رقیه را در کانون اصلاح و تربیت دیدم. دختر سبزه روی ۱۴ ساله و بسیار مهربانی که از دست ناپدری از خانه فرار کرده بود. رقیه از تمام دنیا یک تخت در کانون داشت و هیچ. تازه از قرنطینه به سالن منتقل شده و آزمایش بکارت تایید کرده بود که او دختر است. رقیه می گفت: پدرم زیر تزریق مرد و مادرم من و دو برادرم را به سختی و کارگری بزرگ کرد تا بالاخره خواستگاری پیدا شد و ازدواج کرد. اما آن مرد به من نظر داشت. هر وقت مادرم برای کار از خانه بیرون میرفت میخواست به من دست بزند اما من جیغ و داد میکردم و او از ترس همسایه ها گم و گور میشد. من را تهدید میکرد و من میترسیدم به مادرم بگویم. میدانستم مادرم بفهمد با این مرد زندگی نمیکند و دوباره در بدر میشود. این شد که از خانه فرار کردم. همان روز اول هم مامورها من را به جرم ولگردی دستگیر کردند و حالا اینجا هستم.
مشکلات خانوادگی یکی از عمده ترین دلایلی است که موجب فرار از خانه می شود. خانواده ای که همبستگی در آن سست باشد تبدیل به خانواده ای از هم گسیخته و بدون انسجام و ثبات خواهد شد و میتواند ریشه های مشکلات عاطفی، کج روی و بحران را در خود پرورش دهد. خشونت از جمله دلایلی است که زمینه فرار فرزندان و حتی مادر خانواده را فراهم میکند. خشونت جسمی و یا جنسی و خشونت هایی که با تحقیر و تهدید و تبعیض و یا ترس همراه است و محیط خانه را نا امن می سازد. بطوریکه کودک یا نوجوان و یا مادر خانه برای رهایی از آن به خیابان پناه می برد.
نرگس ۷۵ ساله در یکی از شهرهای استان مرکزی به همراه پسر و عروسش زندگی میکرد. نرگس از همان ابتدای نقل مکان به خانه پسرش با تحقیر عروس روبرو بود و پسرش حمایتی از او نمیکرد. او مجبور بود برغم کهولت، کارهای خانه را انجام دهد و باز با تحقیر روبرو باشد، تا اینکه یک روز که نرگس برای خرید از خانه خارج شد به خانه باز نگشت. ۶ ماه از نرگس خبری نبود تا جنازه وی در یکی از چاه های اطراف شهر پیدا شد. نرگس از خانه فرار کرده بود و پس از مدتی که راه به جایی نداشت خودش را در چاه انداخت و خود کشی کرد.
چالش امروز جوامع بشری بهره مندی از خانواده سالم و امن برای همه انسانها بعنوان یکی از حقوق اولیه است. ولی نشانه های چنین خانواده ای چیست؟ چه خانواده ای میتواند بهداشت روانی و روحی اعضا خود را تامین کند و انسانها بعنوان هسته های این نهاد چه نقشی در تولید و ایجاد و استمرار خانواده سالم دارند؟
به نظر میرسد اگر خانواده را به مانند یک سازه در نظر بگیریم، زیر ساختها و فوندانسیون، کیفیت اجزایی که در ساخت بکار میرود و نوع ارتباط این اجزا میتواند بسیار مهم باشد و عناصر زیر، مواد لازم و اولیه این سازه را تشکیل میدهد.
واقعیت این است که بدون احترام متقابل خانواده از هم پاشیده و گسسته میشود. تحقیرو سرزنش به وسیله هر کدام از اعضا خانواده که اعمال شود نتیجه ای جز عصیان، قانون گریزی و نفرت در بر نخواهد داشت. خانواده هایی که خود به دست خود بستر فرار از خانه و انواع و اقسام آسیبهای ناشی از آن را فراهم می کند.
مرضیه که با پسری از خانواده ای متمول ازدواج کرده بود، همواره از سوی مادر شوهرش برای آنکه جهیزیه مناسبی نداشت تحقیر میشد. بعدها پدرش فوت کرد ولی بازهم شوهر و مادر شوهرش دست از سر او بر نداشتند و او را برای اینکه از پدر مال و اموالی به ارث نبرده شماتت و با عروس دیگر مقایسه میکردند. مرضیه می گوید: اگر ازهمسرم چیزی تقاضا میکردم فورا میگفت اگر پدرت مالی برایت گذاشته بود حالا میتوانستی مثل زن برادرم برای خودت همه چیز داشته باشی. ۳ پسر دارم و بزودی خودم مادر شوهر میشوم ولی هنوز باید زخم زبانهای مادر شوهرم را تحمل کند. تنها رویای من ترک این خانه و زندگی است که از روز اول با سر کوفت و تحقیر همراه بوده. چندین بار تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم ولی از نهایت کار ترسیدم.
کارشناسان به علل بسیار متفاوتی برای فرار دختران اشاره میکنند و متاسفانه ما شاهدیم که تعداد دختران فراری روز به روز افزایش می یابد و میانگین سنی آنها نیز هر روز پایین تر می آید.
دکتر هادی معتمدی، کارشناس امور آسیب های اجتماعی و مدیرکل اسبق امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی معتقد است: آمار دختران فراری با آمارهای رسمی اعلام شده بسیار متفاوت است.
وی در تعریف دختران فراری میگوید: دختران فراری به دخترانی اطلاق می شود که به دلایل مختلفی از خانه و خانواده فرار کرده و به جامعه پناه می برند و متاسفانه بیشتر آنان در ۲۴ ساعت اول فرار خود مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند.
وی تاکید میکند که دختران فراری در کشورهای اروپایی و آمریکا به طور اتوماتیک تحت حمایت بنیادهای حمایتی دولتی و نیکوکاری قرار می گیرند و به مکان های امن، زیرنظر روانکاوان و متخصصان حمایت از زنان منتقل می شوند، اما در ایران به دلیل جرم بودن اصل موضوع، دختران پس از فرار جایی برای پناه بردن ندارند و به افراد غریبه متوسل می شوند و بیشتر مورد تجاوز قرار می گیرند.
به گفته هادی معتمدی براساس آخرین آمارهای اعلام شده ۲۰ درصد دختران بر اثر ناسازگاری با والدین، ۱۶درصد بر اثر اغفال، ۱۳ درصد نداشتن امنیت در خانه، ۱۲/۵ درصد بر اثر از هم پاشیدگی خانواده و ۱۵ درصد بر اثر مناسب نبودن وضعیت اقتصادی خانواده از خانه فرار می کنند. بر همین اساس ۲۶ درصد دختران فراری توسط خانواده مورد سوءاستفاده جنسی و ۳۳ درصد نیز مورد تنبیه بدنی قرار گرفته اند.
آنچه مسلم است پای بست خانواده عشق و احترام است. در کلام و در عمل، در رفتار و در گفتار. عشق و احترام همان ملاتی است که در یک سازه آجرها را به هم می چسباند و پیامها را درست مبادله میکند. احترام خانواده را از سمت خشونت به سمت کارکردی صحیح توام با رفتارهای مسالمت آمیز، برخوردهای منصفانه، پذیرش تفاوت ها و صمیمیت پیش میبرد. خانواده ای که در آن این دو نکته وجود ندارد، نقش پدر و مادر کمرنگ شده و آنها نمی توانند الگوهای رفتاری مناسبی برای فرزندان خود باشند.
داستان ثریا می تواند نمونه خوبی برای این مدعا باشد. شوهر وی به راحتی از ناسزا و الفاظ توهین آمیز استفاده می کرد. رابطه با مردان و پسران فامیل را به همسر و دخترانش نسبت می داد. ثریا به شدت افسرده و بچه ها دچار افت درسی و روان پریشی شده بودند. نسیم دختر مرضیه دچار لکنت زبان گرفته بود و از پدرش میترسید و دختر دیگر دچار حملات عصبی شبانه می شد. اعضا این خانواده بیمار و افسرده بودند و کارکردهای درست یک انسان سالم در زندگی شخصی و اجتماعی را نداشتند. نسیم در سن ۱۵ سالگی از خانه فرار کرد و همان روز اول به وسیله به اصطلاح یکی از گنده لاتهای خیابان بنی هاشم شکار شد. این دخترمدتها در پارک اندیشه ساقی بود تا دستگیر شد؛ دختری که پدرش به همه اعضا فامیل گفته مرده است و او دیگر دختری ندارد.
اما دراین میان باید یک نکته را باور کنیم. خانواده سالم تصادفی و اتفاقی ایجاد نمیشود. خانواده سالم نیازمند تفکر صحیح حاکم بر سیاستگذاران و برنامه ریزی دقیق متولیان فرهنگی است. برای داشتن خانواده سالم نیازمند برنامه ریزی و بسیج تمام امکانات موجود در نگاه بلند مدت هستیم. اگر حکومتی مایل به داشتن جامعه ای سالم و پویاست باید بداند تنها یک زن و یک مرد نیستند که اساس چنین خانواده هایی را تشکیل میدهند و همه زنان و مردان جامعه هستند که برای قرار گرفتن در چنین مسیری به آموزش و تربیت مستمر و پویا نیاز دارند. نقش ها و رفتارها تنها در فرآیند آموزش است که خود را حک و اصلاح میکند و با مقوله مسئولیت پذیری، همدلی، همفکری، همکاری و هماهنگی، صداقت و شفافیت آشنا میشود. آموزش موجب میشود که پدر و مادر به فرزندان مسئولیت بدهند واز آنان مسئولیت بخواهند.البته نقش رسانه و ها کتابهای درسی و تبلیغات و مساجد هم برای این مهم بسیار تعیین کننده است.
متاسفانه در نظام حقوقی و قوانین مربوط به خانواده در ایران به تاثیر مخرب تحقیر و توهین در از میان رفتن و نابودی خانواده توجه لازم نشده و قوانینی شفاف و روشن برای مقابله با آن وضع نشده است.
کریم ۳۰ سال پیش با دختری از خانواده شهید ازدواج کرد. او در خیابان چراغ برق عمده فروشی لوازم یدکی داشت و از ابتدای ازدواج به شکلی بیمار گونه در تمام اتاق ها و بالکن و حتی آشپزخانه قناری نگهداری می کرد. همسر کریم می گفت: یک بار که از دست او مستاصل شده بودم گفتم میان قناری و من و بچه هایش یکی را انتخاب کند و او در چشمان من نگاه کرد و گفت، کور خواندی اگر فکر میکنی تو را انتخاب کنم. او من را مجبورمیکرد قفس قناری ها را تمیز کنم و در کنار کارهای خانه و بارداری و بچه داری به قناری ها هم رسیدگی کنم. اگر یک قناری می مرد خانه ما جهنم میشد. دست آخر قهر کردم و به خانه مادرم رفتم و از او به دادگاه شکایت کردم. قاضی دادگاه به من گفت که خانم عزیز برو خدا رو شکر کن شوهرت معتاد نیست، خانم باز نیست. قاضی که درک نمیکرد ما برای این پرنده ها چه فحش ها خورده و چه تحقیرهایی شده ایم، در نهایت من را به دلیل ترک منزل و تمکین محکوم کرد. من به خانه برگشتم، مدتی بعد به مردی که برای نقاشی دیوارهای خانه با کریم قرار داد بسته بود علاقه مند شدم. با آن مرد جوان از خانه فرار کردم و بالاخره کریم از ترس آبرو من را طلاق داد.
مجید ابهری، آسیب شناس اجتماعی ایران و مدرس دانشگاه دراین باره می گوید: تشنج در خانواده، تک سرپرستی، وجود ناپدری و نامادری، زندان یا اعتیاد والدین، فقر مالی، و عشق های کاذب خیابانی، بخصوص در دختران از موارد سازنده بستر فرار در خانواده هاست. وی آخرین آمار را حاکی از آن میداند که ۲۰ درصد از نوجوانان فراری دختر و ۸۰ درصد آنها پسر هستند.
مجید ابهری در ادامه تاکید میکند که فرزندان فراری به پسران زیر ۱۵ سال و دختران با هر گروه سنی اطلاق می شود اما نمیدانم چرا کسی نمی گوید پسر ۱۷ یا ۲۰ ساله از خانه فرار کرده است. در حالیکه که اگر دختری با هرشرایط و گروه سنی خانه پدری یا همسر خود را ترک کند فراری محسوب می شود.
به گفته وی ۸۰ درصد دختران پس از فرار به خانواده بازگردانده می شوند و ۲۰ درصد آنها به دلیل سقوط در دام های فساد و خودفروشی راهی برای بازگشت ندارند و خانواده پذیرای آنها نیست.به گفته ابهری از عوامل اصلی پیشگیری از اقدام به فرار در نوجوانان و جوانان، پررنگ شدن نقش خانواده ها و آموزش و پرورش صحیح آنان است تا شاید بتوان با این وسیله جوانان را بیشتر از پیش به زندگی تشویق و ترغیب کرد.
در پایان ذکر یک نکته ضروری است. همیشه دختران فراری، دختران خیابانی نیستند و همه زنان و دختران خیابانی فراری نیستند. بعضی از زن ها یا دختران ممکن است در خیابان زندگی کنند به این دلیل که سرپناهی ندارند یا از روستاها به شهر مهاجرت کرده اند و چاره ای ندارند جز اینکه در خیابان کار و زندگی داشته باشند. دختران فراری مقوله ای جدا در بحث آسیبهای اجتماعی است. دختران فراری، دختران گریز هستند و لزوما همه آنها تن فروشی نمیکنند. دخترانی که بسیاریشان پس از بازگرداندنشان به خانه مجددا اقدام به فرار می کنند؛ دخترانی که از خانواده روی گردان شده اند و بارها از سوی اعضاء خانواده خود مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند؛ آنها با اعمال محدودیت همچون زندانی کردن و تمسخر و تحقیر کردن روبرو هستند و فضای خانه برایشان غیر قابل تحمل است و اقدام به فرار مجدد میکنند. دخترانی که محبت و احترام و عاطفه خانوادگی را لمس نکرده ا ند، و چه بسا بیرون از خانه، محبتهای کاذب آنان را سرا پا تسلیم میکند. دخترانی که بدون تأمل خود را در دامن خیابانهای نا امن انداخته و از خانه گریزان میشوند.