گزیده ی فیس بوک
یک – پرستو صالحی :
خاک پای هنرمندان…
هر کسی از ظن خود شد یار من !!!
اینجا ایران است و دموکراسی بیداد می کند !!!
من گفتم،نه از سینمای فاسد، که از افراد فاسد در سینما، که در همه قشرها هستند در ورزش در سیاست در دولت در نظام بانکی… آیا نباید حذف بشن؟
دوستان هنرمند دلگیر شدند هرچند من بارها تاکید کردم روی سخنم با هنرمندان نیست و به هنر بندان هستم…برای هزارمین بار اگر تیتر غلط و سواستفاده گرانه خبرگزاری ها کل مجموعه سینما را زیر سوال برد من پوزش می طلبم ولی حرفم همان است که گفتم نه جا زدم نه پشیمانم نه ترسیدم و نه حرف های آقای سلحشور را تایید کردم.
کاش از برنامه 90 و عادل فردوسی پور که می بینیم به خاطر شفافیت و صداقت برنامه اش مورد استقبال مردم بوده و هست یاد بگیریم و اشکالات را بپذیریم و برای حل کردنش بکوشیم نه جبهه بگیریم و قضاوت عجولانه کنیم. من خاک پای هنرمندان خوب کشورم هستم تا همیشه
دو - آریا آرام نژاد :
در حد توان هنرمندانه…
(بخشی از دفاعیه ام در دادگاه)
هنرمند راوی نجواهای کوتاه و در گلو مانده جامعه خود است. آنچه دیگران از آن چشم می گردانند و پنهان می کنند را عیان می کند. نه زیبایی را پنهان میکند و نه زشتی را، بلکه هر دو را در حد توان خود هنرمندانه روایت میکند و جامعه را به تماشای زشتی ها و زیبایی ها میبرد…
سه –محمد علی ابطحی :
سینما و تبلیغ قالیباف…
امشب فیلم نارنجی پوش مهرجویی را در سینما دیدم.فیلم مهرجویی بود و البته که قشنگ بود.فنگ شویی اش و آشغال زدایی اش. ولی خیلی تابلو بود که قراره آقای قالیباف رئیس جمهورشه
چهار – تهمینه میلانی:
فرزند خوانده…
تبلیغ بسیار زیبا برای فرزند خواندگی.
پنج – میلاد روشنی :
نقاش پرده های نبرد…
آراگون زمانی نوشته بود «دلاکروا نقاش سلاخی هاست، نقاش کشتارها، نه نقاش پرده های نبرد». احتمالن این کم اهمیت ترین اهمیت دلاکروا ست. دلاکروا فراخوانی برای بازنگری در تاریخ است. پیشنهادی برای به آشوب کشاندن تاریخ رسمی با رنگ و فیگور. او مفصل رومانتیسم و امپرسیونیسم است یعنی مفصل هذیان و خودویرانگری. تاریخ برای او با کشتار در خیوس، مرگ در سارداناپالوس، فوران شهوت در حرمسراهای مراکش و الجزایر، برده ها، روسپی ها و بدن های شقه شقه شده در میسولونغی نشانه گذاری شده است. یعنی همان بخش هایی از تاریخ که حذف شده اند.همان بخش هایی که به بیرون از روایت مسلط پرت شده اند.
فیگورهایی که از درد در یکدیگر می لولند، بدن های بی جان، سینه های برهنه و بلورین، تن هایی که برای حفظ تعادل شان تلاش نمی کنند، ضجه ها و دهان های مضطرب، همه و همه رقص های بی برنامه ی دلاکروا برای نمایشی کردن است. برای کشف تاثیرها. رنگ هایی که با حداقل میزان تفاوت نسبت به یکدیگر و یا با کنتراستی فاحش نسبت به هم حضور دارند، این ها دست و پا زدن های ستایش برانگیز دلاکروا برای رها کردن سینگولاریته ها و امکان های تک-بود است. این سیالیت و تراکم همزمان رنگ ها، احتمالن موثرترین میراث دلاکروا برای امپرسیونیست های بعدی ست. هنر دلاکروا در رها کردن رنگ هاست. هنری که بعدها امپرسیونیست ها آن را به تکامل رساندند و ون گوک ان را به سرحدات جنون ارتقا داد.
یکی از پدران سینما…
تولد چــــارلز چــاپلین 16 آوریل 1889
نابغه بزرگ تاریخ سینما.بازیگر،فیلمساز،تهیه کننده،فیلمنامه نویس و آهنگساز انگلیسی.کسی که احتمالا معروف ترین چهره تاریخ سینماست و حتی در دور افتاده ترین نقاط دنیا هم شهر و محبوبیت فراوان دارد. بسیاری او را بزرگترین کمدین تارخ سینما میدانند. بی شک او یکی از پدران تاریخ سینماست.
هفت –کاریکاتورهای مفهومی :
رد پا…
اثر آگیم سولاژ