گسترش گفتمان برابری خواهی

نویسنده

nahidkeshavarz.jpg

گفتمان برابری خواهی هرگز تا این حد در پهنای ایران گسترده نبوده‎ ‎است. یکی از تاثیرگذار ترین حرکت ها در ترویج ‏این گفتمان، کمپین یک میلیون امضاء، است. نخستین استناد من، به عنوان یکی از کنشگر این کمپین، تجربیات خودم ‏در جریان‎ ‎عمل است. من، به هنگام اعلام علنی کمپین در ایران نبودم. هنگامی که بعد از یکسال‎ ‎دوری از کشورم به ‏تهران برگشتم، نزدیک به دو ماه از فعالیت کمپین می گذشت، وقتی در‏‎ ‎اولین نشست سراسری کمپین شرکت کردم، ‏همان هنگام شگفتی و هیجان ناشی از کشف جدیدم را‎ ‎به دوستانم ابراز می کردم. بعد از مدت زمانی غیبت، من با ‏جنبشی جدید، با کنشگرانی‎ ‎جدید و با خواسته هایی مشخص مواجه می شدم که تمامی تلاششان بر گسترش این خواست ‏ها و‎ ‎عمومی کردن خواست تغییر برای برابری بود. کنشگرانی که در تاکسی و خیابان تمام‎ ‎تلاششان بر “شکستن تابوی ‏عدم امکان تغییر” بود. بعدها در ملاقات با کنشگران دیگر‎ ‎شهرها هر بار با داوطلبان جدید آشنا می شدم که با اعتماد به ‏نفس به درستی راه شان‏‎ ‎ایمان داشتند. البته، شرایط هم برای ما کنشگران کمپین به نسبت نسل های پیشینی، تغییر یافته ‏بود. رسانه های جدید اخبار ما را به سراسر ایران می بردند. هیچ خبری‎ ‎پنهان نمی ماند، خبر هر دستگیری مدت ‏کوتاهی در همه جا منتشر می شد. جالب است که‏‎ ‎پدرم در شهرستان محل زندگی اش دستگیریم را از هم مسجدی خود ‏شنیده بود، خبری که‏‎ ‎خانواده من به دلیل پیری و بیماری پدرم می خواستند از او و مادرم پنهان کنند. هم‏‎ ‎مسجدی پدر ‏من از ماهواره های فارسی زبان خبر دستگیری مرا شنیده بود. ‏

دو ماه پیش که برای یک گرفتاری خانوادگی به روستای زادگاهم در جنوب‏‎ ‎ایران، بر گشتم، با دختران و پسران جوانی ‏مواجه شدم که در هنگام نوجوانی من تازه‏‎ ‎راه رفتن می آموختند و اکنون زنان و مردانی شده بودند در اشتیاق فهم نو از ‏جهان و‎ ‎تغییر روابطی که انسانیش نمی دانستند. آنان اخبار دستگیری ها و نیز اخبار پیشرفت‎ ‎مبارزات زنان و نیز ‏کمپین یک میلیون امضاء را با اشتیاق دنبال می کردند. من با برگه‏‎ ‎های امضاء و خاطرات شیرین گفتگو با این زنان و ‏مردان جوان و نیز مسن تر هایی که‏‎ ‎هنگامی که از خواسته هایمان برایشان می گفتم، هزاران شاهد زنده برای نقل کردن ‏تبعات‎ ‎تبعیض هایی برایم می آوردند که با پوست و خونشان لمس کرده بودند، به تهران بازگشتم. ‏‎ ‎بله جهان تغییر کرده ‏است، فاصله فرهنگی و اجتماعی شهر و روستا به دلیل گسترش‎ ‎تحصیلات و دسترسی بیشتر به رسانه های ملی و ‏فراملی کمتر شده است و کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء نیز این شانس را داشته است که بتواند از این تغییرات برای گسترش ‏مطالباتش در‎ ‎پهنه ایران زمین استفاده کند. این ها تجربه های منحصر به فرد من نیستند، بسیاری از‏‎ ‎کنشگران کمپین ‏یک میلیون امضاء وقتی که دور هم جمع می شوند، نقل هایشان سرشار از‎ ‎بیان این تجربه هاست. ‏

چند وقت پیش، روزی که از جلسه ای که قرار بود در خانه خدیجه مقدم‎ ‎برگزار شود بر می گشتم (جلسه ای که با ‏دخالت پلیس امنیت و احضار خدیجه مقدم به پلیس‎ ‎امنیت کنسل شد)، در تاکسی طبق معمول برگه ها و دفترچه های ‏کمپین را از کیفم در‎ ‎آوردم و به مسافران تاکسی نشان دادم. از آنان خواستم بعد از خواندن بیانیه کمپین‎ ‎اگر با تغییر ‏قوانین تبعیض آمیزی که مورد درخواست کمپین است، موافقت دارند، بیانیه‎ ‎را امضاء کنند. خانمی که کنار من نشسته ‏بود، قبلا بیانیه را امضاء کرده بود و از من‎ ‎در مورد روند پیشرفت کمپین و وضعیت مریم حسین خواه و جلوه جواهری ‏از کنشگران کمپین‎ ‎می پرسید که به تازگی از زندان آزاد شده بودند. در آن روز برفی، ملاقات با آن زن‎ ‎چقدر برای من ‏لذتبخش بود و می دیدم که کمپین با وجود دشواری هایش چقدر خوب به میان‎ ‎مردم نفوذ کرده است. امری که مستندات ‏گروه پژوهشی کمیته رسانه کمپین در آستانه‎ ‎سالگرد کمپین1 بر آن صحه گزارده است. نتایج پژوهش این گروه نشان ‏می دهد که 18. 8‏‎% ‎شهروندان تهرانی کمپین یک میلیون امضاء را می شناسند. این دستاورد کمی نیست، چرا که‎ ‎فشارهای وارده بر کمپین بر کسی که اندک علاقه ای به دنبال کردن مسائل زنان داشته‏‎ ‎باشد، پوشیده نیست و با وجود ‏این فشارها و نبود رسانه کافی برای عمومیت بخشیدن به‎ ‎اهداف کمپین، کمپین در شناساندن خود به جامعه ایران موفق ‏بوده است. کنشگران این‎ ‎کمپین، آن گاه که فضاهای عمومی بسته می شود، به دنبال خلق فضاهای دیگر هستند. از‏‎ ‎کلاس های آموزش زبان های خارجی گرفته تا مهمانی ها، جلسات مذهبی، سفرها و گردش های‎ ‎دسته جمعی. ‏

‎ ‎کنش فردی، کنش جمعی و جنبش های‎ ‎اجتماعی‎ ‎

در تعاریف جنبش های اجتماعی، یکی از شاخص هایی که برای شناخت جنبش‏‎ ‎های اجتماعی برمی شمارند، وجود ‏مقاومت و پایداری برای خواسته ها و اهداف مشخص جنبش‏‎ ‎است. میزان دستگیری کنشگران کمپین در حرکتی که به ‏باور بسیاری از کنشگران و نیز‎ ‎محققان آشنا به مسائل جنبش های اجتماعی، یکی از مسالمت آمیز ترین اشکال مبارزه‎ ‎اجتماعی در ایران امروز است، خود نشان گر اهمیت این جنبش و هراس قدرتمداران از نفوذ‎ ‎و گسترش اهداف این ‏جنبش است. اما آیا می توان براساس میزان دستگیری افراد ، به آنان‎ ‎لفظ کنشگران یک جنبش را اطلاق کرد؟ مثلا ‏دستگیری دختران و پسرانی که نرم های‎ ‎درخواستی حکومت اسلامی را در پوشش و رفتار اجتماعی خود رعایت نمی ‏کنند، می توان به‏‎ ‎دستگیری کنشگران “جنبش ضدحجاب” تلقی کرد؟ بنا بر نظریه های جنبش های اجتماعی وجود‏‎ ‎یک ‏جنبش را تنها با شاخص های کمی نمی توان نشان داد بلکه جنبش یک کیفیت جدید از کنش‎ ‎جمعی است. ‏

فمینیسم چه به عنوان یک جنبش اجتماعی و چه به عنوان مجموعه اندیشه‎ ‎هایی که به چنین جنبشی مشروعیت می بخشد، ‏نمونه ای از یک کنش جمعی است. نمی توان از‏‎ ‎جنبش زنان سخن گفت و آن را به دلمشغولی به مقاومت های فردی ‏روزمره زنان فروکاست، هرچند این مقاومت های فردی اگر بتواند به “مقاومت جمعی” تبدیل شود می تواند تغییرات‎ ‎گسترده ای را سبب شود. اما برای این کار شاید ارزش گذاری بر “مقاومت جمعی” و شبکه‏‎ ‎ای از اهمیت اساسی ‏برخوردار باشد. شکی نیست که شکست های پیاپی سیاسی و سرکوب سال‏‎ ‎های بعد از انقلاب، موجب شکل گیری ‏نوعی “تخیل اجتماعی” شده است که نقش “کنش جمعی‎ ‎افراد” در تغییر موقعیت شان را نادیده می گیرد. یکی از ‏دشواری های جنبش زنان، مقابله با چنین نگرشی است. جنبش زنان به عنوان بک کنش جمعی، می خواهد نشان دهد که‏‎ ‎مسئله نابرابری حقوق زنان ، خشونت علیه زنان و سرکوب هایی که زنان با آن مواجهند، مسائلی اجتماعی است و به ‏راه حل های اجتماعی نیاز دارد. گرچه مقاومت های فردی و‏‎ ‎تلاش برای ایجاد سبک های زندگی دمکراتیک تر، ‏تلاشی ارزنده و قابل دفاع است، اما این‎ ‎تلاش ها هنگامی می توانند به بار نشینند که با “آگاهی از شرایط موجود” و ‏تلاش برای‎ ‎تغییر این شرایط با “کنشی جمعی” همراه باشند. ‏

بنابراین مقاومت های فردی در مقابل حجاب اجباری که در تمام این سال‎ ‎ها وجود داشته است را شاید نتوان جنبشی ‏سازمان یافته برای حق پوشش تعبیر کرد. این‎ ‎مقاومت ها فردی بوده و در جستجوی اشکال جمعی برای مقابله با نرم ‏های سرکوبگر تاکنون‏‎ ‎نبوده است. حتی بارها مشاهده شده است، دخترانی که با نیروی انتظامی بر سر حجاب خود‏‎ ‎درگیر می شوند، در دفاع از خود، به سر وشکل دختران دیگر ایراد می گیرند. بارها در‏‎ ‎تجربه شخصی خود با دختران ‏و زنان جوانی روبرو شده ام که گرچه نحوه پوشش و رفتارشان‏‎ ‎با نرم های تحمیلی نمی خوانده است ولی همواره تلاش ‏می کرده اند خود را از زنان و‏‎ ‎دخترانی که نحوه ی پوششی کمی متفاوت تر از آنان داشته اند، جدا کرده و آن دختران ‏را‎ ‎موجب فساد جامعه و دل و دین بردن از مردان متاهل بدانند. شاید دلیل موفقیت حکومت در‎ ‎سرکوب حجاب دختران ‏نیز همین است. این زنان و دختران گرچه خود با اشکال تحمیلی حجاب‏‎ ‎مشکل دارند ولی هر کدام تا حدودی نرم های ‏کنترل گری رفتار و طرز پوشش دیگری را‏‎ ‎درونی کرده اند. بارها به دخترانی برخورد کرده ام که خود آرایش کرده ‏هستند اما از‎ ‎آرایش دختران دیگر ایراد می گیرند و آنان را زیادی بی بند و بار ارزیابی می کنند، آیا چنین نگاهی می ‏تواند به ایجاد حرکتی اجتماعی علیه نرم های تحمیلی یاری رساند یا‎ ‎خود بازتولید کننده کنترل اجتماعی بر زنان است؟‏

از سوی دیگر میزان دستگیری ها می تواند نشان پیگیری و تداوم کنشگران‏‎ ‎برای خواسته های مشخص شان باشد. این ‏امر گرچه می تواند هزینه این حرکت را در ذهن‎ ‎مردم بالا برده و عملا ریزش نیروهایی را به دنبال داشته باشد اما از ‏طرف دیگر مردمی‎ ‎که نظاره گر برخورد نیروهای امنیتی با کنشگران برابری خواه کمپین هستند، به پیگیری‎ ‎و تداوم ‏کنشگران احترام می گذارند. تجربه بسیاری از کنشگرانی که بعد از آزادی از‏‎ ‎زندان به جمع آوری امضاء در مکان ‏های عمومی پرداخته اند مملو از برخوردهای احترام‏‎ ‎آمیز افرادی است که اخبار کمپین را دنبال می کرده اند و یا از ‏میزان دستگیری ها‏‎ ‎مطلع بوده اند. ‏

‎ ‎چرا به کمپین یک میلیون امضاء جنبش می‎ ‎گوییم؟‎ ‎

اطلاق لفظ جنبش به کمپین یک میلیون امضاء ابتدا از سوی برخی از‏‎ ‎نویسندگان و محققان ایرانی ساکن خارج از ‏کشور- مهرداد درویش پور و شهلا شفیق - برای‎ ‎توضیح حرکت کمپین یک میلیون امضاء ، صورت گرفت. بعدتر ‏برخی از کنشگران کمپین یک‎ ‎میلیون امضاء که دغدغه فهم این حرکت را داشتند، از این لفظ برای توضیح کمپین‎ ‎استفاده کردند. اطلاق این لفظ از جانب کنشگران و نیز محققان فعال در زمینه حقوق‎ ‎زنان برای بزرگنمایی این حرکت ‏نبوده است ، چرا که این حرکت در مدت کوتاهی که از‏‎ ‎حیاتش گذشته است چنان برای کنشگران آن جذاب و هیجان ‏انگیز بوده است که اطلاق لفظ‎ ‎جنبش یا غیر جنبش به کمپین، به اهمیت آن در ذهن آنان چیزی نمی افزاید. اما اطلاق‏‎ ‎این لفظ برای برخی منتقدین کمپین به “اسطوره سازی از کمپین” و نادیده گرفتن نقش و‎ ‎تاثیر دیگر تحرکات در جنبش ‏زنان ایران تعبیر شده است. 2‏

از این رو در این جا سعی می کنم در پاسخ به ایرادهای منطقی و‏‎ ‎دلسوزانه ای که انجام شده، دلایل خودم را برای ‏اطلاق لفظ جنبش به “کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء” مطرح کنم و در ادامه با ارائه گزارشی از عملکرد کمپین یک میلیون ‏امضاء در‎ ‎یک سال و نیم اخیر نگاهی به دستاوردهای این حرکت در زمانی که از آن گذشته است‏‎ ‎بیندارم. ‏

تلاش ما در این جا فهم حرکت کمپین یک میلیون امضاء به عنوان حرکتی‎ ‎است که خود کنشگر آنیم و نه جنبش زنان در ‏معنای انتزاعی خود چرا که اعتقاد داریم‎ ‎همیشه بازنگری حرکت های مشخص است که می تواند به بهبود حرکت های ‏عمومی تر نیز یاری‎ ‎رساند. ما از کلی گویی در جنبش زنان نه طرفی بسته ایم نه به گشایش مشکلی یاری‎ ‎رسانده ایم، ‏کنشگران جنبش زنان آن گاه می توانند از بازنگری خود طرفی ببندند و‏‎ ‎دستاوردها و ناکارآمدیهای خود را ببینند که ‏صادقانه به جنبشی که کنشگر آن هستند و‏‎ ‎به آن متعهدند، نقادانه بنگرند و گرنه کلی گویی در مورد فعالان دیگر جنبش ‏بدون‎ ‎شناخت دشواری ها و موقعیت مبارزاتی آن نمی تواند چندان دستاوردی برای جنبش زنان در‏‎ ‎برداشته باشد. ‏

‎ ‎کمپین یک میلیون امضاء به مثابه جنبشی‎ ‎اجتماعی‎ ‎

کمپین یک میلیون امضاء یک جنبش اجتماعی است. جنبشی است با ساختار‏‎ ‎شبکه ای که ده ها گروه ، سازمان، هسته، ‏محفل و افراد مستقل در سراسر ایران و بیرون‎ ‎از کشور در آن فعالند و برای تغییر قوانین تبعیض آمیز و برابری ‏حقوقی میان زن و مرد‎ ‎تلاش می کنند. تا کنون بیش از 30 شهر به این حرکت اجتماعی پیوسته اند و گروه های‎ ‎مختلف ‏در شهرهای مختلف کشور تلاش کرده اند به شیوه های گوناگون گفتمان برابری زن و‏‎ ‎مرد را در پهنه ایران زمین ‏منتشر سازند. همه این گروه ها گرچه هدفی مشترک دارند (که‎ ‎همانا گسترش بحث برابری زن و مرد و جمع آوری ‏یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین‎ ‎است)، اما برای رسیدن به این هدف مشترک، با توجه به امکانات و شرایط خود ‏راه های‎ ‎خلاقانه ای در پیش گرفته اند. ‏

در شرایطی که فشار هر لحظه بر کنشگران این جنبش بیشتر می شود، آنان‎ ‎تلاش می کنند با راه اندازی سایت ها و ‏وبلاگ های حامی کمپین در شهرهای خود، از طرفی‎ ‎به تریبون های این جنبش بیفزایند و از طرف دیگر صدای ‏مشکلات ویژه ای را که زنان در‏‎ ‎هر منطقه با آن روبرو هستند به گوش دیگر هموطنان و کنشگران حقوق برابر ‏برسانند و به‎ ‎این ترتیب چند صدایی را در بافت متکثر جنبش زنان بیشتر کنند. نمونه امیدبخش اخیر‎ ‎ایجاد وبلاگ های ‏کمپین در شهر های اصفهان، مشهد ، همدان و اراک است که با وجود‎ ‎افزایش فشارها و بسته شدن فضاهای عمومی ‏برای زنان فعال، نشان مقاومت نیروهای برابری‎ ‎خواه و تاکید آنان بر حقانیت خواسته هایشان است. ‏

کمپین به مانند دیگر جنبش های اجتماعی ساختی سیال دارد. صدها گروه، هسته، محفل و افرادی که حول اهداف کمپین ‏متمرکز شده اند، ساختی ناپایدار دارند و در‎ ‎سراسر ایران و نیز در برخی از شهرهای اروپایی و آمریکایی و نیز در ‏کشورهای منطقه که‏‎ ‎ایرانیان دور از وطن در آن ها زندگی می کنند پراکنده اند، هماهنگی این جنبش از طریق‎ «‎رسانه ‏های حامی اهداف جنبش» صورت می گیرد. رسانه های حامی اطلاعات را میان گروه‎ ‎های پیرامونی همفکران پخش ‏می کنند و هیچ گروه واحدی به عنوان نماینده منافع گسترده‎ ‎جنبش شناخته نمی شود و نباید شناخته شود. کمپین البته از ‏حمایت رسانه های کاغذی و‏‎ ‎تصویری و شنیداری در داخل ایران محروم بوده است و یا دسترسی به این رسانه ها به‎ ‎دلیل شرایط سانسور در ایران کمتر داشته است اما با وجود این شرایط به همت برخی از‏‎ ‎روزنامه نگاران فعال در ‏کمپین ، این جنبش توانسته است از رسانه ها ی نوشتاری نیز‎ ‎تاحدودی بهره مند شود و روزنامه نگاران فعال در زمینه ‏حقوق زنان توانسته اند به‎ ‎صورت مستقیم و غیر مستقیم به گسترش خواسته های کمپین یک میلیون امضاء یاری‎ ‎رسانند. ‏

‎ ‎فضای مجازی یکی از رسانه های مهم‏‎ ‎کمپین‎ ‎

در حوزه فضای مجازی (اینترنت) می توان به تلاش کنشگران این کمپین در‎ ‎استفاده بهینه از این فضا با وجود فشار ‏فیلترینگ مداوم اشاره کرد. سایت تغییر برای‎ ‎برابری، به همراه سایت کانون زنان، سایت زنستان قبل از مسدود شدنش ‏به دستور مقامات‎ ‎قضایی در آذرماه 1386 و سایت “مدرسه فمینیستی” از جمله رسانه های مهم در دفاع از‎ ‎اهداف ‏کمپین یک میلیون امضاء و گسترش خواسته های این کمپین در ایران هستند. علاوه‏‎ ‎بر این سایت ها، وبلاگ کمیته ‏پسران کمپین ، وبلاگ های کمپین در کردستان، آذربایجان، در شیراز و رشت نقش مهمی در دفاع از کمپین و ایجاد ‏ارتباط و تبادل اطلاعات میان‎ ‎کنشگران کمپین در شهرهای مختلف داشته اند. همچنین می توان به ایجاد سایت شبکه‎ ‎همبستگی بین المللی زنان که متشکل از کنشگران فمینیست ایرانی ساکن کشورهای مختلف ، در دفاع از مبارزات زنان ‏ایران و به ویژه کمپین یک میلیون امضاء اشاره کرد. این‎ ‎سایت ها و وبلاگ ها روز به روز در حال افزایش اند، می ‏توان از وبلاگ های تازه متولد‏‎ ‎شده به وبلاگ فعالان کمپین در کشورهای قبرس و کویت اشاره کرد که پلی ارتباطی ‏میان‎ ‎فعالان ساکن این کشورها در میان خود و نیز ارتباط این فعالان با فعالان درون کشور‎ ‎ایجاد می کند. تلاش زنان ‏ایرانی ساکن کشور کویت ، کشوری که در آن موقعیت حقوقی زنان‏‎ ‎با ایران تشابهاتی دارد، می تواند به پیوند میان زنان ‏منطقه که شرایطی نزدیک به هم‎ ‎دارند، کمک کند و به ایجاد اتحادهای منطقه ای میان زنان کمک و یاری بسیار رساند، ‏این اتحاد ها می تواند افسانه غربی بودن جنبش زنان را به چالش کشیده و ما را با‏‎ ‎مبارزات خواهرانمان در سایر نقاط ‏از جمله منطقه ای که در آن ساکن هستیم، بیشتر آشنا‎ ‎سازد و به فعالیت های مشترکی رهنمون سازد. البته شاید چنین ‏چشم اندازی فعلا در حد‏‎ ‎آرزوی فعالان حقوق زنان برای ایجاد چنین ارتباطی باشد. امری که مادران برابری خواه‏‎ ‎ما ‏در 76 سال پیش برای ایجاد آن تلاش کرده اند3 و بعدها در نسل های بعدی زنان‏‎ ‎برابری خواه، ضرورت این ارتباط ‏کمرنگ شده و به دلایلی تلاشی برای ایجاد این‎ ‎ارتباط ها صورت نگرفته است. ‏

البته در این میان به سایت ها و وبلاگ های بسیاری می توان اشاره کرد‏‎ ‎که اگر چه سایت های ویژه کمپین یک میلیون ‏امضاء نیستند اما به شیوه های مختلف سعی‎ ‎در گسترش مطالبات این کمپین و انتشار دیدگاه های فعالان کمپین دارند. ‏این همبستگی‎ ‎و حمایت فعالان دیگر عرصه های مدنی با کمپین یک میلیون به ویژه در هنگام دستگیری‎ ‎فعالان به ‏روشنی نمودار می شود. از طرف دیگر کمپین چنان گسترده شده است که کمتر‎ ‎روزنامه نگاری که در حوزه مسائل ‏زنان کار می کند، می تواند ندیده اش بگیرد. گواه ما‏‎ ‎حجم مطالبی است که در سایت های مختلف در ارتباط با این کمپین ‏منتشر می شود و نیز‎ ‎توجه روزنامه نگاران غیرایرانی به کمپین یک میلیون امضا است. می توان در همین جا به‎ ‎مطالبی که سایت “شهرزاد نیوز” از نشریات و رسانه های غربی در مورد کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء ترجمه کرده است، ‏اشاره کرد. ‏

‎ ‎امضاهای جمع آوری شده، آگاهی همراه با‏‎ ‎کنشگری‎ ‎

به فعالان کمپین ایراد گرفته می شود که هیچ گزارشی از تعداد امضاهای‎ ‎جمع آوری شده و نیز تعداد افرادی که با آنان ‏برخورد شده و عکس العمل های مثبت و‏‎ ‎منفی آنان و… داده نمی شود. این که کنشگران یک کمپین به دلیل شرایط ‏ویژه امنیتی‎ ‎و دشواری هایی که بر سر راه کنشگران وجود دارد، تاکتیکی را انتخاب می کنند تا از‎ ‎اعلام تعداد امضاها ‏قبل از جمع آوری یک میلیون امضاء خودداری شود، انتخابی عقلانی‎ ‎است و اشکالی بر آنان نمی توان گرفت اما اگر به ‏رسانه های مدافع کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء نگاهی بیاندازیم، با حجم وسیعی از مطالبی روبرو می شویم که کنشگران ‏کمپین از‎ ‎نحوه برخورد خود با مردم در حین جمع آوری امضاء نوشته اند. نوشته های کوچه به کوچه‏‎ ‎سایت تغییر برای ‏برابری و نوشته های کنشگران در دیگر سایت ها و وبلاگ ها از جمله‎ ‎وبلاگ کمیته مردان و وبلاگ های کمپین در ‏دیگر شهرستان ها ، حاوی تجارب ویژه کنشگران‎ ‎زن و مرد با مردم در تاکسی و خیابان، شهر و روستا و کوه و دشت ‏به هنگام جمع آوری‎ ‎امضاء است. حتی کنشگرانی که در حین جمع آوری امضاء دستگیر شده اند از تجارب خود در‎ ‎مواجهه با زندانبانان و زندانیان و نگاه آنان به خواسته های کمپین یک میلیون امضاء‎ ‎نوشته اند. تلاش این کنشگران بر ‏انتقال تجاربشان به دیگر کنشگران و نیز انتشار‎ ‎صدای زنان و مردانی است که در کوچه و خیابان با آنان مواجه می ‏شوند. نگاهی به نوشته‏‎ ‎های کوچه به کوچه نشان می دهد که کنشگران کمپین توانسته اند زبان نوشتاری ای متفاوت‏‎ ‎و ‏نیز متنوع بیافرینند، زبانی که به سادگی با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند، از‎ ‎تجربه های روزمره سخن می گوید و ‏تلاشی است برای مطرح کردن ناگفته های زندگی زنان و‏‎ ‎مردانی که به هنگام جمع آوری امضاء با آن ها مواجه می ‏شویم. این زبان، زبانی آگاهی‎ ‎دهنده و نیز آموزش دهنده است. بسیاری از نو کنشگران کمپین با خواندن این نوشته ها‎ ‎به تجربه های عملی خود می افزایند. این نوشته ها که اکثرا توسط نوقلمان نوشته می‎ ‎شود خود راهی است برای ‏گسترش فرهنگ نوشتاری در میان کنشگران جنبش زنان که اگر گسترش‎ ‎یابد شاید این بار تاریخ مان توسط خودمان ‏نوشته شود و نه توسط راویان مذکری که‏‎ ‎زندگی و فکر ما برایشان ارزش تامل نداشت. ‏

‎ ‎از حاشیه به متن آمدن مسائل و مطالبات‎ ‎زنان‎ ‎

جنبش زنان و کمپین یک میلیون امضاء در میان گفتمان روشنفکری و سیاسی‎ ‎ایران چنان جای خود را باز کرده است ‏که مردان سیاسی که زمانی طرح مسائل زنان را‏‎ ‎حاشیه ای دانسته و به زمانی دیگر حواله می کردند ( این زمان در ‏میان هواداران‎ ‎ایدئولوژی های مختلف متفاوت بود، گروهی مسائل زنان را به بعد از پیروزی جنبش طبقه‏‎ ‎کارگر حواله ‏می کردند، گروهی به حل مسئله دموکراسی در ایران و گروهی دیگر به حاکمیت‎ ‎جامعه بی طبقه توحیدی) اکنون بی ‏اعتنایی به مسائل زنان را موجب بی اعتباری خود می‎ ‎دانند و بنابراین از فرصت های مغتنم برای موضع گیری و یا ‏حمایت از این جنبش ، استفاده می کنند. نمونه روشن اهمیت این جنبش برای سیاسیون به ویژه مردان سیاسی، ویژه نامه ‏ادوار نیوز به مناسبت 8 مارس است. این ویژه نامه که شامل گفتگو ، مصاحبه‎ ‎ونوشته های طیف وسیعی از افراد ‏شامل مردان و زنان فعال در بقیه جنبش های اجتماعی و‏‎ ‎مطرح در حیات سیاسی اجتماعی روشنفکری ایران می شد، ‏نشانه اهمیت جنبش زنان در ذهن‎ ‎فعالان سیاسی اجتماعی جامعه امروز ایران است و نیز نشان اهمیت کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء به عنوان مهم ترین حرکت برابری خواه در جامعه امروز ایران است، بیش از نیمی‎ ‎از مطالب این ویژه نامه به ‏کمپین یک میلیون امضاء اختصاص داشت. ‏

همان طور که توضیح دادم اولین بار اطلاق لفظ جنبش به کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء از سوی محققین فعال در حوزه زنان ‏که در خارج از ایران سکونت دارند، صورت گرفت‎ ‎، به کار بردن این لفظ از سوی کنشگرانی که می توانند با فاصله ‏بیشتری به کمپین یک‎ ‎میلیون امضآء نگاه کنند، خود نشان دهنده اهمیت این حرکت در تاریخ معاصر ماست. ‏

‎ ‎حضور نسل های مختلف درکنار هم در کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء‎ ‎

نگاهی به عکس های کنشگران در سایت های مدافع کمپین و نیز به عکس هایی‎ ‎که از نشست ها و کارگاه های کمپین در ‏شهرهای مختلف گرفته شده است و در تمامی‎ ‎گزارشات منعکس است ، حضور نسل های مختلف در کنار هم و حضور ‏گسترده جوانان به ویژه‎ ‎جوانان زیر 30 سال را در کمپین نشان می دهد. نگاهی به دستگیر شدگان کمپین در یک سال‎ ‎و ‏نیم اخیر نیز این مدعا را تایید می کند. در میان دستگیر شدگان جوان 20 ساله ای‎ ‎مانند امیریعقوب علی به چشم می ‏خورد تا زنانی شصت، پنجاه ساله به مانند احترام‎ ‎شادفر و خدیجه مقدم. حضور وسیع زنان و مردان جوان را می توان ‏از خلال نوشته های این‎ ‎کنشگران در سایت ها و وبلاگ هایشان دید. این حضور چنان آشکار است که هر کس تنها‎ ‎آشنایی کمی با جنبش زنان در ایران و کمپین یک میلیون امضاء داشته باشد، آن را تایید‎ ‎می کند، یکی از تفاوت های ‏جنبش زنان ایران با جنبش های زنان در کشورهای غربی همین‎ ‎تفاوت نسلی کنشگران آن است. نسل جوان کنشگران ‏حقوق برابر ایران بر خلاف همتایانشان‎ ‎در کشورهای پیشرفته تر که میراث دار تلاش های به بار نشسته نسل های ‏پیشینی خود‏‎ ‎هستند و در جوامعی که برابری زن و مرد ویژگی نهادی به خود گرفته و به ارزش مسلط‏‎ ‎اجتماعی و ‏فرهنگی بدل شده است، زندگی می کنند و بنابراین خود را را از درگیری در‏‎ ‎جنبش زنان بی نیاز می بینند، به دلیل ‏گستردگی تبعیضات در جامعه ایرانی ، مسئولیت‎ ‎خود را در مبارزه برای حقوق برابر بسیار سنگین می بینند و به همین ‏دلیل طلایه داران‎ ‎جنبش حقوق برابر در ایران امروز هستند. ‏

‎ ‎‏22 خرداد و کمپین یک میلیون امضاء‎ ‎

به ویرایشگران مطلب “چالش ماه” مدرسه فمینیستی که گسترش مطالبات زنان‏‎ ‎در قالب کمپین یک میلیون امضاء و ‏سایر کمپین های زنان را عامل تهاجم گسترده تر به‏‎ ‎جنبش زنان در سالی که گذشت ، دانسته اند، ایراد گرفته می شود و ‏گفته می شود که چه‏‎ ‎بسا اشکال اعتراضات خیابانی از جمله 22 خرداد و 13 اسفند هراس بیشتری در دل صاحبان‏‎ ‎قدرت در جمهوری اسلامی انداخته و انعکاس این اعتراضات نیز در سطح جهانی بیشتر بوده‎ ‎است. ‏

ابتدا باید بر این نکته تاکید کرد که اکثریت قریب به اتفاق کنشگران‎ ‎اولیه کمپین یک میلیون امضاء خود از برگزار ‏کنندگان تجمع 22 خرداد 85 هستند و 22‏‎ ‎خرداد 85 را نقطه عطفی در تولد و گسترش کمپین یک میلیون امضاء می ‏دانند. به باور‏‎ ‎برخی از کنشگران کمپین که از فراخوان دهندگان تجمع 22 خرداد بودند، کمپین برای آنان‏‎ ‎معجزه ای ‏برای ادامه کار و گسترش مطالبات زنان بود. “تجمع 22 خرداد 1384 و بعد 22‏‎ ‎خرداد 1385 در میدان هفت تیر ‏خیلی تعیین کننده بود. یعنی همین که برای خواسته ای‎ ‎تجمع راه می اندازی یعنی خودت را و جنبش خودت را با این ‏خواسته مطرح کرده ای. بعد‏‎ ‎از آن روز شرایط خیلی تغییر کرد. تغییر ریاست جمهوری تاثیر گذاشت بر فضا. فضا ‏ی ترس‏‎ ‎بر بخش هایی از جامعه حاکم شده بود. در این میان تجمع 8 مارس 1384 هم سرکوب شده‏‎ ‎بود. زمان تجمع ‏‏22 خرداد در میدان هفت تیر، برخی می گفتند این تجمع هزینه دارد. این‎ ‎ها حکم تیر دارند، دیوانه بازی است که توی ‏این شرایط تجمع برگزار کنیم. ما می گفتیم‎ ‎که مهم نیست که با چه تعداد این تجمع برگزار شود. مهم این است که این ‏خواسته ها‎ ‎دوباره مطرح شوند. تا جامعه و مسئولین متوجه خواسته های ما بشوند. این اولین حر کتی‎ ‎بود که افراد ‏آمدند تویش اسم نوشتند و این به تولد حرکت بعدی (کمپین) خیلی کمک کرد. ‏‎ ‎شرایط واقعا بد بود. یک 8 مارس را دیده ‏بودیم که پلیس ریخته و زن ها را زده بود. ‏‎ ‎فرد بودن در این حرکت به منظور پذیرش هزینه مهم بود. در 22 خرداد ‏افراد مشخص بودند‎ ‎و خواسته ها و مطالبات هم. کسانی که در تجمع 22 خرداد دوم مشارکت داشتند در ایجاد‎ ‎کمپین ‏خیلی تعیین کننده بودند. “‏

‏”آن انتقادهایی که سر 22 خرداد دوم کمر شکن بود. همه می گفتند تجمع‏‎ ‎فایده ندارد، حرکت انقلابی و تندروانه است، ‏بحثی که شهلا شرکت و دیگران راه‎ ‎انداختند، بحث ها و انتقادهایی که توی وبلاگ ها نوشته شدو ریزش نیروی قبلی ، ‏ما‎ ‎احساس کردیم که خیلی تنهاییم، اما دفترچه هایی که قبل از تجمع میان مردم پخش شد، سرانجام باعث شد نیروهای ‏جدیدتری بیایند توی تجمع. افرادی که قبلا نبودند. نکات‏‎ ‎مثبت تجمع دوم این بود که ما فهمیدیم چاره ای نداریم به جز ‏رفتن به میان مردم. یعنی‎ ‎نمی توانیم فقط به همین نیروهایی که در جنبش وجود دارند بسنده کنیم؛ نیروهایی که‏‎ ‎پارسال ‏که شرایط خوب بود در تجمع شرکت کردند و امسال که شرایط بد است شرکت نمی‎ ‎کنند. ما فهمیدیم که خواسته هایمان ‏را باید گسترش دهیم. باید ملموس ترش کنیم و بعد‎ ‎طرح کمپین نوشته شد و رویش کار شد. “4‏

در تجمع 22 خرداد 85 تعداد 70 نفر از شرکت کنندگان در تجمع دستگیر‎ ‎شدند، حدود 10 نفر از آنان دادگاهی و به ‏آنان حکم داده شد، اتفاقا بیشتر احکام‎ ‎سنگین صادر شده مربوط به کنشگرانی می شود که به کمپین یک میلیون امضاء ‏پیوستند. به‎ ‎اعتقاد من ، احکام 22 خرداد برای به بن بست کشاندن حرکت کمپین و دیگر حرکت های‎ ‎مسالمت آمیز و ‏گسترده ، داده شده است و اگر بعد از 22 خرداد ، کمپینی شکل نمی گرفت‏‎ ‎شاید ما با چنین احکامی نیز مواجه نمی ‏شدیم. در حرکت 13 اسفند نیز اکثریت دستگیر‎ ‎شدگان ، کنشگران کمپین یک میلیون امضاء بودند و محور بازجویی از ‏بسیاری از این‎ ‎کنشگران نیز تلاش هایشان در کمپین یک میلیون امضاء بود. ‏

‎ ‎کارگاه های حقوقی، تربیت کنشگران‎ ‎آگاه‎ ‎

کارگاه های حقوقی کمپین یک میلیون امضاء نقش مهمی در گسترش آگاهی های‎ ‎حقوقی به طیف وسیعتری از کنشگران ‏زنان و تربیت کنشگر داشته است. بنا به گزارش کمیته‎ ‎آموزش 5 تا سالگرد کمپین یعنی تا 5 شهریور 86 بیش از 400 ‏نفر در کارگاه های تهران‏‎ ‎شرکت کرده اند. این البته به غیر از برگزاری کارگاه های غیر رسمی است که هر یک از‎ ‎کنشگران می توانند با دعوت از دوست و آشنا یا برگزاری یک مهمانی غیر رسمی از آموزش‏‎ ‎گران بخواهند به توضیح ‏کمپین و آموزش های حقوقی لازم برای کار در کمپین بپردازند. ‏‎ ‎تا یک سال اول تقریبا هر هفته این کارگاه ها در منازل ‏کنشگران برگزار می شده است. ‏‎ ‎البته کارگاه ها به کارگاه های تهران محدود نبوده است و در شهرستان های مختلف این‎ ‎کارگاه ها برگزار شده است. در ماه های اخیر با بسته شدن فضا، طبیعی است که روند‏‎ ‎برگزاری کارگاه ها نیز کندتر ‏شده است اما متوقف نشده است و هم چنان ادامه دارد. اگر‏‎ ‎روند برگزاری چنین کارگاه هایی در شرایطی به مراتب ‏دشوار تر از سال های گذشته، را‎ ‎با اقداماتی که دیگر گروه ها و سازمان های زنان برای برگزاری کارگاه های مختلف ‏به‎ ‎کار می گرفته اند مقایسه کنیم، می بینیم کاری که کنشگران کمپین در مدت یک سال و 7‏‎ ‎ماه انجام داده اند با تلاش ‏های قبلی قابل مقایسه نیست و این در حالی است که این‎ ‎اقدامات در شرایط دشوار سرکوب و بدون هیچ امکانات مالی و ‏یا مکانی صورت می‎ ‎گیرد. ‏

‎ ‎ارتباط ارگانیک کنشگران شهرهای مختلف با‏‎ ‎یکدیگر‎ ‎

در سال های گذشته گرچه صحبت از ارتباط میان کنشگران در شهرهای مختلف‏‎ ‎می شد اما به جز موارد محدودی چون ‏برگزاری مراسم های خاص مثلا در روز 8 مارس که‏‎ ‎کنشگران تهرانی به شهرهای دیگر دعوت می شدند و یا ‏کنشگران شهرستانی به مراسم زنان‏‎ ‎تهرانی دعوت می شدند و یا برای شرکت در کارگاهی یک یا چند روزه به شهری ‏دعوت می‎ ‎شدند، چندان ارتباط ارگانیکی بین کنشگران شهرهای مختلف وجود نداشت و عملا این‎ ‎کنشگران از کارهای ‏همدیگر بی خبر بودند. عملا زنان ساکن شهر تهران به دلیل دسترسی‎ ‎بهتر به رسانه ها و نیز شرایط باز تر اجتماعی، ‏فرهنگی و سیاسی می توانستند راحت تر‏‎ ‎از دیگر کنشگران به تدوین تجربه های خود بپردازند و چندان هم به تجارب ‏کنشگران در‎ ‎دیگر شهرها اعتنایی نشود. کمپین از محدود حرکت هایی بود که حتی در روز اول اعلام‎ ‎عمومیش زنانی ‏از دیگر شهرها مشارکت داشتند و از بنیان گذاران کمپین بودند. این‎ ‎ارتباط با برگزاری کارگاه ها در دیگر شهرها ، ‏گسترده تر شد و اکنون کنشگران هر شهر‎ ‎خود کمپینی ایجاد کرده اند و ارتباط های چهره به چهره و نیز ارتباطات ‏نوشتاری‎ ‎کنشگران با همدیگر، راهی مهم برای تبادل تجربیات و اندیشه هاست. در نشست های مختلف‏‎ ‎کمپین ‏کنشگرانی از شهرهای مختلف حضور دارند و کنشگران شهرهای مختلف به شهرهای هم‏‎ ‎سفر می کنند. این ارتباط به ‏رابطه کنشگران شهرستانی با کنشگران تهرانی محدود نمانده‏‎ ‎است و کنشگران شهرستان های مختلف برای برقراری ‏ارتباط میان خود پیشقدم شده اند. ‏‎ ‎کنشگران کمپین با خواندن تجربیات همکارانشان در شهرهای مختلف از طریق رسانه ‏هایی که‏‎ ‎روز به روز به تعدادشان افزوده می شود، با نگاه و فکر و نحوه عمل یکدیگر بهتر آشنا‎ ‎می شوند. این روند ‏ارتباطات شبکه ای را ایجاد کرده است که هم می تواند حمایتی باشد‏‎ ‎و هم آموزشی. این امر می تواند در کشوری چند ‏فرهنگی و چند زبانی و چند قومی ، سلطه‎ ‎زبانی، فرهنگی و منطقه ای حاکم را به چالش بکشد و به غنای فرهنگی و ‏اجتماعی جنبش‏‎ ‎زنان بیافزاید. برای بسیاری از کنشگران جنبش زنان، ارتباط با کنشگرانی از شهرهای‎ ‎مختلف تبریز، ‏بلوچستان ، شیراز، سنندج و… ارتباطی نو و امید بخش است که می تواند‏‎ ‎هژمونی مرکز در ذهن و زبانمان را به ‏چالش بکشد و به گستره های ارتباطی برابرتر و‏‎ ‎دموکراتیک تر بیاندیشیم. ‏

‎ ‎پانوشت ها‎: ‎

‏1- گزارش اولین سالگرد کمپین، سایت تغییر برای برابری، 6 شهریور‎ 1386‎

‏2- خانم افسانه پایدار در تاریخ 21 اسفند 1386 در سایت شهرزاد نیوز‎ ‎مطلبی تحت عنوان “سایت مدرسه فمینیستی ‏بازنگری می کند یا اسطوره سازی؟” منتشر کرده‏‎ ‎اند که در نقد مطلب “چالش ماه” اسفند 1386 مدرسه فمینیستی نوشته ‏شده است. ایشان در‎ ‎نقد خود، نویسندگان “چالش ماه” را به نادیده گرفتن فعالیت های سایر فعالان جنبش‎ ‎زنان در دیگر ‏عرصه ها متهم می کند و از این که از لفظ جنبش برای کمپین یک میلیون‎ ‎امضاء استفاده شده ، گله مندند و می پرسند که ‏‏”به طور مشخص کمپین یک میلیون امضاء‎ ‎این اعتبار ویژه در این بازنگری را از کجا کسب می کند ؟ آیا کارنامه خود ‏را ارائه‎ ‎می دهد تا این نتیجه گیری را معقول جلوه دهد؟ آیا در این مقاله و مقالات دیگری از‏‎ ‎این دست که نقشی حماسی ‏به این کمپین می دهند، حتی در یکی از گزارش های مربوط به آن‏‎ ‎حداقل آماری از تعداد امضاهای جمع آوری شده ‏ارائه می شود؟ آیا از تعداد افرادی که‏‎ ‎با آنان صحبت شده و عکس العمل های مثبت و منفی آنان و… صحبتی می ‏شود؟”‏

‏3- همین جا باید به تلاش فمینیست های اولیه ایرانی برای برگزاری‎ ‎کنگره نسوان شرق در سال 1311 در تهران اشاره ‏کرد. در این کنگره زنانی از کشورهای‎ ‎ترکیه، سوریه، لبنان، یونان، تونس، هندوستان، افغانستان، جاوه، عراق، ‏سوریه، مصر، حجاز، چین ، ژاپن، استرالیا و زنگبار با هدف تبلیغ “تساوی زن و مرد” شرکت کرده‏‎ ‎بودند. از اسامی ‏کشورها می توان به وسیع بودن مفهوم زنان شرقی، نزد فمینیست های‎ ‎اولیه توجه کرد. برای مطالعه بیشتر به کتاب ‏نهضت نسوان شرق به کوشش غلامرضا سلامی و‏‎ ‎افسانه نجم آبادی، نشر شیرازه، 1384 مراجعه کرد. این کتاب ‏حاوی اسناد مربوط به این‎ ‎کنگره است. ‏

‏4- گفتگو با جلوه جواهری، 11 مهر 1386‏

‏5- گزارش اولین سالگرد کمپین، سایت تغییر برای برابری، 6 شهریور‎ 1386‎

منبع: مدرسه فمینیستی