ناظران و صاحبنظرانی که دلمشغولی آنها تجزیه و تحلیل رویدادهای سیاسی جهان است، دیری است “انتخابات آمریکا” را زیر ذره بین گذاشته اند و پیاپی آن چه را می بینند یا دوست دارند ببینند به جهانیان گزارش می دهند. طبعاً وقتی این ناظران از پیش انتخاب خود را کرده اند، زیر ذره بین همان را می بینند که قرار است به انتخاب شان مشروعیت بدهد. نمی توان از کسانی که مدتهاست می دانند نام کدام نامزد را توی صندوق رأی روز 4 نوامبر می ریزند انتظار داشت همه آنچه را زیر ذره بین می بینند گزارش بدهند. به قدر کافی پیرامون شگفتی های این انتخابات تفسیر نوشته شده و می شود. این یادداشت فارغ از آن است و به موضوع دیگری نظر دارد که بیش از آن که به شهروندان آمریکا ارتباط داشته باشد، شهروندان جهان را در بر می گیرد.
چند روز پیش در یکی از کلاس های درس سیاست عمومی دانشگاه هاروارد، یکی از اساتید از سفری که به نقاط مختلف جهان داشت سخن می گفت. مهمترین بخش از سخنان وی که به خنده خود و حاضران انجامید این بود که به هر کشوری سفر می کرده مهمترین و حیرت انگیز ترین پرسش مردم عادی از وی این بوده که چرا همه مردم جهان حق ندارند در انتخابات آمریکا شرکت کنند و به یکی از دو نامزد رأی بدهند. استاد از این پرسش کاملا نامتعارف که نه با پایه های علم سیاست و حقوق تناسبی دارد، نه با اصول بین المللی که دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را منع می کند به قهقهه می خندید، حاضران نیز. اما در گزارش سفر استاد هاروارد یک دنیا واقعیت نهفته بود و برخی حاضران را پس از پایان جلسه به تأمل واداشت. بی تردید افرادی که در نقاط مختلف جهان یک چنین پرسش نامتعارفی را مطرح کرده بودند، از علم حقوق، سیاست، و در مجموع امور بین المللی و حقوق سرزمینی و مانند آن بی اطلاع بودند. بی گمان شهروندان عادی جهان و کسانیکه محدوده های حقوق شهروندی را به صورت آکادمیک نمی شناسند، نخواسته اند با این پرسش خودنمایی کنند یا سرسپردگی به آمریکا و ضرورت دخالت آمریکا در امور سایر نقاط جهان را تذکر بدهند. شاید حتی نیت آنرا نداشته اند که با گوشه و کنایه سیاست آمریکا را نقد کنند. به یقین شهروندان در پاره های گوناگون جهان، آسیا، آفریقا، خاورمیانه عقلشان می رسد که اتباع هر دولت حق مشارکت سیاسی در امور همان دولت را دارند. پرسش آنها البته پرسشی علمی و حقوقی نبوده و با مبانی حقوق شهروندی رابطه ای نداشته، اما این پرسش به تنهایی از یک ویژگی خبر می دهد که در جهان امروز تازگی دارد. هرگز در دوران غلبه استعمار کهنه و نو نشنیده بودیم که مردم عادی برای شرکت در انتخابات کشوری که بر آن ها سلطه داشته ابراز تمایل کرده باشند و آن را همچون حق مسلم شان مطالبه کنند. پرسشی که به صورت ظاهر مضحک است به شکل تأمل برانگیزی نشان از غیر عادی بودن جهانی دارد که تعادل از دست داده، معادلاتش بکلی در هم ریخته و شاید دیر نباشد روزگاری که این پرسش غیر علمی، غیر حقوقی، و تا حدودی خنده دار، وارد بحث های سیاسی، حقوقی و بین المللی قرن بیست و یکم بشود و به جای آن که خنده و شگفتی بر انگیزد، تلنگری بشود بر صورتهای منجمد شده و بسته سیاستهای علمی و چه بسا این صورت های کلیشه ای را بشکند. که می داند از درون انجمادی که شهروندان جهان، نه ضاحبنظران علم سیاست، دارند در آن شکاف می اندازند، کدام اندیشه نو، کدام تفسیر تازه از حق و کدام اصل از حقوق بین الملل باز تعریف می شود؟
شهروندان جهان در هر شرایطی به سر می برند دریافته اند تأثیر سیاست گزاری در آمریکا لحظه به لحظه زندگی آنها را شکل می دهد، تغییر می دهد. ثروتمند و فقیر، افراد طبقه متوسط، آنها که به تولید فکر در جاهایی بسیار دور از آمریکا اشتغال دارند، دستجات مخالف حکومتها، آنها که در لایه های نزدیک به حکومت ها کار می کنند، شهروندان جهان که از گرسنگی می میرند یا در کام قحطی و خشکسالی و زلزله و نسل کشی فرو می روند. شهروندانی که به علت تغییر خط مشی سیاست خارج در آمریکا یک شبه خطوط اصلی زندگی شان تغییر می کند و به خاک سیاه می نشینند یا به عکس بخت یارشان می شود و به هرم قدرت نزدیک می شوند، عموماً و با هوش غریزی بی منت کلاسهای درس آکادمیک به این نتیجه رسیده اند که حق دارند در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرکت کنند و با طرح یک سوال ساده می خواهند یاد آور بشوند وقتی شکلگیری نهاد ریاست جمهوری در آمریکا می تواند بر زندگی آنها که شهروند آمریکا نیستند اثر بگذارد، این حق مردم جهان است تا در انتخابات آمریکا شرکت کنند و رأی بدهند. آن چه را استاد از سفر برگشته هاروارد بر پایه اصول تحصیلات آکادمیک که گذرانده است به خنده برگزار می کرد، شهروندان جهان جدی می گیرند.
ایرانیان دیری است، شاید بیش از خود آمریکایی ها، دو نامزد انتخاباتی را بر انداز می کنند. دقتی که در این وارسی و داوری دارند، گاهی به اندازه ای است که شگفتی می آفریند. ایرانیان دیری است، از ان هنگام که آراء شان را مثل مشت توی دماغشان کوبیدند کمتر قد و قواره نامزدهای انتخاباتی خود را برانداز می کنند. اما در وارسی سخنان و حرکات نامزدهای انتخاباتی امریکا لحظه ای را از دست نمی دهند. در جریان این وارسی، ایرانیان درون کشور و بیرون کشور لزوماً یک گونه نتیجه گیری نمی کنند. معلوم نبود اگر مثلاً بر پایه یک رویداد غیر متعارف، حکم می شد که ایرانیان داخل کشور در انتخابات امریکا شرکت کنند، آنها با ایرانیان مقیم خارج همسو حرکت می کردند. این تفاوتهای احتمالی ناشی از تفاوت شرایط زندگی است. ناشی از فشارهای خاصی است که ایرانیان درون کشور تحمل می کنند و جمعی از آنها به این نتیجه رسیده اند که زورمند را نمی توان سرجایش نشاند، مگر به یاری زورمندی که توانا تر است. بنابراین عجیب نیست اگر گاهی ما خارج نشینان از دوستان و قوم و خویش های خود که در ایران زندگی می کنند پیغامهای اعتراض آمیز دریافت می کنیم با این مضمون که: به دوستانتان بگویید کمتر به ما ایمیل بزنند و برای ما تعیین تکلیف کنند و دستور بدهند از فلان نامزد ریاست جمهوری امریکا حمایت بکنیم. مگر ما حق رأی داریم؟ کاشکی داشتیم. آن وقت عقلمان می رسید چه کنیم. انتخابات آمریکا آنقدر که به ما مربوط می شود به ایرانیان خارج از کشور ارتباط ندارد.
بحثهای رایج پیرامون انتخابات امریکا هرگز تا به این اندازه جهانی نبوده است. از مجموعه بحث ها و منازعات به همان پرسشی می رسیم که شهروندان جهان با استاد سیاست هاروارد مطرح کرده اند: چرا ما حق نداریم در انتخابات ریاست جمهوری امریکا شرکت کنیم؟ در شرایط کنونی برای این پرسش کدام پاسخ شایسته است؟ از اصول علم سیاست و حقوق که بگذریم، آیا این خواسته ارزش تأمل و بررسی ندارد؟ چرا شهروندان جهان متوجه شده اند اگر در انتخابات آمریکا حق مشارکت داشتند چیزی در زندگیشان تغییر می کرد. ماجرای عراق و بسیاری دیگر رویدادهای 8 سال اخیر به همه شهروندان جهان آموخته که سیاست امریکا به همه آنها مربوط می شود و حق دارند بدون برخورداری از شهروندی آمریکا به رئیس جمهور آینده امریکا رای بدهند. این خواسته لزوماً به معنای آن نیست که همه شهروندان جهان در صدد برآمده اند تا نیروی معتدل تری را در آمریکا به قدرت برسانند یا اینکه عموماً نگاه شان به سوی نیرویی است که از عهده حکومتهای ظالم و ستمگری که حاکم بر آنها شده است و خودشان زورشان به آنها نمی رسد بر می آید. شهروندان جهان بدون آنکه درباره سیاست امریکا نظرات مشترکی با یکدیگر داشته باشند به زبانهای مختلف خواسته خود را برای مشارکت در انتخابات آمریکا مطرح می کنند.
از هر زاویه که بنگریم انتخابات ریاست جمهوری 2008 آمریکا تبدیل شده است به نمادی پر تضاد از ویژگی های بحرانی جهان امروز. جنسیت، نژاد، چگونگی برخورد با جهانی که ظاهراً در آن جنگ سرد پایان یافته و گرفتار بحرانهای پس از جنگ سرد شده است، بیماری رو به گسترش ایدز، همجنس گرایی، اقتصاد در هم ریخته، فلسطینی های بی خانمان با جمعیت رو به رشد، اسرائیلی های گرفتار با جمعیت رو به کاهش، هر دو محروم از امنیت، آفریقای آماده برای نسل کشی، حقوق بشر بر باد رفته، ایران هسته ای کشوری با ظرفیتهای بالای انسانی و کارشناسی و با منافع سرشار نفت که محروم از مدیریتی متناسب با اوضاع زمانه مانده است. اروپایی که از یک سو سیاستهای جنگ طلبانه را نقد می کند، از سوی دیگر برای آنکه عقب نیافتد در حرکتهای نظامی آمریکا دنباله رو می شود. خاور میانه ای که زنانش در کوره اسلام رادیکال می سوزند، حرکتهای سیاسی شخصیتهایی مانند پرزیدنت کرزای که تصمیم می گیرد با طالبان وارد مذاکره بشود تا شاید به توفیقی برسد، همه و همه حکایت از روزگاری دارد که شهروندان جهان را با اندیشه تازه ای دمساز ساخته است.
وارسی واکنش رفتار پر اضطراب چهارصد زن افغان نسبت به سیاست جدید پرزیدنت حمید کرزای که آنرا علامتی از سیاست آمریکا می یابند به راستی ضروری است. چهارصد زن افغان تجمع کردند و از پرزیدنت کرزای خواستند تا در مذاکرات با طالبان حمایت از زنان را به فراموشی نسپارد. این رویداد ها و نظایر آن به شهروندان جهان حق می دهد تا بخواهند در انتخابات آمریکا شرکت کنند. اگر آنها در شرایط موجود حق رأی در انتخابات آمریکا را مطالبه کنند کجای این خواسته خنده دار و مضحک است؟ هر یک به گونه ای دریافته اند اگر جایی هست که رأی دادن به سرنوشتشان اثر می گذارد، آنجا امریکاست.
وقتش رسیده تا شهروندان عادی جهان را همه صاحبنظران امور سیاسی جدی بگیرند. وقتش رسیده تا همگی باور کنند پرسش مردم عادی همان است که در دراز مدت دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی را به تجدید نظر در کلیشه ها و پیش ساخته ها ناگزیر می سازد. شهروندان جهان در بسیاری رویدادها خطی و ربطی از سیاست امریکا را مشاهده می کنند. مخاطب چهار صد زن افغان بیش از آن که پرزیدنت کرزای بوده باشد دولت امریکاست. دولتی که شهروندان جهان می خواهند در شکلگیری آن نقش داشته باشند.