نمایش روز♦ تئاتر ایران

نویسنده
جمشید کمالی

نمایش بیداری خانه نسوان را به کار گردانی حسین احمدی روی صحنه است. نمایش در دوره رضا شاه می ‏گذرد. دختری از تحصیلات خارج از کشور به ایران باز می گردد. او به محض ورود تصمیم می گیرد انجمن ‏نمایشی را راه اندازی کند…….‏

nesvanb.jpg

‎ ‎در غیاب بانوان‎ ‎

نویسنده و کارگردان: حسین کیانی. طراح صحنه: نرمین نظمی. موسیقی: هانا کامکار بازیگران: فهیمه ‏امن‌زاده،آزاده صمدی، شهرام حقیقت دوست، افسانه ماهیان، رویا میر اعلمی، آیدا کیخایی.‏

خلاصه داستان: در دوره رضا شاه دختری از تحصیلات خارج از کشور به ایران باز می گردد. او به محض ‏ورود تصمیم می گیرد انجمن نمایشی را راه اندازی کند که اعضای آن تنها زنان باشند. تعدادی از زنان ‏اطراف خود را به این انجمن جلب می کند. اما خیلی زود این انجمن با مقاومت مردان رو به رو می شود. با ‏اینکه تعدادی از این زنان به خانه های خود باز می گردند اما شخصیت اصلی داستان همچنان بر هدف خود پا ‏فشاری می کند.‏

حسین کیانی متولد سال 1353 در ملایر است. او که تئاتر را در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت ‏مدرس آموخته فعالیت حرفه ای خود را از سال 1378 با نگارش و کارگردانی نمایش بازیخانه و خیشخانه ‏آغاز کرد. در همان زمان متن و شیوه نمایشنامه نویسی وی توانست توجه علاقمندان را به خود جلب کند. ‏رژیستورها نمی‌میرند،،مضحکه‌ شبیه قتل،تیاتر اجباری و… از کارهای دیگر کیانی هستند.‏

حسین کیانی علاقه بسیاری به داستان های تاریخی دارد. داستان هایی که فضای آنها چندان دور نیست و زمان ‏وقوع آنها اغلب از یکصد سال اخیر فراتر نمی رود. از سوی دیگر او زبان این دوران را هم به خوبی می ‏شناسد و عمده کارهایش از این نظر با اقبال کارشناسان و اهالی هنر نمایش رو به رو شده است. او در کنار ‏تعدادی دیگر از هم نسلانش جزو بنیان گذاران تئاتر تازه ایران بود که فعالیت خود را از نیمه دوم دهه 70 ‏شروع کردند و تاثیر به سزایی بر تئاتر اجتماعی ایران گذاشتند. البته در چند سال اخیر او هم همانند همان ‏نسلی که کار خود را با آنها آغاز کرده بود چندان مجال اجرا پیدا نکرد و بیداری خانه نسوان محصول چندین ‏سال سکوت است.‏

کیانی در نمایش بیداری خانه نسوان دوباره سراغ محدودیت های اجتماعی زنان رفته است. داستانی که اگرچه ‏به دوران رضا شاه باز می گردد، اما می توان ریشه های آن را تا دنیای امروز هم پی گرفت. ‏

بیداری خانه نسوان با دیدی انتقادی به جامعه ای مردسالار می پردازد که دائم در کار طرد زنان از فعالیت ‏های اجتماعی بوده اند. در تاریخ نمایش ایران نام های بیشماری از مردان را می توان سراغ گرفت که در ‏عرصه های مهم از گذشتگان دور درخشیده اند و این درحالیست که نام اندک یا به جرات می توان گفت هیچ ‏زنی در این باره به میان نیامده است. با این توجه که مجالس نمایش های زنانه نیز بخشی قابل توجه از تاریخ ‏نمایش ایران را تشکیل می دهند اما تنها از این مجالس در حد اجراهایی کلی در تاریخ ها آمده است. پیرنگ ‏نمایش بیداری خانه نسوان نیز به همین مسئله می پردازد.‏

عنصر و شخصیت اصلی نمایش دختری است که از جامعه ای بیرون از جامعه زمانی داستان پا به نمایشنامه ‏می گذارد و سعی می کند محل زندگی پیرامونی اش را تغییر دهد. او می کوشد نقشی تازه از تعاریف ‏اجتماعی را برای زنان اطرافش تعریف کند، اما با قدرت معکوسی رو به رو می شود که وی را از این ‏حرکت باز می دارد. کیانی در نمایشنامه بیداری خانه نسوان به خوبی توانسته این حرکت بطئی را در داستان ‏خود تداعی کند. اگرچه داستان شخصیت هایی مشخص دارد اما درگیری دراماتیک اثر به کشمکش میان آنها ‏خلاصه نمی شود. بلکه داستان در واقع به درگیری گروهی از شخصیت ها با یکدیگر می پردازد.‏

نکته دیگری که کیانی در نمایشنامه هوشمندانه به آن نگریسته است طبقه اجحتماعی زنان در نمایش است. ما ‏در این اثر با زنانی از طبقه فرودست رو به رو نیستسم که خود نیز عاملی برای دامن زدن به باور های سنتی ‏باشند. بلکه زنان این نمایش را عمده زنانی از جامعه متوسط تشکیل می دهند که همواره در برهه های مختلف ‏تاریخ ایران میل به تغییر داشته اند. این شخصیت یکباره وارد دنیای نمایش نمی شوند که تا همه چیز را از نو ‏یاد بگیرند، بلکه آنها دارای پیش ساخت های شخصیتی هستند که تماشاگر هم با ارائه کد های اندکی از سوی ‏کارگردان آنها را درک کرده و با شخصیت ها همسو می شود. تماشاگر در واقع تا حدودی با انگیزه های این ‏شخصیت ها آشناست.‏

کیانی آنچنان که توجه خود را صرف نمایشنامه و جایگاه اجتماعی آن کرده است در اجرا و کارگردانی این ‏دقت را به خرج نمی دهد. کار به شکل مجزا عناصری دارد که می توان به آنها پرداخت، اما در کلیت با ‏ضعف هایی رو به روست که شاید مهمترین آنها حفظ ریتم مناسب در بیان داستان است. ‏

طراحی لباس نمایش بسیار کارآمد است. رنگ لباس زنان نمایش گویای احوالت درونی این شخصیت هاست و ‏بازی ها نیز تاحدودی این احوالات را به نمایش می گذارد. اما در برخی لحظات که شاید همانند بسیاری از ‏این آثار فیلم به شعار نزدیک می شود بازی ها نیز همانند متن رنگ و بوی اغراق به خود می گیرد و برای ‏تماشاگر آزار دهنده می شود.‏

مقوله نگارش دیالوگ ها نیز از دیگر نقاط قوت این نمایش است که پرداختن به آن مجالی مفصل طلب می کند ‏و البته نشانگر تسلط نویسنده به مقاطع مختلف زبانی در تاریخ معاصر است.‏