شادمانی یا نگرانی؟

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

پس از آنکه سازمان ملی برآوردهای امنیتی امریکا در آخرین گزارش خود اعلام کرد “ایران تا سال 2003 در ‏تلاش بوده تا سلاح هسته ای تولید کند اما این تلاش در همان سال متوقف شده است”. بسیاری شتاب زده به ‏موضوع پرداختند و گفتند با این ترتیب “خطر حمله نظامی به ایران کاملا منتفی شده است”. اما بلافاصله ریئس ‏جمهوری امریکا تصریح کرد “ایران یک خطر بوده، ایران یک خطر است و ایران یک خطر خواهد بود اگر به ‏تکنولوژی سلاح اتمی دست یابد.“‏

پس از اظهارات وی از سوی کارشناسان نظرات سنجیده تری شنیده شد. به خصوص بر این پایه که وی گفته ‏است: “ایران اگر برنامه غنی سازی خود را برای از سرگیری برنامه تولید سلاح هسته ای مورد استفاده قرار دهد ‏به سلاح هسته ای دست می یابد.” ‏

واکنش مقامات رسمی ایران تا ساعات اولیه پس از اعلام گزارش مثبت و منطقی بوده است. اما در جمع نظرات ‏اعلام شده خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ایرنا، به همان زبان رایج رادیکال های حکومت ایران خبر را ‏انتشار داده و گزارش اطلاعاتی امریکا مبنی بر صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای ایران را «اعتراف» ‏نامگذاری کرده و مدعی شده گزارش “محرمانه” بوده و اطلاعاتی از آن به بیرون “درز کرده است”.‏

کلمات به کار گرفته شده از ذهنیتی نشأت می گیرد که سیاست گذاری را در “اعتراف” و مهر “محرمانه” زدن بر ‏همه تحقیقات، خلاصه کرده و مبانی علمی و تحقیقاتی آن را نمی شناسد. تصور بر این است که امریکا یک ‏‏”شخص” است و این شخص زیر فشار و شکنجه “اعتراف” کرده و اوراق پرونده محرمانه اش به دست دیگران ‏افتاده است. کلمات به کار گرفته شده از سوی ایرنا همان کلماتی است که مخالفان تنش زدایی سال ها به کار برده ‏اند. گرداندگان ایرنا یادشان رفته است که در سال 2003 یک ریئس جمهور معتقد به تنش زدایی در عرصه بین ‏المللی در ایران روی کار بود و تعطیل تولید سلاح هسته ای در دوران ریاست جمهوری خاتمی از درستی سیاست ‏تنش زدایی خبر می دهد. اگر گزارش موهبتی برای دولت ایران است آن را مدیون عقل سیاسی هستیم، نه رجز ‏خوانی و بلوف زنی تبلیغاتی.‏

از شیوه خبررسانی عوامل مرتبط با رادیکال های ایرانی که بگذریم، نظرات اعلام شده در گزارش باعث شده ‏است دولت های اروپایی بیش از پیش از راه حل حمله نظامی فاصله بگیرند. هرچند عموما عقیده دارند با اجرای ‏سیاست تشویق و فشار ایران را در سال 2003 متقاعد به تعطیل تولید سلاح هسته ای کرده اند. ‏

در مجموع نظریه ای در جهان تقویت شد که به موجب آن احتمال گشایش باب مذاکرات بیش از گذشته قابل تصور ‏است. البته اگر آن زبان پرخاشگر که فقط نمونه ای از آن نقل شد دیگر بار صحنه بازی را در هم نریزد و گریبان ‏ایران را به دست تندروهای جهانی نسپارد. ‏

آنچه مسلم است صحنه بازی به نفع ایران تغییر می کند. کار بر جنگ طلبان امریکایی سخت می شود. میانه ‏روهای درون حاکمیت امریکا تسهیلات بیشتری برای اصرار بر مذاکره به دست می آورند. دنباله روی اروپا از ‏امریکا با موانع تازه مواجه خواهد شد. روسیه و چین از قدرت دفاعی بیشتری برای پیشگیری از حمله نظامی ‏برخوردار می شوند. اما باید پیاپی تکرار کرد “کج فهمی های سیاسی و بلوف و رجزخوانی که در حاکمیت ایران ‏سخنگویان زورمندی دارد باید مهار بشود.” ‏

صرف نظر از شادمانی هایی که در فضا موج می زند، گزارش اخیر به تعلیق غنی سازی اورانیوم که محور ‏اصلی بحران هسته ای ایران وغرب است اشاره ای ندارد. یک نظر کارشناسی که به واقعیت نزدیک است این ‏است که اساسا تا کنون اعلام نشده بود ایران به سلاح هسته ای دست یافته تا این گزارش در نفی آن تأثیرگذار ‏بشود. بلکه همواره امریکا و اروپا تعلیق غنی سازی اورانیوم از سوی ایران را پیش شرط مذاکره اعلام کرده اند. ‏بنابراین نمی توان امیدوار بود گزارش اخیر از میزان تنش مرتبط با خواست غرب مبنی بر تعلیق غنی سازی ‏توسط ایران چیزی بکاهد. حتی سازمان ملی برآوردهای امنیتی امریکا توجه داده که ایران تا سال های 2010 و ‏‏2012 امکانات تهیه سلاح هسته ای را در اختیار ندارد. بنابراین گزارش مورد بحث دستیابی ایران به سلاح ‏هسته ای را غیر ممکن اعلام نکرده است.‏

با این وصف گزارش زمینه نیرومند تبلیغاتی در اختیار ایران می گذارد. ایران می تواند از آن بهره برداری کند و ‏با اعتماد به نفس بیشتر و ضمن حفظ موازین بین المللی و عرف دیپلماتیک بر مواضع خود تا جایی که منافع ملی ‏را به خطر نیاندازد اصرار ورزد.‏

دلایل سیاسی انتشار گزارش هرچه باشد، نتیجه به نفع دولت ایران است. احتمال دارد نفوذ عوامل دولت آینده در ‏امریکا یعنی دموکرات ها این گریزگاه را از هم اکنون پیش روی ایران گشوده اند تا پس از روی کار آمدن آنها، ‏نشستن پای میز مذاکره آسان تر بشود. همچنین احتمال دارد عواملی از همین دولت کنونی که نمی خواهند قصه ‏عراق تکرار بشود راه را بر انجام تحقیقات و انتشار به هنگام آن هموار ساخته اند. حتی ممکن است گزارش با علم ‏و اطلاع ریئس جمهور امریکا فرصت انتشار یافته باشد. هریک از فرض ها را که بپذیریم باید بگوییم تدوین ‏کنندگان سیاست های کلان در امریکا حمله نظامی به ایران را مفید به حال منافع ملی امریکا نمی دانند. اما ایرانیان ‏اگر سیاست را مجموعه امکانات تلقی کنند باید بدانند یافته های سیاسی ابدی نیست و باید برای حفظ آن به سود ‏منافع ملی خود تلاش کرد. در هم ریختن صحنه بازی با رجزخوانی و بلوف زنی هنر نیست، بلکه از دست دادن ‏فرصت ها و امکانات است. ‏

بهره برداری هایی که دولت ایران از این رویداد خواهد کرد فعلا قابل پیش بینی نیست. اگر دولت ایران در واکنش ‏به آنچه پیش آمده زبان تحریک آمیز سیاسی را کنار بگذارد و در صحنه جدید نرم و هموار حرکت کند منافع ملی ‏تأمین می شود. اما اگر انتشار گزارش از سوی یک ابرقدرت را حمل بر قدرت لایزال و جاودانه خود کند همه ‏رشته ها پنبه می شود. عقل حکم می کند تا همان گونه که دولت امریکا از حمله به عراق تجربه اندوخته، دولت ‏ایران هم تجربه های گذشته را مبنای سیاست گذاری های جدید قرار دهد. مقتضیات ملی و بین المللی ایجاب نمی ‏کند همان حرکات انقلابی مانند بالا رفتن بچه ها از دیوار سفارت امریکا دیگر بار به صورت درشت گویی، اهانت ‏و خود بزرگ بینی در حوزه دیپلماسی تکرار بشود. ‏

اما ایرانیان از آنچه پیش آمده چه بهره ای می برند؟

آنها شادمان شده اند و احساس می کنند خطر حمله نظامی از بیخ گوش ایران تا حدودی دور شده است. یک نگرانی ‏بزرگ هم در جمع آنها موج می زند: مبادا دولت ایران از رویداد اخیر مانند دیگر فرصت ها برای سرکوب بیشتر ‏منتقدان و مخالفان استفاده کند. مبادا دولت ایران نقض گسترده حقوق بشر را با اتکا به تبعات گزارش منتشره که ‏گونه ای همدلی بین المللی با ایران را فراهم ساخته با شدت بیشتری ادامه بدهد. ‏

نگرانی جدی است و اینک وفت آن است تا دولت ایران به شهروندان خود بیشتر بیاندیشد و به بهانه همسویی با ‏بیگانگان، فعالان مدنی را زیر ضرب قرار ندهد. ایرانیان به فرصت هایی برای نقد و بررسی مسائل در شرایط ‏امن احتیاج دارند. لازم است جامعه مدنی را از آن ترس و دغدغه خاطر که گریبانش را می فشارد نجات بدهند. ‏وفت آن است دست از سر فعالان حقوق زن بردارند. دانشجویان را در بیان نظرات و عقایدشان آزاد بگذارند. ‏آزادی بیان را که ابزار اطلاع رسانی است از مطبوعات دریغ ندارند و هنرمندان ایرانی را زیر تیغ سانسور بیش ‏از این لگد مال نکنند. ‏

شهروندان دولتی که احساس امنیت نمی کنند و پیاپی مدیران کشور به آنان می گویند که فعالان جامعه مدنی عموما ‏مزدوران خارجی هستند، از احتمال ثبات دولت متبوع خود لزوما خوشحال نمی شوند. شادمانی مردم موکول به آن ‏است که ثمراتی از ثبات نصیبشان بشود. مثل امنیت برای اهل نقد و نظر و پژوهش، امنیت برای اهل اندیشه، ‏امنیت برای مطالبات صنفی، دانشجویی، قومی و مطالبات زنان. ‏

در غیر این صورت حکومت به تنهایی پیروزی های خود را جشن می گیرد و مردم در حریم خصوصی خود دور ‏از نظر حاکمان، ثبات حکومت ناشکیبا و ناقض حقوق بشر را به سوگ می نشینند. ‏