مواضع آوانگارد و شاید بتوان گفت غیرقابل انتظار این روزهای مهدی کروبی، این پرسش را در نزد بسیاری به وجود آورده که دلیل حمایت نکردن احزاب و چهرههای اصلی اصلاحطلب از او و در مقابل حمایت آنها از میرحسین موسوی یا سکوت آنها در انتخابات پیشرو چیست؟ به عبارت دیگر چرا درحالیکه موضعگیریهای اخیر کروبی بیشترین قرابت را با مواضع اصلاحطلبان پیشرو در انتخابات نهم ریاست جمهوری دارد، هیچکدام از آنها حاضر به حمایت از او در این انتخابات نشده و به میرحسینی نزدیک شدهاند که نه مانند کروبی داعیه اصلاحطلبی دارد و نه مانند او حرفهایی میزند که کیف اصلاحطلبان را کوک کند؟
پاسخ به این پرسشها چندان دشوار نیست چه آنکه نگاهی حتی گذرا به مشی سیاسی شیخ و نوع تعامل او و نزدیکانش با اصلاحطلبان در سالهای پس از 84 ابهامی را دراینباره باقی نمیگذارد.
واقعیت روشن است؛ اصلاحطلبان غالبا به کروبی اعتماد ندارند. آنها شیخ را فردی میدانند که قول و عملش با یکدیگر در تناقض است، کروبی در نگاه بسیاری از ایشان مصداق “یا ایها الذین آمنو، لم تقولون ما لا تفعلون” است. مردی که به گاه سخن و عتاب کردن رقیب، هر شنونده و خوانندهای را از تهور خویش به وجد میآورد اما در هنگام عمل همان میکند که رقیب میخواهد.
اصلاحطلبان نمیتوانند میان گفتار و کردار کروبی تناسبی برقرار کنند. آنها نمیتوانند بپذیرند فردی که واژه حکم حکومتی را برای نخستین بار وارد گفتمان سیاسی ایران کرد و در تمام سالهای پس از آن از این اقدام خویش دفاع کرد، امروز به مخالف آن تبدیل شده باشد. اصلاحطلبان نمیتوانند باور کنند اویی که شرکت در هر انتخاباتی (حتی مجلس هفتم) را بر خود و یارانش واجب کفایی میداند، اعتقادی به انتخابات آزاد و رقابتی داشته باشد. آنها نمیتوانند قبول کنند که مدافع و زمینهساز برخورد با آیتالله منتظری در جماران، اینک مدافع حقوق شهروندی شده باشد و در یک کلام اصلاحطلبان نمیتوانند باور کنند کروبی همینی است که هست و به او اعتماد داشته باشند.
اصلاحطلبان، شیخ را فردی میدانند که برخی زندانیان سیاسی را با رایزنیهای خویش آزاد کرد، برای برخی دانشجویان زندانی زحمات فراوانی کشید، برای رفع توقیف برخی مطبوعات و جلوگیری از به زندان افتادن برخی روزنامهنگاران تلاش زیادی کرد و کارهای دیگری مانند این را انجام داد اما تمام اینها را برای “برخی” کرد نه برای اصلاحات و اصلاحطلبی. او در مقابل در برابر اصلاح قانون مطبوعات ایستاد، به ردصلاحیتهای گسترده تمکین کرد و با شرکت در انتخابات مجلس هفتم به آنها مشروعیت داد، گروهها و چهرههای اصلاحطلب (همانها که او را در لیست روزنامهنگاران برای شرکت در انتخابات مجلس ششم قرار داده بودند و سپس بر کرسی ریاست آن مجلس نشاندند) را به تندروی و ساختارشکنی متهم کرد و یارانش آنها را به آمریکایی بودن و بیگانه دوست بودن ملقب کردند.
اصلاحطلبان نمیتوانند باور کنند شیخ به دنبال اصلاح ساختاری بافت قدرت در ایران و مدافع حقوق شهروندی باشد اما همزمان مورد حمایت وسیع محافل و رسانههای اقتدارگرا هم قرار بگیرد؛ همانها که دانشجویان، زنان، روشنفکران و تمام فعالان جامعه مدنی ایران را سرکوب میکنند و به این سرکوبگری مشروعیت رسانهای میدهند.
واقعیت این است که کروبی با موضعگیریهای تند علیه اصلاحطلبان در چند سال گذشته و نشان دادن چراغ سبز به حامیانش برای تخریب گسترده دوستان دیروز، پلهای پشت سر خود را خراب کرد وگرنه شاید توافق با او برای اصلاحطلبان آسانتر از حمایت از میرحسینی بود که هم با ورودش به عرصه، خاتمی را از دور خارج کرد و هم حتی خود به اصلاحطلب بودنش واقف نیست.