جامعه شناسی گذار به دمکراسی انقلاب به مفهوم سنتی آن که از روی نمونه انقلاب فرانسه ظهور کرد را در رده شیوه های گذار “خشونت آمیز” به دمکراسی تقلی می کند. تجربه تاریخی ثابت کرده است که حکومت های پس از انقلاب گرایش اندکی به ایجاد یک جامعه دمکرات بر اساس ارزش های لیبرالی دارند. البته این نکته نیز قابل توجه است که منظور از حکومت های بعد از انقلاب حکومت های دائمی و با ثباتی هستند که خلق می شوند. بنابراین حکومت بعد از انقلاب فرانسه نه سیستم های ابتدایی پس از خلق سه قانون اساسی اول بلکه حکومت ناپلئون تلقی می شود. همین طور حکومت بعد از انقلاب ایران نه دولت لیبرال بازرگان و همراهانش بلکه حکومت های مذهبی تر بعد از آن بود. علت گرایش حکومت های بعد از انقلاب به دیکتاتوری نیز تلاش آنها برای حفظ انقلاب در شرایط خطرناک انقلابی است. انقلاب فرآیند از بین رفتن یک سیستم کهن و جایگزینی آن با یک سیستم جدید است. طبیعی است که افراد و گروههای مختلف برنامه های مختلفی برای انقلاب دارند. به ویژه آنکه انقلاب ها گاها نتیجه اتحاد گروههای مختلف توده ای و سیاسی اند
بنابراین گروهی که از امکان بیشتری برای تسخیر قدرت برخوردار است سعی می کند برای “حفظ انقلاب” مخالفانش را حذف کند و اینجاست که “برای حفظ انقلاب آزادی فدا می شود.“بنابراین نتیجه طبیعی وضع انقلابی در جامعه محدود شدن آزادی هاست. تجربه ثابت کرده است که انقلاب هایی که با توجه به انگیزه تغییرات اجتماعی در بطن جامعه “انقلاب اجتماعی” خوانده می شوند به حکومت های محدودکننده و گاها توتالیتر می انجامند. ظهور رادیکالیسم نیز از آثار گریز ناپذیر انقلاب است. در حقیقت تا زمانی که جوامع هنوز در شرایط انقلابی قرار دارند محدودیت ها نیز ادامه می یابد. خروج از شرایط انقلاب یا تغییرات ناگهانی به نوعی ثبات لازمه بهتر شدن وضعیت دمکراتیک حکومت هاست. در این زمان روش های اصلاح طلبانه جایگزین هراس انقلاب می شوند.
بنابراین بسیاری از کشتارهای بعد از انقلاب هر چند تاسف برانگیزند، اما از دیدگاه کلان نگر جامعه شناسی سیاسی طبیعی بودند. کشتار افسران ارتش، بهاییان و در ادامه فعالان سیاسی کمونیست در همین رده دسته بندی می شوند. پس از انقلاب فرانسه نیز در دوره ای که دوره ترور (Reign of Terro) خوانده می شوند اتفاق مشابهی افتاد. تاریخ گواهی می دهد که در این دوره حتی افرادی که درخت های آزادی انقلاب فرانسه را به اشتباه قطع کرده بودند به اسم ضد انقلاب به زیر گیوتین می رفتند.
در فرانسه پس از آغاز زمامداری ناپلئون بناپارت و پایان دوره بی ثباتی و فقدان امنیت جامعه موقتا از شرایط انقلاب خارج شد. با این حال انقلاب ایران به دلایل مختلف در این شرایط باقی ماند. تهدیدات مکرر قدرت های جهانی علی الخصوص ایران علیه ایران، اقدامات مخرب گروههای مخالف به ویژه مجاهدین خلق و نهایتا جنگ هشت ساله ایران را در موقعیت انقلاب نگه داشت. در شرایطی که روسیه کمک مستقیم به عراق ارسال میکرد و آمریکا نیز، عمدتا به عراق و البته در مراحلی نیز به ایران کمک می رساند، خیلی راحت می شد مخالفان را با برچسب “غربی” برای لیبرال ها و “شرقی” برای سوسیالیست ها و مارکسیست ها کنار زد. خوب می دانیم که بسیاری از کشتارهای فله ای مخالفان بعد از جنگ و گاها به بهانه جنگ انجام شد. این نکته نیز باید همواره مد توجه باشد که از بسیاری از جهات هنوز انقلاب ایران و حکومت ایران در خطر بود. کودتای نوژه، حمله مجاهدین به ایران با کمک عراق در عملیات فروغ جاویدان و مانند اینها همه دلایل خوبی برای توجیه ادامه شرایط انقلابی جامعه گونه بودند.
با این حال بعد از پایان جنگ و اصلاحات اقتصادی دوران سازندگی که کم و بیش به قدرتمندتر شدن طبقه وسط نیز انجامید جامعه آمادگی برگشت به شرایط عادی را پیدا کرد. حکومت نیز با بحران های جدی روبرو شد. مردمی که هشت ساله شرایط جنگ را به خاطر اعتقادات و حرمت های ملی و مذهبی شان تحمل کرده بوند اینک انتظار پیشرفت در وضعیت زندگی شان را داشتند. دیگر نمیشد با شعارهای اول انقلابی از مردم انتظار فداکاری های پیشین را داشت. ضمنا روشنفکران نیز از خواندن کتاب های مارکس و انگلس که صحبت از انقلاب های پرولتاریایی می کردند به کتاب های متفکرین لیبرال روی آورده بودند. این روشنفکران همان انقلابی های دیروز بودند که اینک نیز “فرزند زمان خویشتن” بودند.
با این حال عوامل مختلف از جمله ادامه تهدیدات آمریکا مبنی بر براندازی حکومت ایران و استفاده از باورهای مذهبی مردم باعث شده است که قشری که دوست دارد با کش دادن شرایط انقلابی جامعه را دو دسته به “انقلابی” و “ضد انقلاب” تبدیل کند هنوز حرفی برای گفتن داشته باشد. به همین دلیل است شورای نگهبان در ایران هنوز به عنوان یک ابزار انقلابی می تواند به بهانه جلوگیری از ورود عناصری “ضدانقلاب” به ارکان حکومت حقوق مسلم ملت را نابود سازد. نکته مهم در این باره این است که وجود شورای نگهبان هم مثل شورای گیوتین فرانسه در قالب یک شرایط انقلابی کاملا قابل توجیه است ولی در شرایطی خارج از آن تبدیل به یک نماد ظلم می شود. همان گونه که وجود “دادگاه انقلاب” وقتی انقلابی در کار نیست بی معنی می شود.
مسئله مهم در این حال این است که عده ای به دلیل شخصی یا عقیدتی دوست دارند شرایط را هنوز انقلابی جلوه بدهند. بسیاری از مخالفان اصلاحات در ایران حقیقتا اصلاحات را “براندازی منافقانه” رژیم می دانند و به این قلبا اعتقاد دارند. طبیعتا قشر قابل توجهی هم باقی ماندن جامعه در شرایط انقلابی را به فکر منافع شخصی خود هستند و عوامل داخلی و خارجی روز به روز بر توفیقات آنها در این راه می افزاید. لب کلام آنکه زندگی کردن ما در وضعیت سخت و خفقان انقلابی هزینه ای است که برای پر شدن جیب از مابهتران پرداخته شده و می شود.