روسفید سرزمین من

فرشید آذرنیوش
فرشید آذرنیوش

همه چیز از محارب بودن ات شروع شد در اولین باری که رنگ و روی میله های استبداد و ناجوانمردی را دیدی گفتند: محاربی؛ گفتند با اسلحه و ادوات نظامی به جنگ خدایشان رفته‌ای و تمامیت نظامشان را به خطر انداخته ای؛ گفتند به مقدسات ولایی و موسسین تئوری “تجاوز مقدّس” توهین کرده ای؛ می‌ بینی‌ ۴۰ دقیقه حضورت در خیابان آنهم در روزی که به رسم شریعت‌شان عالم وآدم یک سرزمین را به خیابان‌ها و کوچه‌های ریایشان می‌‌کشانند؛ حضور یک دم ات در ظهر عاشورا که زندانبان ات از الگو و اسوه خویش “معاویه” به خوبی‌ فرا گرفته بودند، کافی‌ بود تا یک تنه تبدیل به معاند یک نظام ۷۰ میلیونی، مخل امنیت و تشویش گر‌ نظام نصف پیچ و یک مهره که چندی است که واکسینه نیز شده است، بشوی.

یاران دبستانی ات از ظهر همان روز میلیون‌ها صلوات را برای نجات ات؛نثار روح پیغمبری کردیم که گفته بودند  تو در پی‌ مبارزه با خدایش بوده ای، اما قاضی صلواتی ات باورش نشده بود و کلی‌ هم ذوق کرده بود؛ با این اندیشه که توانسته یک محارب جوان را تور بیندازد.

راستی‌ یادت هست دوران کودکی من و تو! که وقتی روز دهم محرم فرا می‌‌رسید گرچه مشکی‌ پوش نمی‌شدیم حتما “سبز” را می‌‌پوشیدیم، در آن ۱۴۴۰ دقیقه عاشورا، ۱۴۴۰ بار ندای “یا حسین” و “الله اکبر” را روانه فضای  آن روزگاران می‌‌کردیم؛ واقعا چه زود تاریخ مصرفشان تمام شد.

در تریبون‌ها‌شان فریاد برمی‌ آورد‌ند ؛این محرم و صفر است که اسلام را نگاه داشته است، گفتند و انقلاب‌شان را به راه اندختند.اما اینک باید بگویند که در این محرم و صفر است که باید کسی‌ را زنده مگذارند.یاد ت هست گذشته ها! یادمان داده بودند “حسین” کشتی نجات است و پاسدار آزادگی و جوانمردی!!چقدر زود از این کشتی‌ پیاده مان کردند، تو هنوز پیاده نشده بودی، که دانشگاه “اوین” منتظر ت بود تا تو را نیز همانند صدها نخبه جذب کند. آری رفیق رفتی‌ و تنها مان گذاشتی! راستی‌ فهمیدی این کشتی بعد تو فراوان سوراخ گردیده! آری رفیق حتی سازندگان کشتی هم در بندر گاه”عصر طلایی‌ امام”از آن سوراخ‌ها پایین افتاده اند.

راستی‌ از دانشگاه خودت چه خبر!بسیار خوش شانس بودی که با سهمیه “محاربی” آنجا قبول شدی واقعا چه سعادت بزرگی‌!می‌ گویند آنجا هم یک ترم تعلیق خورده و به مرخصی آمده بودی! واقعا چه لذتی دارد بودن در میان آن همه دانشجوی کم و استاد بیش!راستی‌ قصد داریم به همراه دوستان طوماری بنویسیم خطاب به بان کی‌ مون و همهٔ سازمان‌های دانشگاهی‌ و مؤسسات ارزشیاب دانشگاه‌ها و دانشگاه شما را هم معرفی‌ کنیم، قول می‌‌دهیم از هم اکنون مدعی اول کسب مقام قهرمانی هستید، پیشاپیش تبریک می‌‌گویم.می‌ خواهیم با معرفی‌ دانشگاه شما پوز این هاروارد‌ها و اکسفوردها و خصوصأ سوربونی ها را بزنیم تا سرمشقی باشد برای هزاران دانشجویی که عطای اوین را به لقای تبعید و ترک وطن می‌‌بخشند! هر چقدر می‌‌خواهم تلخی‌‌ها را از تو پنهان کنم باز هم نمی‌‌شود، قلمم بی‌ اختیار میخواهد ‌‌بنویسد که صندلی خالی ات‌ در طول ۳۳۳ روز نبودن ات، ۳۳۰ هزار بار خوره وار جسم و روحمان را خورده است.هر نقطه از دانشگاه ردّ پایی‌ است از مظلومیت و بی‌ گناهی ات ؛دیوارها اینجا از نبودن ات شکایت دارند آن‌ها به کجا شکایت کنند رفیق!

اهالی اینجا همه در انتظار تو اند  ‌ای روسفید سرزمین من! آن میله‌ها در حال فرو ریزی است، فقط چند قدم تا آزادی مانده. طاقت بیار رفیق!

 

درباره ارسلان ابدی

ارسلان ابدی، دانشجوی دانشگاه بین‌المللی قزوین در حوادث عاشورای سال گذشته بازداشت شد. وی در دادگاه بدوی به ۹ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد.  این حکم دردادگاه تجدیدنظر به شش سال و نیم کاهش یافت. وی هم اکنون در بند 350 زندان اوین نگهداری می‌شود.