داشت.“‏

‎ ‎پرسش ها‎ ‎

در بخش پرسش و پاسخ که ده ها دست برای نام نویسی در آن بالا رفت اولین نفر از دکتر پیمان پرسید حالا ‏که وی طرح های پراکنده موجود را رد می کند و آن ها را احساساتی می خواند آیا خود طرحی دارد برای آن ‏که ایرانیان فاصله ایجاد شده خود با عدالت اجتماعی و آزادی و انتخابات آزاد را کم کنند” سخنران پاسخ داد ‏گفتگو خود طرح است که باعث می شود پیشرفت بدون خشونت به دست آید.” و در عین حال بازگفت در ‏مقابل لیبرال دموکراسی که الگوی امروزین است الگوئی دارد که مدل شورائی است و باید در فرصتی دیگر ‏آن را بازشکافد.‏

اما سئوال هائی که در جلسه گفتگو با دکتر پیمان مطرح شد نشان داد حاضران با شنیدن نظریه سخنران، ‏دغدغه های امروزی را رها نکرده اند چنان که نفرات بعد پرسیدند آیا در همین فضای موجود که دولت از ‏همیشه بسته تر عمل می کند می توان جو را شکست، ایا آمادگی برای گفتگوئی که اساس نظر شماست و ‏مردمی کردن جنبش و خواست ها در ایران وجود دارد.‏

حبیب الله پیمان به صراحت گفت نه. الان باز انتخابات نزدیک است و نظر گروه های سیاسی بر این است که ‏باید از این فرصت استفاده کرد، باید رفت و مجلس را گرفت و آماده تجدید حادثه ای شبیه به دوم خرداد شد. ‏در حقیقت گروه های سیاسی از جامعه انتظار دارند که نقش سرباز یا چریک را برایشان بازی کند. به ‏فرمانشان پای صندوق رای برود. حال آن که ابتدا باید آموخت و آموزاند که مردم سیاست ورزی کنند. اما ‏تفاهمی بر سر این روش، به عنوان خواست همگانی بین احزاب، موجود نیست.“‏

یکی دیگر از حاضر پرسید گفتگو در جامعه ای دموکراتیک ممکن است نه در سایه ترس و ناامنی، و در ‏حالی که حکومت از اجتماع ها همان قدر می ترسد که از نهادهای مدنی، و همان قدر که از احزاب، و همان ‏قدر که از تظاهرات، یا اعتصاب، دیگر کدام گفتگو و چگونه. ‏

سخنران توضیح داد که در سخت ترین شرایط اختناق و فضای بسته جامعه، گفتگو در خانه ها و مغازه ها و ‏تاکسی و اتوبوس ادامه دارد و حالت کمونی را می گذراند این تجربه ای است که ما از تحولات یک صد سال ‏اخیر به دست آورده ایم.‏

یکی از حاضرانی که برای شنیدن جواب خود از دهان این فعال سیاسی مدت ها منتظر مانده بود سرانجام ‏پرسید مذهب چقدر در ایجاد ترس از ناامنی که متعارض دموکراسی است نقش داشته است.‏

دامن سئوال را حبیب الله پیمان به تاریخ کشاند و گفت مذاهب در این زمینه نقش متضاد داشته اند. نقش اولیه ‏آن ها کمک کننده انسان ها بوده است و در مثال ایران زرتشت با تعالیم عالی خود، جامعه را از دورانی به ‏دوران تازه عبور داد، اما همچون همه مذاهب در گذر زمان دارای سیستم ارزشی گشت و بت ساخت و خود ‏مقدس شد. اسلام نیز چنین بود. ارزش های عالی آورد و کمک ها کرد به اندیشیدن و ساختن اما تا جائی که از ‏دل آن نهادهای دینی و شریعت بیرون نیامد که این بخش در تاریخ اندیشیدن نقش منفی گرفت و به عاملی برای ‏بازداشتن از تفکر تبدیل شد.‏

خانمی پرسید الان که زنان در ایران زیر انواع تضییغات هستند چرا ملی مذهبی ها کمتر حمایتشان می کنند، ‏چرا صدایشان را به جهان نمی رسانند و باز باید آن ها چشم به فتوای فقیهی بدوزند که شرایط بهتری را برای ‏زنان نوید دهد و یا با انجام احکامی مانند سنگسار مخالفت ورزند، دکتر پیمان پاسخ داد زنان همچنان که ‏دارند جلوتر از مردان حقوق خود را فریاد می کنند بهتر آن است که به گروه های سیاسی مبتلا و وابسته ‏نشوند و از آسیب آن ها در امان باشند. چنان که راه هائی که تاکنون رفته اند را نیز زنان خود از تجربه پیدا ‏کرده اند. آن ها حرکتکشان اصالت دارد چون نه می خواهند زور بگویند نه بشنوند و در عین حال نه می ‏خواهند حکومت را به دست آورند.‏

یکی از فعالان سیاسی گفت من چنین می فهمم که گفتگو، راه حل تاکتیکی شماست برای این زمان که حکومت ‏راه کارهای دموکراتیک را بسته.‏

دکتر پیمان که عضویت در گروهی با عنوان دفاع از انتخابات باز و سالم را در همین روزها و در استانه ‏انتخابات مجلس [اسفند 1386] تجربه می کند باز به صراحت می گوید نه، اول آن که امروز هم راه گفتگوها ‏بسته نیست و همه مردم ایران دارند در صف ها و در اتوبوس و در خانه باز و صریح و شفاف می گویند و از ‏دل همین گفتن ها و شنفتن هاست که ناگهان در مقاطعی مانند انتخابات شاهد رفتار جمعی جمع کثیر می ‏شویم.باید از خود پرسید آن ها کجا با هم مذاکره و ائتلاف کرده بودند که در انتخابات دوره گذشته شورا ها ‏شرکت نکردند چندان که گروهی با شانزده در صد ارا برنده انتخابات شد. این نیاز به هماهنگی دارد که از ‏چشم ها پنهان بود. اما نکته اصلی این است که گفتگو به عنوان یک استراتژی عام و ضروری در همه حال ‏راه حل ماست، همان که نبودش گروه ها را در تخاصم با هم نگاه می دارد. روز مبادا که موقع حل مسائل ‏نیست.‏

آخرین پیام سخنران جلسه انجمن سخن لندن، دکتر حبیب الله پیمان که یک بار نیز هشت سال قبل و در آغاز ‏کار این انجمن برای سخنرانی دعوت شده بود، شامگاهان همه گفته های خود و پاسخ سئوال ها را در جمله ای ‏جمع کرد و گفت “هیچ فعال سیاسی و گروه سیاسی نباید تصور کند که می تواند به تنهائی با رسیدن به ‏حکومت چیزی را حل کند، و یا به نیازهای متنوع جامعه پاسخ گوید. در نبود گفتگوهای عمومی و مردمی، ‏آن زمان هم اتفاق مهمی نمی افتد”. ‏