سید افلاطون کلهر مشاور امور لس آنجلس و بانوان و تفریحات و سرگرمی و شعر و ادب رئیس جمهور گفت: “ نه گرانی اتفاق بدی است، نه ارزانی اتفاقی خوب. بطور مطلق هیچ چیز خوب یا بد نیست.” در پی این اظهارنظر دویست و چهل نفر از فلاسفه دچار حیرت فلسفی شده و بیست و چهار میلیون نفر از ملت احساس کردند که احتمالا نیاز به مراجعه به پزشک گوش دارند تا بفهمند واقعا چیزی که می شنوند، همان چیزی است که گفته شده است، یا چیزی که شنیده اند ناشی از توهمات آنهاست. گروهی از کارشناسان تذکر دادند که البته این موضوع در ایران کاملا طبیعی است، چرا که ما ایرانیان، اعم از مشاور رئیس جمهور و غیره معمولا با اقتصاد برخورد فلسفی می کنیم، در عوض با فلسفه و فلاسفه برخورد سیاسی می کنیم و با سیاست برخورد عرفانی می کنیم و با عرفا و اهل عرفان برخورد پلیسی می کنیم و با پلیس برخورد اخلاقی می کنیم و در عوض با اخلاق برخورد ورزشی می کنیم و دائم حفظ اخلاق جامعه را از این وزارتخانه به آن وزارتخانه پاس می دهیم و آخر کار هم می زنیم توی اوت، و در عوض با ورزش برخورد متافیزیکی می کنیم و به جای آن با متافیزیک برخورد تبلیغاتی می کنیم و این داستان تا ابد ادامه دارد…. در همین راستا، و قبل از اینکه این داستان تا ابد همینطوری پیش برود، آقای افلاطون کلهر مشاور رئیس جمهور در مورد لس آنجلس و موی پسران و اقتصاد و فلسفه مصاحبه ای در مورد وضع کشور کرده ایم که گوشه هایی از آن را می شنویم. این مصاحبه در سفر اخیر مشاور فلسفی رئیس جمهور به یونان در یکی باغهای اطراف آتن انجام شده است….
یک رساله فلسفی: در باب فضیلت گرانی
افلاطون کلهریوس: با خود بارها اندیشیده ام در باب حقیقت گرانی، هیچ می دانی ای نبویوس!
نبویوس: آری کلهریوس! آیا چنان که چرخیدن باد لای برگهای درختان آتن و اسپارت، موضوعی معلوم است، هیچ دانی که حقیقت معلوم گرانی چیست؟
افلاطون کلهریوس: نه گرانی اتفاق بدی است، نه ارزانی اتفاقی خوب. فیلسوف می داند که بطور مطلق هیچ چیز خوب یا بد نیست. ای نبویوس!
نبویوس: آیا استاد کلهریوس که حقیقت را چون آب روی دست مردم ریخته است، داند که چرا گرانی اتفاق بدی نیست؟
افلاطون کلهریوس: آیا هرگز الاغ دیده ای، ای نبویوس!
نبویوس: آری ای داننده دلایل! الاغان آتن را دیده ام که مثل الاغ راه می رفتند…
افلاطون کلهریوس: و هیچ می دانی که الاغ ممکن است نباشد؟
نبویوس: ای کلهریوس! هر الاغی می تواند باشد و می تواند نباشد، همانطور که اسبان.
افلاطون کلهریوس: و هیچ دانی که وقتی الاغ نباشد، هر چیز که مال اوست می تواند نباشد؟
نبویوس: آری، ای دانای استقرائات و قیاسات عظیم
افلاطون کلهریوس: و آیا هیچ می دانی که اقتصاد مال خر است….
نبویوس: آری، شنیده ام از مردمان که اقتصاد مال خر است، اما سه شب در این باب تفکر کردم و ندانستم اقتصاد کجای خر است، آیا این را می دانی؟
افلاطون کلهریوس: جایش را می دانم، اما به تو نمی گویم، این بدان که اقتصاد مال خر است و این را هرکسی که ستارگان را در شب های اسپارت دیده باشد باید بداند.
نبویوس: من ستارگان را در شب های اسپارت دیده ام، آیا من هم می دانم اقتصاد مال الاغ است؟ چه سووال بزرگی؟ ای استاد! آیا می دانی پاسخش چیست؟
افلاطون کلهریوس: آری، تو نیز می دانی اقتصاد مال الاغ است، اما ابرهای آسمان عقل تو جلوی ستاره های الاغ را گرفته بودند.
نبویوس: پس اکنون می دانم اقتصاد مال الاغ است، آیا گرانی هم مال الاغ است؟
افلاطون کلهریوس: پس بدان که وقتی گرانی از اقتصاد باشد، و اقتصاد مال خر باشد، پس همانطور که الاغ می تواند خوب یا بد باشد، گرانی هم می تواند خوب یا بد باشد.
نبویوس: پس حالا که گرانی می تواند خوب باشد، پس بگو آن کدام گرانی است که خوب است؟
افلاطون کلهریوس: گرانی چیزی است که اگر ندانی گران نیست، پس گرانی وقتی نزد فیلسوف موجود است که آن را بداند، و اگر آن را نداند گرانی معدوم است. و فیلسوف اگر بداند هر چیز گران است، نگران می شود، پس بهتر است نداند، پس چون نمی داند گرانی وجود ندارد، پس نه خوب است نه بد.
نبویوس: آنچه گفتی هیچ فیلسوفی تا کنون در هیچ باغی نگفته بود، اما سووالی در پیش است.
افلاطون کلهریوس: بپرس و هیچ مترس
نبویوس: اگر به بازار آتن بروم و گوجه فرنگی بخواهم خریدن و گران باشد، آیا گرانی خوب است یا بد؟
افلاطون کلهریوس: فیلسوف باید بداند که وقتی گوجه فرنگی گران است، تصور کند که گوجه فرنگی معدوم و خیار موجود است، آیا خیارهای مزارع آتن را خورده ای؟ و بدان که می توانی به میدان تره بار محله ما در آتن بروی و گوجه فرنگی ارزان بخری…
نبویوس: پس گرانی می تواند خوب باشد؟
افلاطون کلهریوس: بسته به این است که تو مشاور رئیس جمهور باشی یا رئیس جمهور مشاور تو باشد. پس هر چیز ممکن است و گرانی هم همین طور است.
نبویوس: آه! اولمپ تو را از زیبایی و خرد بسیار بهره مند گرداند. بگو ای استاد استادان، آیا گران شدن زمین و خانه چگونه است؟ آیا وجود دارد یا نه؟
افلاطون کلهریوس: آیا می دانی که سیب چیست؟
نبویوس: آری، گمان کنم آن را یک بار دیده باشم.
افلاطون کلهریوس: و آیا دیده ای که سیب را به آسمان پرتاب کنند؟
نبویوس: به ونوس قسم که ندیدم. حالا چرا ونوس، آن دیگر به تو مربوط نیست!
افلاطون کلهریوس: پس بدان که چون سیب را به آسمان پرتاب کنند صد بار بچرخد و به زمین برگردد. آیا قبول داری؟
نبویوس: آری، چنین است که کلهریوس گفت.
افلاطون کلهریوس: پس بدان که گرانی زمین مثل سیب است، و چون به آسمان بیندازند، صد بار بچرخد، پس ممکن است قیمت زمین و خانه هم گران باشد و هم ارزان، پس قیمت خانه وجود ندارد. آیا می پذیری؟
نبویوس: قسم به ونوس که تو نیکو مشاوری هستی و در تمام آتن و اسپارت کسی مثل تو مشاور نشد و از سیم خاردار نپرید و آسیبی به او نرسید.
افلاطون کلهریوس: پس بدان نبویوس که اکنون زمین ارزان شد و خانه نیز هست، اگر نبود تو به خانه نمی رفتی.
نبویوس: و ای سرور من در دانایی، بگو آیا آزادی برای نوشتن و گفتن موجود است یا معدوم؟
افلاطون کلهریوس: آن الاغ را که برایت گفتم به یاد داری؟
نبویوس: آری سرورم، نیک به یاد دارم.
افلاطون کلهریوس: آیا الاغ هر روز بار می برد؟
نبویوس: من هر روز ندیدم الاغی بار ببرد، شاید اینقدر خر باشد که ببرد.
افلاطون کلهریوس: نه، ای نبویوس! هیچ الاغی همیشه بار نمی برد، بلکه شبها می خوابد، آیا این را می دانی؟
نبویوس: آری سرورم، اینقدر الاغ نیستم که این را ندانم.
افلاطون کلهریوس: آیا الاغان وقتی می خوابند بار می برند؟
نبویوس: نه سرورم، هیچ الاغی در آتن و اسپارت نیست که شب ها که می خوابد بار ببرد.
افلاطون کلهریوس: نویسنده کتاب و فیلسوف و خردمند نیز همچون الاغی است که وقتی می خوابد، بار نمی برد. پس نویسنده کاملا آزاد است و فقط صبح تا شب آزادی ندارد، آیا او آزاد نیست؟ من او را آزاد می دانم.
نبویوس: پس هر چیزی هم هست و هم نیست. آیا بدرستی فهمیدم؟
افلاطون کلهریوس: آفرین بر تو که اکنون دانا شدی.
نبویوس: و این تا چه زمان است؟
افلاطون کلهریوس: و این تا آن وقت است که ما مشاور باشیم و هر چه بخواهیم بگوئیم.
نبویوس: و ای سرور من، اکنون مرا قاطی درگرفته است بدجور! ندانم که گرانی است یا نیست، آزادی موجود است یا معدوم، خانه گران است یا نیست، آیا این قاط زدن را پایانی تصور توانی کرد؟
افلاطون کلهریوس: در قاط خویش بمان که تا ما مشاوریم و رئیس مان رئیس است، همین است که هست.