زنده‌گی‌نامه‌ی پوری سلطانی

نویسنده
ناهید حبیبی آزاد

» شرح

 

پوری سلطانی (پوراندخت سلطانی شیرازی)، یکی از بانیان کتابداری نوین در ایران، نویسنده، مترجم‌، استاد دانشگاه، فرهنگ‌پژوه، در سال ۱۳۱۰ خورشیدی، در خانواده‌ای اهل علم در تهران متولد شد.

تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در همین شهر گذراند. در سال ۱۳۳۱ از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل شد. سپس به استخدام وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی) درآمد و در مهرماه همان سال مأمور تدریس در ساری شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به تهران بازگشت و به تدریس ادبیات فارسی در مدارس تهران پرداخت. در ۲۷ خرداد ۱۳۳۳ با مرتضی کیوان ازدواج کرد و در سوم شهریور همان سال (۱۳۳۳) همراه با همسرش به جرم عضویت در حزب توده دستگیر شد. در تاریخ ۲۷ مهر ۱۳۳۳ مرتضی کیوان را تیرباران کردند، سوگی که هرگز دل و جان همسرش را رها نکرد. پوری سلطانی حدود پنج ماه پس از اعدام همسرش از زندان آزاد شد ولی مدت دو سال در بستر بیماری بود. دکتر معالج او تجویز کرد که برای بازگشت به زندگی معمولی بهتر است حداقل یک سالی از ایران دور شود. خودش انگلستان را برگزید و به لندن رفت. در آنجا پس از گذراندن دوره مقدماتی زبان انگلیسی (Lower Cambridge)، به توصیه محمدجعفر محجوب، دوست مشترک مرتضی کیوان و پوری سلطانی، به فراگیری زبانهای آرامی (شامل زبانهای سریانی، عبری، و ییدیش[1]) پرداخت که کرسی آن در دانشگاه تهران به علت نداشتن استاد خالی مانده بود. به کمک پرفسور هنینگ[2]، ایرانشناس مشهور، به استاد زبانهای آرامی دانشگاه در لندن معرفی شد. استاد او را پذیرفت به شرط آنکه بتواند در عرض سه ماه خود را به دو شاگرد دیگر او، یک عرب‌تبار و یک کشیش انگلیسی، برساند. متأسفانه بعد از سه ماه به علت بیماری برادرش امکان ارسال ارز برای ادامة تحصیل او میسر نشد و از نظر دانشگاه هم کار در حین تحصیل غیرقانونی بود. استادش که در آن موقع برای خواندن «طومارهای بحرالمیت» در سفر بود بسیار کوشید که برای او بورس تحصیلی بگیرد ولی پس از مدتی جواب دادند که در حال حاضر چندین دانشجوی انگلیسی در نوبت هستند و ما نتوانسته‌ایم بورس تحصیلی آنها را تأمین کنیم تا چه رسد به یک خارجی که مسلماً در اولویت نیست. ناچار فراگیری زبان‌های آرامی را رها کرد و مجدداً به تکمیل زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. در این دوران نصف روز کار می‌کرد و نیمه دیگر روز را به مدرسه زبان می‌رفت. پس از اتمام تحصیلات با اخذ دیپلم کمبریج Diploma Cambridge با درجة B+ به ایران بازگشت.  از آنجا که ساواک به او اجازة کار نمی‌داد، برای امرار معاش در کلاسهای شبانة مدرسه هدف به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. یک روز برحسب تصادف دوست قدیمی خود مهرداد بهار را دید. مهرداد بهار به او توصیه کرد که در آزمون کتابخانه بانک مرکزی شرکت کند زیرا در آنجا به کسی که زبان انگلیسی را در سطح عالی بداند نیاز دارند. پوری سلطانی در آزمون شرکت کرد و قبول شد. در آن دوران ریاست کتابخانة بانک مرکزی ایران را خانم فروغ گوهریان بر عهده داشت که در بانک مرکزی آمریکا کارآموزی کرده و دوره دیده بود.

پوری سلطانی پس از سه سال کار در کتابخانه بانک مرکزی، روزی در روزنامه خواند که دانشگاه تهران اقدام به تأسیس فوق لیسانس (کارشناسی ارشد) کتابداری کرده است و متقاضیان می‌بایست در آزمون ورودی که به زبان انگلیسی خواهد بود شرکت کنند. از میان حدود صد نفر، سی نفر قبول شدند ولی فقط ۱۳ نفر آنها توانستند تا آخر ادامه دهند و به اخذ فوق لیسانس کتابداری نائل آیند.

در همین دوران وزارت علوم تصمیم گرفته بود یک مرکز اطلاع‌رسانی برای رفع مشکلات محققان و دانش‌پژوهان کشور تأسیس نماید و در نظر داشت از خارج به استخدام یک «متخصص علم اطلاعات» اقدام نماید. پوری سلطانی به آقای مجید رهنما، وزیر وقت علوم، توصیه کرد که هم اکنون چنین شخصیتی به نام پرفسور هاروی[3] در ایران حضور دارد و از طرف مؤسسه فولبرایت[4] مأمور تدریس در فوق لیسانس کتابداری است. وزیر علوم با او تماس گرفت و قرار شد برای تأسیس یک مرکز اطلاع‌رسانی طرحی را ارائه کند. او طرحی تهیه کرد و به پوری سلطانی داد تا نظر دهد. چند ماه قبل از نوشتن این طرح دکتر هاروی طرح دیگری برای یکدست‌سازی و هماهنگ‌سازی خدمات  فنی کتابداری، از جمله فهرستنویسی و رده‌بندی و سایر مسایل فنی که برای بازیابی یک کتاب لازم است، نوشته بود و به وزیر فرهنگ و هنر وقت، آقای پهلبد، ارائه کرده بود. باز هم پوری سلطانی آن را دیده و اظهار نظر کرده بود.

طرح مرکز اطلاع‌رسانی نوشته شد. پوری سلطانی به آقای هاروی گفت اگر این طرح به تنهایی بخواهد عملیاتی شود مثل این است که شما به افراد گرسنه به جای اینکه نان دهید، تلویزیون ببخشید. طرح مرکز اطلاع‌رسانی بدون تأسیس مرکزی که بتواند منابع کتابخانه را فهرست‌نویسی، رده‌بندی و قابل دسترسی کند امکان‌پذیر نیست. او توصیه کرد که همزمان طرحی را که قبلاً برای وظایف کتابخانه م‍لّی نوشته بود ــ و البته از طرف وزیر فرهنگ وقت، آقای پهلبد نادیده گرفته شده بود ــ نیز برای اجرا به وزارت علوم سپرده شود. در این مورد چند جلسه با حضور معاونان وزارت علوم و دکتر هاروی و پوری سلطانی تشکیل شد.

سرانجام تأسیس چنین مرکزی مورد قبول قرارگرفت. ریاست این مرکز به پوری سلطانی پیشنهاد شد. او نپذیرفت و تقاضا کرد که فقط ریاست بخش تحقیقات به او محول شود. و همینطور پیشنهاد کرد که ریاست مرکز به آقای عباس مظاهر سپرده شود که تحصیلکرده فوق لیسانس کتابداری از آمریکا بود و مدتی هم در کتابخانه‌های دانشگاهی آمریکا سابقة کار داشت و در آن دوران با همسر آمریکایی‌اش در تهران بسر می‌برد، و همینگونه شد.

در بخش تحقیقات برای استفاده از قواعد و استانداردهای بین‌المللی کتابداری در حوزه خدمات فنی و بومی‌سازی آنها، طرحهای بسیاری زیر نظر پوری سلطانی و یا به توصیة او به اجرا درآمد و برای استفادة سایر کتابخانه‌ها چاپ و منتشر شد. از آن جمله است طرح گسترش‌های رده‌بندی کنگره آمریکا و رده‌بندی ده‌دهی دیویی در بارة مسائل و موضوع‌های خاص فرهنگ ایران، از جمله زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و جغرافیای ایران، طرح نشانة مؤلف فارسی، در دو ویرایش جداگانه - یکی برای رده‌بندی دیویی و دیگری برای رده‌بندی کنگرة آمریکا - سرعنوانهای موضوعی فارسی و نظایر آن. پاره‌ای از این طرحها را پوری سلطانی به عنوان رسالة فوق‌لیسانس کتابداری به همکاران جوانش که در رشته کتابداری تحصیل می‌کردند، سپرد که زیر نظر او به سرانجام رسید. بعدها استاد احمد طاهری عراقی به گسترش ردة اسلام در دیویی و کنگره پرداخت و استاد فانی تاریخ ایران را در این دو رده‌بندی به اتمام رساند.

شناسایی علم کتابداری و اطلاع‌رسانی به منزلة رتبة دانشگاهی یکی دیگر از اقداماتی بود که به همت پوری سلطانی پاگرفت. به این معنی که کتابداران به شرط  اخذ درجة فوق لیسانس کتابداری و دارابودن آثار تحقیقاتی در زمینة کتابداری و یا سرپرستی امور پژوهشی از جمله فهرستنویسی که نیاز به تجربه و تحلیل موضوعی دارد و یا احاطه و اشراف برای تعیین نام اشهر نویسندگان قدیم و جدید و نظایر آن می‌توانستند واجد شرایط رتبة هیأت علمی شوند، و این‌همه البته قبل از تأسیس دکترای کتابداری در دانشگاه تهران بود.

در آن زمان هشت کتابدار متخصص در ایران سرگرم کار بودند که همگی تحصیلکرده خارج بودند. به این گروه، فارغ‌التحصیلان نخستین دورة کارشناسی ارشد کتابداری دانشگاه تهران را نیز می‌توان اضافه کرد. با کوشش پوری سلطانی تعدادی از متخصصان باتجربه کتابداری در آن مرکز جمع شدند. اهداف این مرکز که چنانکه گفته شد با کوشش و پیگیری‌های خود او تأسیس شد، عبارت بود از:

فراهم‌آوری، فهرست‌نویسی و آماده‌سازی کتاب و دادن هرگونه نظر مشورتی در باب توسعه و ترویج کتابخانه در سطحی تخصصی و از سویی دیگر پژوهش در امر کتابداری و تهیه و پیشبرد طرحها و برنامه‌های کتابشناختی.

پوری سلطانی از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷ سرپرست کمیته انتشارات و سردبیر نامة انجمن کتابداران ایران بود. علاوه بر ترجمة مقالاتی در حوزة فهرست‌نویسی و رده‌بندی، کتابداران جوان را تشویق به نوشتن و ترجمه مقالات و کتابهایی در زمینة کتابداری کرد که در نامة انجمن، و یا به صورت کتابهایی مستقل منتشر شدند. این مقالات و کتابها، در واقع، نخستین مجموعه متون و ادبیات کتابداری نوین ایران محسوب می‌شوند.  او همچنین از سال ۱۳۴۹ به بعد سرپرستی گروه علوم کتابداری و بخش تحقیقات را به عهده داشت. با همت او طرحهای پژوهشی بسیاری در مرکز به انجام رسید که پایه و اساس تحقیقات فعلی کتابخانه ملی ایران است. از آن جمله می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

نشانة مؤلف فارسی، قواعد فهرستنویسی، اسامی مستند سازمانها و مؤسسات، سرعنوانهای موضوعی فارسی، طرح خرید کتابهای تازه، تحقیقات در زمینة گسترش رده‌بندی‌ها، طرح کانون کتابشناسی، طرح دگرنویسی و حرف به حرف‌نویسی فارسی به لاتین و لاتین به فارسی و غیره از جمله فعالیتهای پژوهشی بود که در مرکز خدمات کتابداری انجام شد.

مرکز خدمات کتابداری در سال ۱۳۶۲ در کتابخانه ملی ایران ادغام گردید. پوری سلطانی به همراه  کتابداران و متخصصان کتابداری فرهیخته‌ای که اکنون صاحب تجربه هم شده بودند، به کتابخانه ملّی ایران آمدند و با همت آنها کتابخانه ملّی از حالت عقب‌ماندگی و غیرفعال خود به یک کتابخانه ملّی واقعی تبدیل شد.

پوری سلطانی که آرزو داشت تا یک کتابخانه ملّی استوار و قانون‌مند در ایران پابگیرد و ایران نیز همگام با اهداف کتابخانه‌های ملی جهان و مراجع بین‌المللی کتابداری به سوی این مقاصد حرکت کند، به دلیل تعویض پی‌درپی مدیران و اعمال سلیقه‌های غیرتخصصی هرگز نتوانست آرزوی خود را به تحقق برساند. با این همه با تلاش او و کارهای تحقیقاتی که تماماً نظر او در آنها تأثیر بسیار داشته، باعث شد که کتابخانه ملّی در آن هنگام نه تنها در بین کتابخانه‌ها و کتابداران کشور بلکه در میان کتابخانه‌ها و مجامع کتابداری خارج از ایران نیز مطرح شود.

او از سال ۱۳۵۲ که طرح احداث کتابخانه بزرگ پهلوی مطرح شد تا اسفند ۱۳۵۶ که شرکت آلمانی فُن گرکان، مارک و شرکاء[5]، برندة مسابقه اعلام شدند[6]، همواره در جریان امور بود و عضویت هیأت داوران مسابقه را نیز به عهده داشت.

پس از انقلاب اسلامی طرح ساختمان کتابخانه ملی مدتی به فراموشی سپرده شد. ادغام مرکز خدمات کتابداری با کتابخانة ملی مشکل قدیمی کتابخانه یعنی کمبود جا را تشدید کرد. کتابها در وضعیت نامناسبی درون کارتن‌ها روی زمین افتاده بودند. لذا اقداماتی صورت گرفت تا کتابخانه به یکی از ساختمانهای دولتی نسبتاً بزرگ که در اصل برای دفتر فرح پهلوی ساخته شده بود منتقل گردد، متأسفانه به علت تعویض وزیر و … این کار صورت نپذیرفت. بارها این موضوع توسط پوری سلطانی و نیز رؤسای کتابخانه به صورت نامه‌های اعتراض‌آمیز و جلسات متعدد به گوش مسؤولان رده بالای کشور رسید.

پوری سلطانی می‌گوید: واضح بود که کتابخانة ملی از نظر فضا سخت در مضیقه است، با ادغام مرکز خدمات کتابداری در کتابخانه ملی این مشکل حادتر شد. لذا کتابخانه ملی ناچار شد ساختمانهای دیگری را به صورت استیجاری در اختیار بگیرد. ساختمانهای پراکنده‌ای که در اختیار کتابخانه ملی قرار گرفتند به تدریج بالغ بر ۱۳ ساختمان شد. این وضع نه تنها مسأله مدیریت کتابخانه را دشوار کرد بلکه مراجعان به کتابخانه ملّی را سخت دچار سردرگمی و ناراحتی کرد. به همین دلیل مسأله ساختن بنای مناسب برای کتابخانه ملی دوباره اولویت شایسته خود را پیداکرد. پس از جلسات متعدد با مسئولان، برای ساختن بنای جدید برمبنای برنامه‌های پیشنهادی قبل از انقلاب اسلامی موافقت شد. ولی این بار مقرر شد که از توان علمی و تحقیقی موجود در کشور استفاده شود. «مهندسان مشاور پیرراز» از جانب وزارت مسکن و شهرسازی برای این امر انتخاب شدند و آنها نیز با استفاده از برنامه مدون قبلی طرح جدیدی را ارائه کردند که بعدها ساخته شد. اکنون کتابخانه ملّی در ساختمان جدید با صدهزار مترمربع زیربنا در تپه‌های عباس‌آباد مستقر است.

تا قبل از تشکیلات جدید مصوب بهمن ۱۳۷۱، پوری سلطانی سرپرست بخش تحقیقات بود. مهمترین کاری که در زمینه تحقیقات کتابداری زیر نظر او انجام شده است انتشار کتابشناسی ملی با استفاده از استانداردهای بین‌المللی و توصیه‌های یونسکو است. و نیز سرعنوانهای موضوعی فارسی با همکاری آقای کامران فانی. خانم سلطانی معتقد است که یکی از خوش‌شانسی‌های ایشان برای تدوین سرعنوانهای موضوعی برخورداری از همکاری استاد کامران فانی بوده است. می‌گوید اگر ایشان نبود احتمالاً ما دچار خطاهای بسیار به‌ویژه در اوایل کار می‌شدیم. در سال ۱۳۴۸ که تدوین اولین برگه‌های سرعنوان‌ها را آغاز کردیم هیچ واژه‌نامة تخصصی در ایران وجود نداشت. بنابراین اگر ذهن روشن و دانش دایرة‌المعارف‌گونة ایشان که به انواع موضوعها اشراف داشتند نبود، معلوم نیست ما چگونه از پس این کار عظیم برمی‌‌آمدیم. همچنین باید از استاد طاهری عراقی یاد کرد که به اتفاق پوری سلطانی به مدت یکماه به کتابخانه الهیات مشهد رفتند و حاصل آن چاپ و انتشار کتابشناسی اسلام در رده‌بندی کنگره و دیویی بود. از آنجا که مرگ زودهنگام استاد طاهری عراقی به او مجال ویرایش‌های بعدی را نداد، خانم زهره علوی ویرایش‌های بعدی را به عهده گرفتند.

فهرست مستند مشاهیر و مؤلفان، فهرست مستند سازمانهای دولتی و گسترش رده‌بندیها در زمینة ایران و اسلام، اصطلاح‌نامة کتابداری، تطبیق قواعد فهرستنویسی بین‌المللی با زبان فارسی، دانشنامة کتابداری و غیره. نتایج همة این تحقیقات نه تنها در کتابخانه‌های سراسر کشور به کار گرفته می‌شود بلکه در خارج از ایران نیز مورد استفادة مراکز و کتابخانه‌های شرق‌شناسی و ایران‌شناسی است. کتابخانه کنگره نیز از آنها به عنوان منابع اصلی برای ویرایش‌های مختلف استفاده کرده است و می‌کند.

پوری سلطانی عضو کمیته دائمی نمایه‌سازی و رده‌بندی ایفلاست (IFLA) و در برنامه‌‌های آن به طور فعال شرکت داشته و نظریات ایران را در مسائل کتابداری در آنجا مطرح کرده است که بخش مهمی از آن در دو کتاب زیر توسط ایفلا چاپ شده است:

  1. Names of Persons . London: Saur, 1996.

  2. Principles Underlying Subject Heading Languages. IFLA: 1997.

در بسیاری از مجامع بین‌المللی کتابداری شرکت داشته و به زبان انگلیسی و فارسی در این باره به سخنرانی و بحث پرداخته است. همچنین بارها و بارها از شخصیت علمی و آثار ارزشمند او تجلیل بعمل آمده است:

سابقة تدریس خانم پوری سلطانی که استاد من و چند نسل از کتابداران ایران بوده‌اند عبارتست از: تدریس در دانشکدة علوم تربیتی در مقطع کارشناسی ارشد کتابداری، در سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۸، تدریس در کلاسهای کارآموزی در مرکز خدمات کتابداری در سالهای ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۲، تدریس سازماندهی مواد سمعی و بصری در سال ۱۳۶۱ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و تدریس شیوة سازماندهی مواد دیداری و شنیداری در کتابخانه ملی ایران از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۹.

همچنین استاد راهنمای ۱۹ پایان‌نامه در مقطع کارشناسی ارشد رشته کتابداری در دانشگاه تهران بود که پنج رساله از آنها منتشر شده است.

 ایشان هم اکنون با نیل به افتخار بازنشستگی، هنوز هم از شاگردان خود و از کانون تلاشهای پرارزش فرهنگی‌شان «کتابخانه ملی ایران» دل نکنده، هنوز هم، همانند نخستین ایام کتابداری در تب و تاب تحقیق و تألیف و نوآوری در عرصه کار خویش است و همکاران جوانتر را همراه خود هدایت می‌کند و نسبت به نامرادیهایی که به کتاب و کتابخانه می‌شود دست به اعتراض می‌گشاید.

امید است که این نخل پرثمر سالهای سال با عزت و افتخار و سلامت و اقتدار نقش خویش را در توسعه علمی و فنی این گنجینه عظیم فرهنگی کشور و تربیت کتابداران عاشق به شایستگی تمام ایفا کند و یادگاری گرانبهاتر و بیشتر از اندوخته‌های علمی و تجربی خویش برای فرهنگ ایران به یادگار نهد. او در زمره نخستین دسته از گروه کتابدارانی است که حرفه کتابداری نوین را در ایران رواج داد عشق و علاقه او به کتاب و کتابخانه و خدمت به کتابداران جوان در زندگی او محسوس است.

 


[1]) Yiddish نام زبانی است که برای نزدیک به هزار سال، زبان مادری،‌ و گاه تنها زبان یهودیان اشکانازی بود که در اروپای شرقی و مرکزی می‌زیستند.

[2]) Professor Walter Bruno Henning

 

[3]) Prof. J. Hervey

[4]) Fullbright

 

[5]) Von Gerkan, Mark & Ptns.

 

[6]) «گفتگو با کتابداران کتابخانه ملی». آبادی، س 5، ش 17 (1374)، ص 39.